• ۱۴۰۳ جمعه ۲۸ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4489 -
  • ۱۳۹۸ سه شنبه ۲۳ مهر

به بهانه انتشار مجموعه شعر جديد بهزاد خواجات

مفاهمه با مخاطب به بهاي ابزاري كردن زبان

بهنام ناصري

 

 

آخرين باري كه درباره شعر بهزاد خواجات نوشتم، حدود شش سال پيش بود. در همين روزنامه اعتماد و به مناسبت انتشار مجموعه «بو نوشتن براي شرجي». به آن بهانه از جهان شعري او نوشتم و سير تحولي كه از اولين كتابش تا آن زمان پشت سر گذاشته بود.

نوشته نگاهي بود به «بو نوشتن براي شرجي» در قياس با ديگر كتاب‌هاي كارنامه شاعرش و البته شعرهاي پراكنده‌اي كه در جرايد دهه‌هاي هفتاد و هشتاد از او منتشر شده بود. حالا كتاب ديگري از او با نشر فصل پنجم درآمده و بناست نگاهي گذرا به اين كتاب را در اين سطرها يادداشت كنم. لابد باز در قالب نگاهي تطبيقي ناظر بر نسبت «خالكوبي پروانه بر اژدها» با آنچه از شاعري بهزاد خواجات برجاي مانده در اين دو، سه دهه.

اگر نقد من بر «بو نوشتن...» با موخره‌اي از اين قرار به پايان مي‌رسيد كه كتاب با وجود خصلت‌هاي مشتركش با مجموعه‌هاي قبلي، در رفتار با زبان شعر كمتر از آنهاي ديگر محافظه‌كار است، در مورد مجموعه جديد خواجات، وضع كاملا فرق مي‌كند.

بهزاد خواجات شاعر دهه هفتاد است و منسوب به جرياني از شعر معاصر فارسي كه در توضيح و تبيين خود بيشترين تمركز را بر نقش عنصر زبان در شعر مي‌گذارد. اين درست كه زبان در طول تاريخ شعر همواره مهم‌ترين عنصر برسازنده شعر بوده است؛ اين درست كه موفق‌ترين و درخشان‌ترين نمونه‌هاي كلاسيك و مدرن شعري همواره زباني‌ترين نمونه‌ها هم بوده‌‌اند اما آنچه گفتمان دهه هفتاد را از اين منظر از تاريخ شعر فارسي جدا مي‌كند، رويكرد خودآگاهانه شعر آن دهه به عنصر زبان بود. گزاف نيست اگر اين تمهيد خودآگاه را به ريشه‌اي چون تئوري زبانيت رضا براهني نسبت دهيم كه در آن شعر عبارت از متني است كه نويسنده آن گويا زبان را از نو مي‌سازد و شاعر به همان تعبير معروف كسي است كه انگار در آغازگاه زبان ايستاده و مي‌خواهد آن را از نو خلق كند. بنا به اين تئوري، شعر به مثابه متني تلقي مي‌شود كه زبان در آن هم بر فرم و هم بر محتواي اثر احاطه دارد.

بهزاد خواجات شاعري است متعلق به اين گفتمان؛ گفتماني كه تجربه‌گرايي وجه لاينفك آن است و هم از اين رو ذيل نام آن، شاهد انتشار آثار متعددي با تفاوت‌هايي آشكار از هم بوده‌ايم كه در عين حال در يك چيز مشترك بودند: تلقي از زبان به عنوان عنصري كه جامع همه عناصر شعري اعم از تصوير، موسيقي، تخيل و... است. در آنچه شعر دهه هفتاد مي‌خوانيم، اين ساختار زبان است كه محتوا توليد مي‌كند. از طريق تركيب امكانات پيش‌موجود زبان و به دست دادن مفاهيمي كه پيش‌تر در زبان صراحت نيافته و موضوعيت نداشته است؛ چيزي كه در شعر ميانه‌روي خواجات از دهه هفتاد تاكنون هم نمونه‌هاي زيادي از آن را مي‌توان يافت، از جمله در مجموعه قبلي‌اش، «بو نوشتن براي شرجي» كه يكي از جدي‌ترين و تجربه‌گراترين كتاب‌هاي او بود:

«تابستان اين كودك دويده است/ يا اين خورشيد هرزه تفت؟/ در جمجمه‌ام/ پنكه‌يي فرسوده چرخ مي‌زند/ با غژاغژ كندش/ و يك نفر هست/ كه آنجا مرا فكر مي‌كند...»حال آنكه در كتاب تازه او نه‌تنها با آن صورت از تجربه‌گرايي در زبان روبرو نيستيم بلكه رفتاري به قاعده محافظه‌كارانه را در زبان شاهديم. انگار شاعر مفاهمه با مخاطب از هر سطح ممكن را به هر گونه تجربه‌گرايي و درنورديدن تاريكي‌هاي سطح ناخودآگاه زبان فارسي ترجيح داده است.گرچه خواجات چندان تمايلي به قرار گرفتن در زمره شاعران رمانتيك ندارد اما رگه‌هاي آشكاري در شعر او از اين ويژگي وجود دارد؛ با اين تفاوت كه رمانتيسم هميشگي شعر او اين‌بار با حد زيادي از سادگي و بيانگري مفرط همراه شده و كتابي را رقم زده كه انگار پيدا كردن نسبت‌هاي آن با شاعر «چند پرنده مانده به مرگ» يا «بو نوشتن براي شرجي» قدري دشوار شده است. شاعري كه اگرچه همواره سوداي كاربري متفاوت از عنصر تصوير داشته اما پيوند خواست‌هاي ايماژيستي‌اش با تجربه‌گرايي در زبان، به تصوير در شعرهاي او كاركردي متفاوت از شعر تصويري متداول مي‌داده است. در كتاب جديد خواجات اما بيانگري و جذب كمّي مخاطب گويا از كيفياتي كه تا پيش از اين مد نظر شاعر بوده، مهم‌تر است. اينجا قرار نيست چيزي از قوه ادراك خواننده خارج باشد و بناست خواننده حتي اگر شده به قيمت ابزاري شدن زبان جذب شود: «شب كه مي‌شود/ مانكن‌هاي پشت ويترين/ مي‌روند، چرخي مي‌زنند، / سيگاري مي‌كشند و بازمي‌گردند/ جز يكي كه فيگورش را به ياد نمي‌آورد...»

يا:

«مرا پس بگير از خودم!/ چنان غريبه‌ام بي‌تو/ كه در عبور از من/ بادها نمي‌شناسندم.../ با من قرار بگذار/ جايي كه نباشي/ جايي كه نباشم/ و دو فنجان قهوه تمام شوند/ بر ميزي كه از ما شلوغ و/ خالي خالي است»

آيا هستي‌شناسي شعر خواجات تغيير كرده است؟ آيا او به نتيجه متفاوتي از كار شاعري در معناي موسع آن رسيده؟ نتيجه‌اي كه هيچ بهايي را براي جذب خواننده بيشتر گزاف نمي‌داند؟

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون