شبه ماكت جنگ نفتكشها
ميثم شرفي
دقيقا در لحظاتي كه آبه شينزو در ايران، در حال انجام ملاقات رسمي خود با رهبري بود، اخباري در رسانهها مبني بر حمله به دو تانكر نفتي منتشر شد كه بلافاصله با واكنش نسبتا شديد بازار انرژي مواجه شد، افزايش ۴درصدي شاخصهاي مختلف نفتي حاصل شوك خبري اين اتفاق بود كه در ادامه با مشخص شدن ابعاد آن، براي ساعاتي تثبيت شد.
چندين ساعت طول كشيد تا پازلهاي خبري شرح اتفاق افتاده را كامل كنند: دو كشتي حامل نفت از امارات و عربستان به مقصدي در شرق آسيا در حركت بودند، هردو هم به نوعي به ژاپن مربوط بودند. تشخيص اينكه چه كسي ميتواند پشت اين حملات باشد با توجه به زمانبندي حمله (دقيقا در هنگام ديدار نخستوزير ژاپن و رهبري) و جنس اهداف (هردو به شكلي مرتبط به ژاپن) سخت نيست. حتي تلاشهاي امريكا براي توجه افكارعمومي جهان و متهم كردن ايران نتيجه نداد و شورايامنيت، با صدور بيانيهاي گنگ و بينام خطري متوجه ايران نكرد. تناقضگوييهاي امريكا و بياعتمادي متحدانش، همزمان بيتمايلي جامعه بينالمللي به تنشزايي بيشتر در منطقه، باعث شد كه تحليلگران سهمي براي تداوم تكانهاي ناشي از اين تنش قائل نباشند كه نتيجه آن كاهش پلهاي افزايش شوك قيمت نفت به حوالي مثبت يك دلار قبل از اتفاق بود. منتها اين اتفاق آيا ميتواند تاثير بلندمدتي بر بازار انرژي بگذارد؟ مهمترين و قدرتمندترين مولفه تاثيرگذار بر بازار انرژي درحالحاضر بحث جنگ تجاري مابين امريكا و چين و اروپا است و سهمي كه تحليلگران براي يك ركود احتمالي قائل ميشوند قابل ملاحظه است.
بازار انتظار دارد كه تقاضا براي نيمهدوم سال پيش رو و حتي براي سال آينده كاهش يابد كه همين كاهش باعث شده روند قيمتها نزولي و در سطحي پايينتر از سال قبل تثبيت شود. اتفاقاتي از اين جنس كه درياي عمان افتاد، نميتواند بهصورت پايدار اين روند را تغيير دهد.
اما سوال اينجاست كه اگر ابعاد چنين حوادثي گسترش يابد آيا باز هم تغيير چشمگيري اتفاق نخواهد افتاد؟ به عبارت ديگر اگر اتفاقي بيفتد كه روند انتقال نفت از تنگه هرمز از روند عادي خارج شود آنگاه چه اتفاقي خواهد افتاد؟
توجه به دو مولفه در تشريح اين فضاي فرضي بسيار مهم است:
۱) عربستانسعودي و متحدان آن همين الان براي جبران نفت كسر شده ايران از بازار در بيشترين ظرفيت توليدي خود هستند، به طوري كه بسياري از تحليلگران معتقدند بدون هيچ اتفاقي هم اين سطح توليد در بلندمدت پايدار نخواهد بود. روند صادرات نفت ونزوئلا و ليبي دچار اختلال است و باتوجه به تفاوتهاي حملي، روسيه قادر نيست به عنوان برنامه جايگزين عمل كند. همزمان عربستان و امارات در جنگي پرهزينه در منطقه درگيرند و با وجود همه بلندپروازيها، محمدبنسلمان نتوانسته از وابستگي بودجهاش به نفت بكاهد. در سمت ديگر تاكنون ايران بخشي از صادرات نفت خود را بر اثر تحريمها از دست داده اما بخش عظيمي از تكانههاي اقتصادي و اجتماعي ناشي از آن را تحمل كرده و به نظر نميرسد در آينده سطح آن از چيزي كه تاكنون اتفاق افتاده بالاتر رود. همزمان بحث آسيبهاي تجارت غيرنفتي نيز مطرح است كه اقتصاد امارات بهشدت به آنها وابسته است. مجموعه اين دو به اين معنا است كه اگرچه ايران قطعا از اين اتفاق متضرر خواهد شد، اما سطح ضرر آن قابل مقايسه با ضررها و آسيبهايي نيست كه امارات وعربستان متحمل خواهند شد. اقتصاد ايران هماكنون در حال دگرديسي به يك اقتصادي مقاومتي يا اقتصاد در حال جنگ است.
۲) بحث دوم اما در سمت مصرف است: اگرچه امريكا در لبه استقلال انرژي است، اما رشد اقتصادي داخلياش بهشدت وابسته به قيمت حاملهاي انرژي است. اقتصاد امريكا ميتواند هزينه افزايش مقطعي چند ماهه نفت حتي به فراي عدد ۸۰دلار را تحمل كند، اما بيش از آن براي دولت مستقر يك آسيب جدي خواهد بود. اين مشكل در كشورهاي شرق آسيا حتي شديدتر است. مجموعا جهان به لحاظ تامين در شرايط آسيبپذيري قرار دارد. ادامه رشد فعلي مستلزم نه فقط تامين، كه امنيت ذهنيِ تامين است. كوچكترين چشمانداز ناامني ميتواند اقتصاد را مسموم كند.
بهطور كلي در اختلال احتمالي، دنيا ضرر خواهد كرد، منتها آسيب كشورهاي عربي، امريكا و شرق آسيا قابل مقايسه با ايراني نيست كه همين الان هم از بخش بزرگي از اقتصاد جهاني فاصله گرفته. اين را بهتر از ايران آن كشورهايي ميدانند كه رهبرانشان اين روزها در پي رفع تنش از منطقه هستند. حتي تامل فعلي امريكا بعد از آن همه رجزخاني، نتيجه درك همين خطر است. منتها بايد درنظر داشته باشيم شرايط فعلي حتي در سمت ايران نميتواند باثبات باشد. نبايد اجازه بدهيم اقتصاد منطقه به نبود ايران عادت كند.