حتي خودِ گرما هم انقدر گرم نيست
تير ماه كه ميشود، گرماي هوا همه را بيطاقت ميكند و همين موضوع، بهانهاي ميشود براي شوخي و خنده در شبكههاي اجتماعي. كاربران توييتر فارسي هم در هشتگ «گرما» توييتهاي زيادي نوشتهاند. آنچه ميخوانيد منتخبي از اين توييتهاست.
«مگه ميشه تو اين گرما سرباز رو برجك ببيني و بغض نكني»، «دارم ميگم از شدت گرما دلم ميخواد برم تو يخچال، بابام ميگه دوتا بچه رفتن تو يخچال در روشون بسته شده يخ زدن! يعني فكر كرد واقعا همچين كاري ميكنم؟!»، «نيمه تيرماه، هوا در گرمترين حالت ممكن، همه دارن ميپزن از گرما، آدم باز چايي ميخواد، چيه اين آدم، چيه اين چايي»، «تنها راهحلي كه تو اين گرما به ذهنم ميرسه اينه كه يه ظرف يخ با خودم ببرم بيرون رو سرم بگيرم اگه يه وقت تبخير شدم بخورم به اون دوباره ميعان بشم برگردم»، «اگه اين گرما يه كم ديگه ادامه پيدا كنه، آب ميشم و از «نيما» به نيمآب «تغير حالت ميدم»، «حتي خودِ گرما هم انقدر گرم نيست»، «كولرم نه تنها هوا رو خنك نميكنه بلكه گرما رو هم ميزنه!»، «حس ميكنم هسته خورشيد همين دور و براست!»، »شما يادتون نمياد قبلنا پدرا فقط كولر خاموش نميكردن، به تلفن خونه هم صفربند ميزدن تا اهل خونه تماس راه دور نگيرن، بعضيا هم تلفن قلكدار ميذاشتن تا هركي خواست تماس داخلي هم بگيره، قبلش يه سكه پنج ريالي تو قلك بندازه»، «حاضرم كولهپشتياي كه سايهبان و كولر داشته باشه رو بخرم به هر قيمتي فقط اختراعش كنيد»، «اينكه چاي بخوري بعد نيم ساعت بشيني زير كولر تا گرماي ناشي از چايي رو از بين ببره فقط از ما برمياد»، «واقعا چرا بايد كولر استراحت كنه؟ مگه يخچال استراحت ميكنه؟ سالي چند ماه ميره مرخصي بسش نيست؟»، «جا داره يادي بكنم از اون لطيفه قديمي: انقد گرمه كه نه تنها كولر جواب نميده، بلكه سوال هم ميپرسه»، «دربست گرفتم با قيمت گزاف. گفتم كولر بزن. گفت خرابه. كليد كولر رو چرخوندم و دكمه رو زدم و باد خنك زد بيرون. گفت: اِ درست شد»، «كولر مون اگه به نيروگاه برق خورشيدي هم وصل باشه، بابام بازم خاموشش ميكنه»، «اونقدر خونه ما كولر خاموشه ديشب از اداره برق و نيرو زنگ زدن به بابام گفتن حاجي هوا گرمه كولرو روشن كن پولش با ما»، «ما انقد از كولر استفاده نميكنيم كه ديشب كولر خونمون از بابام ۲ ماه مرخصي گرفت بره به خانوادش سر بزنه، گفت شما كه استفادهاي از من نميكنين، من برم آخر تابستون برميگردم»، «هميشه آخرين امتحان رو كه ميخواي بدي يه آرامش و رهايي خاصي داره رفتم سر جلسه امتحان توي يكي از كلاسهاي كوچيك كه يه كولر گازي حسابي خنكش كرده بود سوالها رو نگاه كردم. بعد يه ساعت مراقب بيدارم كرد گفت وقت به پايان رسيده جفت پا پريد تو آرامشم»، «گرما به درجهاي رسيده كه ما هم كولر رو بخوايم خاموش كنيم، بابام از ارث محروممون ميكنه»، «تا وقتي دانشمندا لباسي كه يه كولر گازي بهش وصل باشه اختراع نكردن، با من از پيشرفت تكنولوژي صحبت نكنين»، «هوا از بس گرمه كه تو كولر بايد يه كولر ديگه كار گذاشت تا خود كولر رو اول خنك كنه» و «نامهاي به كولر: سرد كن ديگه».