اخلاق و ترافيك
كامل حسيني
در يكي از مناطق ايران، نقاط نزديك به شهر و با فاصله چند كيلومتر از آن تماشاگر انبوه خودروهاي شخصي متعلق به كارمندان يا كارگران خواهيم بود كه در كنار جاده و نزديك همان كارخانههاي توليدي يا پخش، پارك شدهاند. از طرفي ديگر هم در جادههاي درون شهر و بيرون شهر فارغ از برخي ماشينهاي ديگر كه دلايل خيلي ضروري براي خود دارند اما شاهد خودروهايي شخصي خواهيم بود كه همگي يا بيشتر آنها تك سرنشين هستند. ديدن اين واقعيت بازگويي و نمايش گونهاي از رفتار و رويكرد نادرست برخي از ما ايرانيها است كه مرزهاي اخلاق را در حمل و نقل ناديده ميگيرد. يعني اين رويكرد و رفتار نادرست در گام بعدي از گسترش پديده اجتماعي منفي پرده بر ميدارد كه هر روز و در بيشتر لحظهها، اعصاب و روان ما را به هم ميريزد و آسيبهاي اجتماعياش مانند درگيري، خشونت و مهمتر از آن آلودگي هوا و دير به مقصد رسيدن را به دنبال دارد. بر همگان آشكار است كه به حداقل رساندن يا كاهش آثار برخي معضلات انساني و بسيار پيچيده مانند ترافيك نيازمند مشاركت مردم از دو راه اساسي است. اول رعايت قوانين كه مهمترين نمودش در اينجا «قوانين عبور و مرور» است به طرز دقيق، دومين عامل به مساله اخلاق برميگردد يعني همكاري، رياضت نفسي و آيندهنگري افراد در مساله ترافيك بدون فشار هر گونه نيروي اجباري از طرف نهادها. براي مثال مديران و مسوولان شركتها با تصميم و هزينه خود يا حتي با همياري خود كارگران شركتهاي اطراف شهر و با احساس مسووليت ميتوانند براي كارگان سرويس رفت و آمد را در نظر بگيرند يا خود كارگران حتي بدون دخالت مديران و از سر وجدان و احساس مسووليت اقدام به گرفتن سرويسهاي متعدد كنند كه بتواند رفت و آمد بيشترين تعداد كارگران و كارمندان را در خود پوشش دهد. در واقع اين پيشنهاد ساده اگر چه به ذهن بيشتر از ما ميرسد اما در عين سادگياش به آن بيتوجهي ميشود. شايد دليل غفلت از آن به طور ناخودآگاه به شناخت ذهني و ديدگاه روانشناختي ما بر ميگردد به اين طرز فكر نادرست كه حل و فصل معضل ترافيك تنها در ايدههاي بسيار عجيب و غريب، پيچيده كه در نشستها و كنفرانسها آن هم توسط كارشناسان و متوليان امور ارايه شده باشند، خلاصه ميشود و در اين ميان اخلاق خود مردم نقش چنداني در كاهش چشمگير ترافيك ندارد. دليل ديگر براي عدم توجه به اين گونه راهكارهاي ساده اما اخلاقي در كنترل ترافيك اين است كه غالبا (نه هميشه) انتظار دارند كه ...
به محض مالك شدن يك خودرو حتما بايد در تمامي موارد به ويژه زمان غيرضروري از آن استفاده شود زيرا خودرو براي راحتي و آسايش انسان است. ايدهاي درست اما حقيقتي اشتباه از آن برداشت ميشود زيرا با توجه به نتايج ناخواسته ديگر بايد در برخي موارد غيرضروري خودرو شخصي را كنار گذاشت تا معضلات ديگر كاهش يابند. بديهي است كه در پيشگرفتن چنين رويكرد منطقي نه تنها نيازمند تعقل شهروندان و صاحبان شركتها بلكه نيازمند شديد به اخلاقي زيستن در اين گونه موارد است. اخلاقي زيستني كه مبتني بر گذشت از راحتي و آسايشطلبي مطلق خود، دوستداري محيط زيست و درك معضل بنيادين ترافيك بر روان و معطل ماندن ساير انسانها است. البته راهكار اخلاقي در اين گونه موارد با سختي و مقاومت نسبي مردم همراه است زيرا بر طبق عادت دل كندن از خودروي شخصي مستلزم گونهاي از رياضت نفسي و اخلاقي را ميطلبد كه تحمل آن چندان آسان نيست اما مردم و مديران شركتها بايد بدانند در مقابل، تحمل برخي مشكلات اندك ناشي از سرويس به جاي خودروي شخصي در رفت و آمد به محل كار چه در زمان اكنون و آينده نتايج جاندارتر و مفيدتري را در كاهش معضل ترافيك و آلودگي هوا تجربه خواهند كرد. اما در اينجا نگارنده دو نكته را شايسته يادآوري بيان ميدارم: نخست اينكه نگارنده به هيچ وجه مدعي نيست كه اين پيشنهاد نام برده راهحل نهايي خواهد بود اما كمككننده خواهد بود زيرا تعداد خودروهاي پارك شده كنار يك شركت مشخص زياد و تعداد شركتهاي اينچنيني نيز نسبتا زياد است در اين مناطق! دوما اينكه برخي از مردم به دلايلي مجبور به استفاده خودرو شخصي خود خواهند شد كه بيشتر حالتي استثنا دارد تا قاعده و در اينجا منظور اكثريت است. در پايان بايد گفت زماني كه ارگانهاي دولتي ذيربط احساس مسووليت و وجداني اخلاقي مردم در اين گونه زمينه را مشاهده كنند آنها نيز شايد انگيزهاي دو چندان را پيدا خواهند كرد تا هماهنگ با مردم راهكارهاي مديريتي قانوني را به اجرا درآورند.