روزنامهنگاري هوچيگري و سطحينگري نيست
محسن آزموده
وقتي وارد كار مطبوعاتي شدم مثل خيليهاي ديگر اصلا به آن به عنوان حرفه و شغل آيندهام، نگاه نميكردم. روزنامهخوان حرفهاي بودم و بسياري از مطبوعاتيها را با اسم و رسم ميشناختم. بيشتر مخاطب صفحات انديشه و فرهنگ و ادب بودم و كمتر سياسي و اجتماعي را هم ميخواندم، با اقتصادي و ورزش ميانه چنداني نداشتم. هميشه فكر ميكردم چه كار سختي است، هر روز يا هر چند روز يك بار نوشتن درباره موضوعاتي نسبتا متنوع، آن هم در آن حجم و اندازه. در بدو كار دانشجوي فلسفه بودم و به روزنامهنگاري به عنوان يك شغل موقت نگاه ميكردم و تصور ميكردم در آينده با ادامه تحصيل، كاري دانشگاهي پيدا خواهم كرد و مثلا استاد خواهم شد. در دانشگاه، نگاه استادان فلسفه و حتي دانشجويان به روزنامهنگاران، حتي روزنامهنگاران حوزه انديشه، چندان مثبت نبود. آنها را با لحني تحقيرآميز «ژورناليست»، بخوانيد هوچي و سطحينگر، خطاب ميكردند، آدمهايي بيسواد كه دو كلمه ميخوانند (همان را هم نميخوانند!) و صد كلمه آسمان و ريسمان ميبافند، دنبال جار و جنجال و دعوا انداختن بين اين و آن هستند و انديشههاي عميق را با بياني مبتذل خفيف ميسازند. به همين خاطر در دانشگاه و نزد اساتيد جرات نميكردم خودم را به عنوان روزنامهنگار معرفي كنم، چه برسد كه از ايشان بخواهم درباره افلاطون، كانت، ابنسينا و ملاصدرا مصاحبه كنند. در روزنامه بر عكس بود. همكارانم استادان دانشگاه را عدهاي آدم متوهم، خودبزرگبين، ترسو، عافيتطلب و تنبل ميخواندند كه نه حاضرند از دانشي كه آموختهاند براي روشنگري حوزه عمومي بهره بگيرند و نه توانايي آن را دارند كه چيزهايي را كه بلدند (اگر بلد باشند!) به زبان ساده و روان بيان كنند و به همين خاطر پشت ژستي دروغين و لفاظيهاي متكلف، خودشان و بيدانشيشان را پنهان ميكنند. خلاصه در سالهاي اول زيستي دوگانه داشتم، يك دانشجوي مخفيكار و يك روزنامهنگار شرمنده. چند سال طول كشيد كه دريابم آيندهام همين است كه هست و نبايد از شغلم خجالتزده باشم. اما مهمتر از آن فهميدم كه شكاف ميان دانشگاه و مطبوعات چقدر عميق و در عين حال غيرواقعي و موهوم است. در اين سالها دريافتهام كه نه روزنامهنگاري حوزه انديشه صرفا سطحينگري و هوچيبازي است و نه كار دانشگاهي، پنهان شدن پشت عناوين مفخم و در عمل گرفتار بروكراسي دانشگاهي. ميتوان روزنامهنگار بود و كتابهاي جدي و عميق خواند و آنها را به آدمهاي ديگر معرفي كرد همچنان كه ميتوان گزارشگر انديشه خوبي بود يا گفتوگوهاي فكري- فلسفي راست و درستي با اصحاب فكر داشت، همچنان كه كار دانشگاهي با روزنامهنگاري منافات ندارد و برخي از باسوادترين اساتيد دانشگاهي در عرصه عمومي و مطبوعات نيز حضوري چشمگير دارند و از اينكه با آن لحن زننده «ژورناليست» خوانده شوند، ابايي ندارند.