معضلات مزمن
سيدعلي ميرفتاح
تا بوده آموزش و پرورش در اين كشور قرين معضلات و مشكلات و مصيبتهاي جانكاه بوده، اگرچه در مقام حرف همه درصدد آن برآمدهاند اين نهاد مظلوم را به جايگاه متعالياش برگردانند اما در عمل اتفاق قابل ملاحظهاي نيفتاده، چيزي از حجم فزاينده مشكلات و مصايب كم نشده و... از زمان رشديه، مسائلي بيخ ريش آموزش و پرورش چسبيده كه هيچكدام از مقامات از عهده حلشان برنيامده و راه درماني براي بيماريهاي مزمن آموزش و پرورش نيافته است. عمق فاجعه را زماني درمييابيد كه روزنامهها را ورق بزنيد و بعضي از مقالات انتقادي اين 100 سال گذشته را، خصوصا اين نيمقرن اخير را بخوانيد؛ سطر به سطر و صفحه به صفحه ميخوانيد كه معلمها از وضعيت رقتبار معيشتيشان گله كردهاند، شأن استادي و آموزگاري رعايت نشده، نهاد آموزش و پرورش تغيير و تحولات بنيادي را به خود نديده، كتابهاي درسي و روشهاي كهنه تدريس با تاريخ و جغرافياي ايران امروز منطبق نبوده و... آموزش و پرورش سالهاست كه بارش، بار اصلياش، زمين مانده و كارش، كار اصلياش، به تعويق افتاده.
هر وزير و هر مقامي كه خواسته بر مسند بزرگترين و فراگيرترين وزارتخانه بنشيند عهد بسته كه به بهترين شكل، ناكامي معلمها را تبديل به كامروايي كند، كتابهاي درسي را اصلاح كند، روشهاي فرسوده تدريس را دور بريزد و روشهاي نو و آزمون پس داده بياورد، براي وقت ذيقيمت دانشآموزان كه به بدترين شكل هبا ميشود فكر بكر بكند، بسياري از ارزشهاي اسلامي و ايراني و انقلابي را در مندرجات كتابهاي درسي بگنجاند، آيندهسازان كشور را به بهترين وجه تربيت كند، جلوي كجرويها و ندانمكاريهاي بعضي مديران و آموزگاران را بگيرد، از همه مهمتر در مقابل تقدير محتوم كالايي شدن تحصيل و پولي شدن آموزش و پرورش بايستد و نگذارد كه سايه سنگين مناسبات طبقاتي بر سر «آموزش و پرورش رايگان» بيفتد و بچه پولدارها در اين عرصه نيز برخوردارتر از بچههاي فقير شوند... اما آيا در عمل به توفيقي رسيده و آيا كسي بوده كه توانسته باشد نه همه اين وعدهها را كه لااقل دو تا از آنها را جامه عمل بپوشاند؟ از همكارانم در صفحات مدرسه اعتماد خواستهام به مطبوعات قديمي سر بزنند و بعضي از وعده و وعيدهاي تكراري مقامات را بازخواني كنند. احتمالا در روزهاي آينده بخشي از اين وعده و وعيدهاي مزمن را منتشر كنيم تا حساب كار بهتر دستتان بيايد كه در چه موقعيتي هستيم. مقامات امروز هم براي اينكه بر وضعيت فعلي خود وقوف يابند، خوب است كه راههاي رفته و نرفته قديمي را نگاهي بيندازند. سوءتفاهم نشود. قرار نيست از مقامات سابق مچ بگيريم يا احيانا دروغهاي راست مانند و ظاهر فريب را برملا كنيم. بحث جديتر از اين حرفهاست و من ميخواهم متواضعانه عرض كنم كه اگر ميبينيد كسي نتوانسته پا از دايره وعدههاي تكراري بيرون بگذارد دليلش خلف وعده نيست. شايد خلف وعده هم باشد؛ ما كه از نيتها خبر نداريم، بواطن امور را هم واقف نيستيم اما اگر ميبينيد هنوز نتوانستهايم بر مشكلات قديمي فايق آييم، اگر هنوز هم كه هنوز است حقوق معلمها مايه آبروريزي دولت و شرمساري آموزگاران است و اگر كماكان معضل حقالتدريسيها حل نشده و اگر كمافيالسابق بچههاي مناطق محروم در خاك و خل ميلولند و اگر بهرغم شعارهاي انذاردهنده، هنوز هم اغلب مديران از سر ناچاري براي اداره مدرسه گردن پيش والدين كج ميكنند، گاهي با خواهش گاهي با تهديد و به اسم همياري از ملت پول ميگيرند، اگر در قرن بيست و يكم هم معلمها ناچارند براي تامين زندگي بيرون از مدرسه مسافركشي كنند و آموزش ضمن خدمت را زيرآبي بروند، سر كلاس به شيوههاي عهد دقيانوس وفادار بمانند و اگر هزاران اگر و مگر تلختر از زهر به عملكرد آموزش و پرورش چسبيده، خيالاتتان را به جاهاي بد و خطرناك و مفسدهآميز نبريد. باور كنيد اين طور نبوده كه وزراي آموزش و پرورش و مديران عاليمقامش نخواسته باشند بر مشكلات قديمي غلبه كنند و بيماريهاي مزمن را يك بار براي هميشه درمان كنند. خطاست اگر فكر كنيد همين كه خر وزير از پل راي اعتماد بگذرد همه قول و قرارهايش را از ياد ميبرد. نه. كسي چيزي را از ياد نميبرد بلكه عرصه عمل سخت و صعب است، چون در عمل آيند، تازه حساب كار دستشان ميآيد كه قضيه پيچيدهتر و صلبتر و نشدنيتر از آن است كه به چشم من و شما ميآيد. ما بيرون گود نشستهايم و داد ميزنيم، گاهي مطالبه ميكنيم كه لنگش كن. مطالبه ما هم بحق است اما او كه درون گود وارد ميشود و با شير ناكاميهاي آموزش و پرورش دست و پنجه نرم ميكند، بهتر از ما درمييابد كه قضيه به اين سادگيها نيست و خواستن، هميشه توانستن نيست؛ لااقل در آموزش و پرورش كه هزار نكته باريكتر زمو آنجاست، خواستن به اين سادگيها توانستن نيست.
حريف مجلس ما خود هميشه دل ميبرد، عليالخصوص كه پيرايهاي بر او بستند. آموزش و پرورش بايديفالت گير و گرفتاري و مضيقه و مشكل و كسر بودجه زياد دارد عليالخصوص كه پيرايه دنياي شگفانگيز نو نيز به آن بسته شده. به همه آن معضلات قديمي بايد معضل گوشيهاي موبايل و ماهواره و كامپيوتر و تمناهاي نفساني زودرس دانشآموزان را نيز اضافه كنيم. هر كس وزير آموزش و پرورش شود بايد بداند كه به بد مهلكهاي وارد ميشود. خدا نكند كه «مهلكه» باشد. منظورم از آوردن اين تعبير اين است كه اصلاح و اداره آموزش و پرورش ساده نيست، نياز به يك عزم ملي و اراده عمومي دارد كه يك بار براي هميشه خود را از شر مسائل مزمن و ملالتبار خلاص كنيم. اما اگر فكر كنيم وزيري به تنهايي ميتواند از پس همه معضلات آموزش و پرورش برآيد، سخت در اشتباهيم. يا خوشخياليم يا چيزي از معضلات آموزش و پرورش نميدانيم. كافي است ساده و گذرا دانشآموزان امروزي را با دانشآموزان سي، چهل سال پيش مقايسه كنيم تا ببينيم چقدر اوضاع پيچيدهتر و سختتر شده. بحث دانشآموزان به كنار، خود سيستم اداري و مناسبات بروكراتيك آموزش و پرورش هم صد پله دست و پاگيرتر از سابق شده است. به همين راحتي نيست كه وزير بخشنامه صادر كند و بقيه سمعا و طاعتا در خدمت باشند و تمام. نه. خود سيستم بروكراتيك كه امروز به ابزار و ادوات الكترونيك مجهز شده، به سادگي شانه زير فرمان وزير- حتي فرمان بالاتر از وزير- خم نميكند و امر نميبرد. خوب كه نگاه كنيد، ميبينيد كه بالاي 50 درصد وزراي آموزش و پرورش را، خصوصا وزراي خيرخواه و دردآشنا را همين سيستم ديوانسالاري زمين زده و جلوي اصلاح سيستم و مداواي نهاد آموزش و پرورش را گرفته. بنابراين تكليف مالايطاق كردهايم اگر از وزير بخواهيم كه يك تنه ماشين فرسوده و خراب و پر مساله آموزش و پرورش را تعمير كند و راه ببرد و بارهاي زمين مانده را بردارد و ما را به سر منزل مقصود برساند. اگر واقعا مجلس و دولت به صرافت آن افتادهاند تا فكري براي نهاد آموزش و پرورش كنند بايد قبل از هر چيز زمينه را براي يك مشاركت عمومي فراهم آورند و مردم را در اصناف مختلف تحريض كنند تا در سايه عزم و اراده ملي طرحي نو درافكنند و حقيقتا- شما بخوانيد بالاغيرتا- يك بار براي هميشه پيله ناكاميها و مضيقهها و نداريها و معضلات مزمن را از كالبد آموزش و پرورش دور كنند و به دنياي مدرن با اقتضائات مدرن، اما متناسب با تاريخ و جغرافياي خودمان، پا بگذارند. نكتهاي كه نبايد مغفول بماند اين است كه معضلات قديمي و سنتي آموزش و پرورش رفته رفته تبديل به عادت شدهاند و شوخي شوخي ما را به خود مشغول بلكه سرگرم كردهاند. اين عادات با خودشان ادبار و ملالت و ناكامي ميآورند اما بدتر از همه، از فرط تكرار، تبديل به حجابهاي ضخيمي ميشوند كه نميگذارند معضلات جديتر و مهمتر آموزش و پرورش را ببينيم و براي برونرفت از آنها راه چاره بينديشيم. امروز كسي نيست كه نداند، دولت با چه مشكلات كمرشكني روبهروست. ترس ما اين است كه در بين اين همه صنم تحريم و بحران معيشت و معضل اقتصاد، ياسمن آموزش و پرورش گم شود. چون نيك نگاه كنيم اتفاقا حل و فصل بسياري از معضلات اقتصادي و سياسي و فرهنگي امروز بسته به حل و فصل معضلات مزمن آموزش و پرورش است. قطعا اصلاح آموزش و پرورش يك شب و دو شب اتفاق نميافتد چنين ماموريت سنگيني را هم يك وزير و دو وزير از عهده برنخواهند آمد. مهم اين است كه دولت، به تبع دولت ملت نگاهشان را به اين نهاد بزرگ و فراگير تغيير دهند و اصلاح آن را در اولويت قرار دهند. بيش از اين نيازي نيست حرف كلي بزنيم. همين قدر كه گوشي باشد و صدايمان را بشنود، فرياد ميزنيم كه عليكم بآموزش و پرورش. عليكم بمحصلين و معلمين. عليكم بوزيري كه سوداي اصلاح در سر داشته باشد و به كمك ملت ما را جلو ببرد نه اينكه درجا بزند يا خدايي نكرده، عقبگرد كند.