دريغا معماري
پيمان نوروزي
هفته گذشته و به اميد گذراندن يك آخر هفته لذتبخش و استراحت در ساحل خزر، راهي عباسآباد يا همان متل قوي سابق شديم. اما در تمام اين دو روز تعطيلي 3 ساختمان جديد در ابتداي خط ساحلي، درست در مقابل ديد دريا در ميدان اصلي شهر، چون تيري در چشم تمام تصوير زيباي شهر را نابود ميكرد. 3 ساختمان بيقواره و بد تركيب كه با بيمحتواترين معماري و با استفاده از نامناسبترين نما، يكپارچگي و يكدستي اين شهر ساحلي زيبا را به كل از بين برده است. با هيكلي چند ده طبقه ناساز و بياندام، هر جا كه سر ميچرخاندم، اولين نماي شهر تبديل به حجمي از فلز و شيشه شده بود. اين 3 ساختمان بلند چنان با بافت شهر و يكدستي منطقه و فضاي محل در تضادند كه حس ميكردم هر 3 آنها از صبح تا شب پا در خيابان گذاشتهاند و به مسافران و اهالي منطقه دهنكجي ميكنند و از بر هم زدن آرامش شهر هيچ ابايي ندارند. اما سوال اينجاست كه كسي آگاهانه يا ناخودآگاه تصميمي خارق عادت ميگيرد تا ساختماني بيشكل و بيقاعده را در جايي كه اصلا ربطي به آن ساختمان ندارد بسازد، چطور اجازه چنين كاري را دارد؟ آيا در شهرهاي ما ضوابطي براي معماري شهري وجود ندارد؟ در اغلب شهرهاي جذاب دنيا، سازنده ساختمان هيچ دخالتي در نماي ساختمانش ندارد. چراكه نما مربوط به شهر و شهروندان است و هيچ كس حق ندارد طبق سليقه خود عمل كند. اما چطور در كشور ما با سابقه درخشاني كه در معماري دارد چنين ناهنجاريهايي را ميبينيم؟ در حالي كه در اكثر شهرهاي ما ساختمانها و ابنيههاي بسياري هست كه آجر به آجر آن حساب شده است و تركيب زيبايي و كارايي يك ساختمان را به اوج رساندهاند. امروز در معماري شهري موضوع گفتوگو از اهميت ويژهاي برخوردار است و رعايت اصول آن باعث ميشود ضمن چشمنواز بودن شهر هر بنايي كاربردش را به روشني براي شهروندان شرح دهد. اين حوزه از معماري شهري از ديرباز در كشور ما رعايت ميشد تا جايي كه مباحثي تحت عنوان اخلاقمداري در معماري و شهرسازي به وجود آمد. در بافتهاي قديمي چنين نمونههايي از دهنكجي به شهر و شهروندان هيچوقت پيدا نميشد. در بافتهاي قديم چنان بناها، فضاها و كاربريها درست بودند حتي بزهكار محل، متكدي و حتي معتمد محل نيز جايش مشخص بود. امروز در كوچهها و خيابانهاي ما همه چيز با هم درآميخته بيهيچ اصولي. بناها به يكديگر پرخاش ميكنند و فضا براي آرامش در شهر را كمتر ميكنند.