جزيره سرگرداني
حمزه حسينزاده
آموزش و پرورش نهاد سازنده هر جامعه است؛ چه حال و چه آيندهاش. حتي گذشته هر سرزمين و كم و كيف فرهنگ و تمدن آن را نيز ميتوان لاي اوراق تاريخ تعليم و تربيتش جست.
كيست كه منكر اهميت و جايگاه آموزش و پرورش در ساختن فكر و فرهنگ و حتي اقتصاد و سياست يك ملت باشد؟ نگاهي گذرا بر سيستمهاي آموزشي كشورهاي مختلف دنيا و تحليل آمار و دادههاي اطلاعاتي و سازماني به روشني به ما خواهد گفت كه چطور كشورهاي پيشرفته دنيا، با تمركز قوا در اين عرصه و با برنامهريزي و تزريق ثبات و حمايت در آن پلههاي ترقي و جامعهسازي را پيمودهاند. آموزش و پرورش فيلتر عبور فرد فرد سرمايه انساني يك جامعه است. فيلتري كه با حداقل دوازده سال تاثيرگذاري بر آنها ويژگيهاي شخصيتي و اخلاقي و مهارتهاي علمي و عملي آنان را شكل ميدهد و بدون شعار و اغراق، تربيتدهنده پدران و مادران آينده، دكترها، مهندسها، معلمان، نظاميان و كارگزاران سياسي و... كشور است. بر اساس چنين نگرشي، كشورهاي ضعيف و سرگردان كه فقط به دنبال حل مسائل روزمره خود بوده و از سرمايهگذاري براي آينده كشور غافل يا عاجزند يا به آن اعتقادي ندارند، فقط به دنبال حل ظاهري مسائل و معضلات آموزش و پرورش و به عبارتي پاك كردن صورت مسالهها خواهند بود اما كشورهاي باثبات با مسوولان دلسوز و آيندهنگر قواي فكري، علمي و اقتصادي خود را در اين عرصه متمركز خواهند كرد. تاريخ آموزش و پرورش كشورهاي مترقي همچون ژاپن و فنلاند و... سندي بر اين مدعاست.
حال اين پرسش مطرح ميشود سيستم آموزشيمان در اين ميان چه جايگاهي دارد؟ پاسخ متاسفانه روشن و دردآور است. اتفاق اخير و استعفا يا بركناري وزير آموزش و پرورش يكي از جلوههاي اين ملال و دلنگراني است. آموزش و پرورش شده است كشتي سرگردان يا حتي جزيره سرگردان معلقي كه هر از گاهي كشتيباني مهار نزارش را در اختيار ميگيرد و كژومژ به اين سو و آن سو ميكشاند. تا آموزش و پرورش باثبات، كممعضل، مهم و پيشرو نداشته باشيم به قلههاي تعالي و پيشرفت نخواهيم رسيد اين ميسر نخواهد شد مگر اينكه دولت و بالاتر از آن نظام جمهوري اسلامي ساختن و ثبات آموزش و پرورش را در راس امور خود قرار دهد و گام اول چنين اقدامي انتخاب وزير با ويژگيهاي سازنده زير است؛
وزيري بايد سكان اين وزارتخانه حياتي را در دست بگيرد كه:
1- با محافل فكري و مولدان فكر و نظر ايدههاي آموزشي و فرهنگي در ارتباط و تعامل باشد و از نظرات صاحبنظران آموزشي و تربيتي خود را بينياز نداند.
2- اقدامات شعاري و ظاهري را با تحولها و نوگراييهاي بنيادين و نظاممند و سازنده اشتباه نگيرد و به جاي بازي با اعداد در ارنج مقاطع آموزشي، به دنبال تعميق مباحث علمي و تربيتي در محتواي آموزشي باشد.
3- از خانواده آموزش و پرورش باشد و مدارج ترقي را به صورت منطقي پشت سر نهاده باشد. به عبارت ديگر در عرصههاي مختلف مرتبط با آموزش و پرورش صاحب تجربه باشد. گچ كلاس خورده و با مسائل و دغدغههاي معلمان بيگانه نباشد. رياست ادارات آموزش و پرورش و مديركلي استان را تجربه كرده و با معضلات ريز و درشت نظام آموزشيمان بيگانه نباشد.
4- اهل تساهل و تسامح باشد و با تنگنظريها يا افراطهاي غيرمسوولانه، نه از آنور بام بيفتد و نه عرصه را بر تفاوتهاي فكري و نگرشهاي گوناگون تنگ كند.
5- با تكثر فرهنگي و بحث اقوام در ايران آشنا باشد و ضمن حمايت از تقويت و حفظ زبان فارسي، زبانهاي رايج ديگر اقوام ايراني را پاس بدارد و به دور از افراط در دلبستگي به يك زبان خاص و احيانا ناسيوناليسم، مقوم و محافظ تنوع زباني و فرهنگي اقوام ايراني باشد و چهبسا دغدغه اجراي اصل پانزدهم قانون اساسي در آموزش زبانهاي محلي در مدارس را داشته باشد.
6- دغدغه معيشتي خانواده بزرگ آموزش و پرورش را داشته باشد و تلاش كند بدون گرفتار شدن در حاشيهها منزلت و معيشت فرهنگيان را ارتقا بخشد.
7- از نظر شخصيتي و سياسي واجد جايگاهي قابل توجه بوده و در هيات دولت، ضمن هماهنگي و همراهي با كليت دولت و رييسجمهور، حافظ حقوق خانواده بزرگ آموزش و پرورش بوده و با قدرت چانهزني خود، معضلات انباشته آموزش و پرورش را برطرف كند.