پيامدهاي اخراج بولتون
علياصغر زرگر
با توجه به روند تغييرات در كابينه رياستجمهوري امريكا طي بيش از دو سال گذشته، اخراج بولتون از كابينه تعجبي ندارد و شايد بخشي از رفتار شخصي ترامپ به حساب آيد كه عادت به تغيير مداوم اطرافيان دارد. ولي از آنجا كه پس از تغييرات متناوب در كابينهها نهايتا به نظر ميرسيد كه ترامپ با انتخاب پمپئو و بولتون تيمي دلخواه براي اجراي سياستهاي خودش را انتخاب كرده است، اخراج اخير ميتواند معنيدار باشد و احتمالا داراي پيامدهايي جدي براي سياست خارجي و داخلي امريكا باشد. نخست نبايد فراموش كرد كه ترامپ وارد مبارزات انتخاباتي شده و لذا سياست خارجي هميشه در بحثهاي انتخاباتي تاثير بسزايي دارد. بنابراين حذف بولتون، به عنوان يك عامل افراطي و جنگطلب ميتواند كه به عنوان برگشت سياست خارجي امريكا به كانال اعتدال و عقلانيت ضمن حفظ منافع امريكا در جهان باشد. از اين طريق ترامپ ميتواند اتهام جنگطلبي و افراطيگري را از دمكراتها بگيرد و حذف بولتون يكي از راهكارها در شرايط پيش روست. مساله بعدي به نگرش بولتون مربوط ميشود. سياستهاي بولتون در خاورميانه، شمال آفريقا و آسيا، چين و روسيه به نتايج دلخواه نرسيد. جان بولتون در جهان ربع قرن پيش سير ميكند و خصوصا زماني كه در 2005 نماينده امريكا در سازمان ملل بود. در حالي كه اكنون جهان واقعا چند قطبي است و چين و روسيه و هند قدرتهاي جهانياند و امريكا قادر به ناديده گرفتن آنها نيست. لذا دليل ديگر اخراج وي شكست سياستهاي بولتون در مناطق مختلف دنياست.
مثلا در مورد ايران، سياست فشار و تحريم حداكثري و حتي خروج ترامپ از برجام جزيي از سياستهاي تحت رهبري بولتون با همفكري همكيشش نتانياهو بود. اين سياست هم موفق نبود و با وجود مخالفت بولتون و نتانياهو ترامپ و پمپئو بهشدت دنبال مذاكره با ايران حتي به صورت سمبوليك هستند. لذا يكي از دلايل ديگر ميتواند تفاوت در ديدگاه نسبت به ايران باشد. اخراج بولتون تا حدودي هم نشان از فاصله گرفتن كاخ سفيد از اسراييل و سياستهاي نتانياهو دارد كه كارش خراب كاري در سياستهاي امريكا نسبت به ايران و تلاش در كشاندن امريكا به جنگ ناخواسته در منطقه دارد. در واقع فدا كردن و حذف مهرههاي سوخته در صحنههاي سياستهاي داخلي و خارجي تاكتيكي است كه بارها در تاريخ كشورها اتفاق افتاده و نشان از آن دارد كه مسائلي از ريل خارج شده تحت تاثير و القائات آن مهره و زايده نامناسب بوده و از اين به بعد سكان در دست راهبري است كه ميتوان روي او حساب جداگانه باز كرد.
بديهي است، اخراج بولتون به معني تغيير سياست خارجي، خصوصا نسبت به ايران، در كوتاهمدت نيست. زيرا سياست خارجي و جهاني امريكا كه توسط عوامل مختلفي طراحي و تعيين ميگردد همانند كشتي بزرگي است كه نميتواند به راحتي و در كوتاهمدت تغيير مسير دهد، و تغيير تاكتيكها امكانپذير است، و در همين بزنگاههاست كه كشورهاي ديگر ميتوانند بسته به منافع ملي خود با امريكا تعامل نمايند.