خاورميانه، نقطه مهم جهان
اردشير سنايي
خاورميانه منطقه بسيار مهمي براي جهان محسوب ميشود و نقطه كانوني به لحاظ انرژي، سياسي، مذهبي، اتصال سه قاره دنيا به يكديگر و وجود مناطق حساس و استراتژيكي در خليج فارس مانند تنگه هرمز و تنگه عدن از جمله مناطقي است كه بسيار حساس به نظر ميرسد. وقتي كه رييسجمهور ايالات متحده اعلام ميكند كه ديگر نيازي به خاورميانه نداريم، بخشي از آن ميتواند درست باشد و بخشي از آن از جمله مواردي است كه ميتوانيم جزو ساير سخنان ترامپ قرار دهيم و به نوعي آن را تبليغاتي بدانيم. در بخش اول به دو دليل ميتوان گفت كه سخن ترامپ درست است؛ نخست اينكه به لحاظ انرژي و وابستگي ايالات متحده به خاورميانه در مقايسه با دهههاي پيشين به طور مشخص ميزان وابستگي امريكا به نفت خاورميانه كمتر و كمتر ميشود. در بعضي از آمارها حتي عنوان شده است ايالات متحده نه تنها واردكننده انرژي نيست بلكه صادركننده انرژي نيز محسوب ميشود. از اين نظر ديگر وابستگي به خليج فارس و تنگه هرمز ندارد. از بعد استراتژيك نيز نگاه كنيم، بيشترين درگيري نظامي ايالات متحده طي چند دهه گذشته در خاورميانه رخ داده و هزينههاي سنگيني را نيز به ايالات متحده تحميل كرده است. چرا كه امريكا در اين منطقه حضور مستقيم نظامي دارد و در دو جنگ همزمان نيز درگير شده است. از زمان روي كارآمدن ترامپ و حتي پيش از آن بحث تغيير استراتژي امريكا از خاورميانه به سمت شرق آسيا است. ايالات متحده به تدريج ميزان دخالت خود را در خاورميانه كمتر و كمتر ميكند و تمركز خود را به مناطق ديگري از جهان به ويژه مهار چين ميگذارد. وقتي كه دونالد ترامپ عنوان ميكند كه ديگر نيازي به خاورميانه نداريم ميتوان اين موضوع را نيز در اين قالب قرار داد كه حوزه كانوني تمركز ايالات متحده از خاورميانه به سمت چين در حال تغيير است و ...
ديگر خاورميانه اهميت سابق را براي امريكا ندارد. اما بخش ديگري از سخنان ترامپ را ميتوان اغراق دانست كه جزو ويژگي شخصيتي ترامپ محسوب ميشود. معمولا براي اينكه نشان دهد كه چندان توجهي به خاورميانه ندارد از اين گونه واژههاي اغراقآميز نيز استفاده ميكند. علاوه بر اين بايد گفت كه دونالد ترامپ علاقهمند است كه بگويد خاورميانه براي او بياهميت است و بيش از امريكا، اين ساير كشورها هستند كه خاورميانه برايشان با اهميت است. از جمله اروپاييها، ژاپن و چين بيش از امريكا به اين منطقه نياز دارند و نگران تحولات آن هستند. از سوي ديگر دونالد ترامپ به دنبال آن است كه هزينه تامين امنيت منطقه و خليج فارس را كشورهاي منطقه تامين كنند و اين بار اضافه را ايالات متحده به دوش نخواهد كشيد و اين متحدان منطقهاي امريكا هستند كه بايد هزينه اين موضوع را پرداخت كنند. در حال حاضر درگير كردن ساير كشورها در نقاط مختلف جهان و همچنين هزينه كردن از جيب آنها جزو برنامههايي است كه ايالات متحده در دوره دونالد ترامپ دنبال ميكند و اين جزو همان سياستي است كه از همان روز اول شروع به كار ترامپ آن را مطرح كرده است. اما اينكه چنين درگير كردني موجب افزايش سلطه و نفوذ ساير كشورها در مناطق مختلف جهان از جمله خاورميانه ميشود يا نه، اين احتمال وجود دارد. هدف ايالات متحده بيش از آنكه نگران افزايش نفوذ كشورهايي همچون چين در خاورميانه و خليج فارس شود بايد از هزينههاي ايالات متحده كاسته شود. يا اينكه هزينههاي تامين امنيت از جيب ايالات متحده پرداخت نشود. قطعا وقتي كه بحث ورود كشوري مانند چين به خاورميانه مطرح ميشود كه براي تامين امنيت كشتيهاي تجاري خود اين كار را انجام ميدهد هزينههاي كشوري مانند چين افزايش پيدا ميكند و از اين نظر ميتواند دريافت كه ايالات متحده به دنبال افزايش هزينههاي اين كشور است. ولي اينكه در كنار افزايش هزينهها نگرانيها و دغدغهها و همچنين افزايش نفوذ را به همراه داشته باشد اين موضوع غير محتمل نيست. اما براي ايالات متحده در دوره ترامپ بيش از هر چيزي مباحث اقتصادي مطرح است و دغدغه اصلي ايالات متحده توان اقتصادي امريكا را ميتواند افزايش دهد. اما اين در حالي است كه از توان هژمونيك ايالات متحده نبايد كاسته شود. به همين خاطر است كه فشار امريكا به خصوص بر متحدان خود بيشتر و بيشتر ميشود كه هزينههاي دفاعي و امنيتي خود را افزايش دهند يا در برنامههاي امنيتي امريكا نيز مشاركت كنند. به نظر ميرسد اكنون دغدغه اول امريكا نه بحث ژئوپليتيك و نه بحث استراتژيك است. ايالات متحده بيش از هر زماني راهبري خود را برمبناي رويكرد اقتصادي و بعضا ايدئولوژيك دنبال ميكند و به همين خاطر اكنون اولويت براي امريكا ترامپ مباحث اقتصادي است.