• ۱۴۰۳ جمعه ۱۱ آبان
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4435 -
  • ۱۳۹۸ پنج شنبه ۱۷ مرداد

روزنامه‎نگاري هوچي‎گري و سطحي‌نگري نيست

محسن آزموده

 

وقتي وارد كار مطبوعاتي شدم مثل خيلي‎هاي ديگر اصلا به آن به عنوان حرفه و شغل آينده‎ام، نگاه نمي‎كردم. روزنامه‎خوان حرفه‎اي بودم و بسياري از مطبوعاتي‎ها را با اسم و رسم مي‎شناختم. بيشتر مخاطب صفحات انديشه و فرهنگ و ادب بودم و كمتر سياسي و اجتماعي را هم مي‌خواندم، با اقتصادي و ورزش ميانه چنداني نداشتم. هميشه فكر مي‎كردم چه كار سختي است، هر روز يا هر چند روز يك بار نوشتن درباره موضوعاتي نسبتا متنوع، آن هم در آن حجم و اندازه. در بدو كار دانشجوي فلسفه بودم و به روزنامه‎نگاري به عنوان يك شغل موقت نگاه مي‌كردم و تصور مي‎كردم در آينده با ادامه تحصيل، كاري دانشگاهي پيدا خواهم كرد و مثلا استاد خواهم شد. در دانشگاه، نگاه استادان فلسفه و حتي دانشجويان به روزنامه‎نگاران، حتي روزنامه‎نگاران حوزه انديشه، چندان مثبت نبود. آنها را با لحني تحقيرآميز «ژورناليست»، بخوانيد هوچي و سطحي‌نگر، خطاب مي‎كردند، آدم‎هايي بي‎سواد كه دو كلمه مي‎خوانند (همان را هم نمي‎خوانند!) و صد كلمه آسمان و ريسمان مي‎بافند، دنبال جار و جنجال و دعوا انداختن بين اين و آن هستند و انديشه‎هاي عميق را با بياني مبتذل خفيف مي‎سازند. به همين خاطر در دانشگاه و نزد اساتيد جرات نمي‎كردم خودم را به عنوان روزنامه‎نگار معرفي كنم، چه برسد كه از ايشان بخواهم درباره افلاطون، كانت، ابن‎سينا و ملاصدرا مصاحبه كنند. در روزنامه بر عكس بود. همكارانم استادان دانشگاه را عده‎اي آدم متوهم، خودبزرگ‌بين، ترسو، عافيت‎طلب و تنبل مي‎خواندند كه نه حاضرند از دانشي كه آموخته‎اند براي روشنگري حوزه عمومي بهره بگيرند و نه توانايي آن را دارند كه چيزهايي را كه بلدند (اگر بلد باشند!) به زبان ساده و روان بيان كنند و به همين خاطر پشت ژستي دروغين و لفاظي‎هاي متكلف، خودشان و بي‎دانشي‎شان را پنهان مي‎كنند. خلاصه در سال‌هاي اول زيستي دوگانه داشتم، يك دانشجوي مخفي‎كار و يك روزنامه‎نگار شرمنده. چند سال طول كشيد كه دريابم آينده‎ام همين است كه هست و نبايد از شغلم خجالت‎زده باشم. اما مهم‎تر از آن فهميدم كه شكاف ميان دانشگاه و مطبوعات چقدر عميق و در عين حال غيرواقعي و موهوم است. در اين سال‌ها دريافته‎ام كه نه روزنامه‌نگاري حوزه انديشه صرفا سطحي‎نگري و هوچي‎بازي است و نه كار دانشگاهي، پنهان شدن پشت عناوين مفخم و در عمل گرفتار بروكراسي دانشگاهي. مي‎توان روزنامه‎نگار بود و كتاب‎هاي جدي و عميق خواند و آن‎ها را به آدم‌هاي ديگر معرفي كرد همچنان كه مي‎توان گزارشگر انديشه خوبي بود يا گفت‌وگوهاي فكري- فلسفي راست و درستي با اصحاب فكر داشت، همچنان كه كار دانشگاهي با روزنامه‏نگاري منافات ندارد و برخي از باسوادترين اساتيد دانشگاهي در عرصه عمومي و مطبوعات نيز حضوري چشمگير دارند و از اينكه با آن لحن زننده «ژورناليست» خوانده شوند، ابايي ندارند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون