راهي جز تغيير نمانده
عاطفه زاهد
در محدوده نوار سبز نقشه ايران، در شمال كشور، به هر منطقهاي كه وارد شويد سايه زبالههاي انساني را روي درختها، علفها و بوتهها ميبينيد. عجيبتر اينكه اين سايهها و حجم تيره زبالههاي رها شده، توسط كساني ايجاد شده كه به دل طبيعت آمدهاند تا آرامش را تجربه كنند.
اگر كشور و سرزمينمان را به مثابه ميراثي بدانيم كه قرار است به نسل آينده و فرزندانمان منتقل شود، زمان آن رسيده كه كمي دست نگه داريم، به پشتسر خود و ردپاهايي كه در اين ميراث ارزشمند بهجا گذاشتيم نگاه كنيم و ببينيم كه هيچكس جز خود ما نميتواند و قادر نيست جلوي اين چرخه معيوب را بگيرد.
تخريب محيط زيست تنها به شهرونداني محدود نميشود كه زبالههايشان را در طبيعت رها ميكنند، بسياري از منابع آلودهكننده در كشور توسط بخشهاي صنعتي و شهري توليد ميشود.
سالهاست كه پسابهاي صنعتي و خانگي به رودخانهها و درياي خزر ميريزند. جنگلهاي هيركاني كه ثبت آن در ميراث جهاني را جشن ميگيريم، محلي براي تخليه زبالههاي شهرهاي شمالي است و همين موضوع باعث شده انواع بيماريها به دليل آلودگي آب و خاك دامنگير ساكنان اين بخش از كشور شوند.
چندي پيش فعالان محيط زيست روز جهاني بدون پلاستيك را جشن گرفتند. سوم جولاي به اين واسطه به تقويم سازمان ملل وارد شد تا مردم را به كنار گذاشتن پلاستيك در مصرف زندگي روزانه تشويق كند و لااقل افراد تلاش كنند يك روز را بدون پلاستيك به شب برسانند.
اگر زمين را و سرزمينمان را دوست داريم و معتقديم همگي در يك كشتي نشستهايم، بايد باور كنيم كه همگي براي نجات آن مسووليم. انجام اين مسووليت و تعهد هم چندان سخت نيست.
كافي است از تفكيك زبالههايتر و خشك در خانههايمان شروع كنيم. خاموش كردن يك لامپ اضافي، كاهش مصرف آب، كم كردن پلاستيك در خريدهاي روزانه ميتواند بخشي از فعاليتهاي ما براي پيوستن به كمپينهاي جهاني محيط زيستي باشد. بايد به جاي نشستن در گوشهاي و تماشاي اين فاجعه، درباره اجراي قوانين محيطزيست با يكديگر حرف بزنيم، مطالبهمحور باشيم، از شهرداريها بخواهيم برنامههايي براي دفع زبالهها خارج از طبيعت طراحي كنند و نظارت دقيق بر فعاليت كارخانهها و ساير منابع آلاينده محيطي داشته باشند.
اگرچه جريان تخريب محيط زيست غول بيشاخ و دم شده كه هر روز بخشي از طبيعت ما را ميبلعد، اما كنشهاي فردي و تبديل شدن ما به شهروندان آگاه قادر است آن را متوقف كند. بنابراين پيش از هر نقد بيروني، اصلاح فردي را در سرلوحه فعاليتهايمان قرار دهيم زيرا تنها شهرونداني كنشگر و مسوول ميتوانند يك سيستم كارآمد را شكل دهند و در فقدان اين عنصر، هيچ تغييري شكل نميگيرد. راهي براي ما نمانده است جز آنكه تغيير كنيم.
مارگاريت ميد، انسانشناس برجسته، كه كار و زندگياش سالها همزيستي در ميان قبايل ناشناخته بود چنين درك و شناختي را برايمان به ميراث نهاده: «هيچگاه شك نكنيد يك گروه كوچك از شهروندان انديشمند و متعهد ميتوانند دنيا را عوض كنند». در حقيقت اين تنها راه است.