استاد استادان سينماي ايران
علي مسعودينيا
در دهههاي آغازين فيلمسازي در سينماي ايران، به زحمت ميتوان كارگرداناني را يافت كه با آگاهي بر اصول حرفهاي و فني فيلمسازي روز دنيا به خلق آثار بپردازند. ساموئل خاچيكيان در اين حيطه يك چهره پيشرو و بسيار مهم بود. او كه فيلمسازي را به طور مكاتبهاي از طريق مدرسه پاسادناي امريكا فراگرفته بود، از همان نخستين آثارش نشان داد كه تمايلي ندارد به جريان بيقاعده سينماي دهه 30 تن بدهد و از اين رو سه قاعده را همواره در كارنامه خود مدنظر قرار داد و تا پايان زندگي هنرياش به اين قواعد پايبند ماند؛ نخست فيلمسازي براساس فيلمنامه آماده و پرداختشده، دوم اعتقادش به ميزانسن و دكوپاژ و تدوين حرفهاي و از همه مهمتر رعايت اصول ژانر. خاچيكيان شروع باشكوهي در عرصه تجاري و هنري سينماي ايران داشت. با «دختري از شيراز» به نوعي توانست پايهگذار سينماي نوآر و جنايي در ايران باشد و در عين حال عنوان پرفروشترين فيلم سال را از آن خود كند. بعد با «چهارراه حوادث» توانست گفتمان سينماي اجتماعي را در ايران رنگ و سياقي نو ببخشد و ستارهاي چون ناصر ملكمطيعي را هم به سينماي ايران معرفي كند. پس از آن دو فيلم بسيار مهم «شبنشيني در جهنم» و «توفان در شهر ما» را ساخت. اولي گام مهمي بود در جلوههاي ويژه و گسترش داستان به سمت و سويي فراواقعگرايانه و دومي يك فيلم كالت جنايي در تاريخ سينماي ايران. اين دستاوردها وقتي مهمتر جلوه ميكنند كه به ياد بياوريم او تمام اين موفقيتها را بين سالهاي 33 تا 40 كسب كرد؛ يعني زماني كه هنوز خبري از سينماي هنري و موج نو نبود. حالا ديگر مهم نيست كه فيلمسازان خلاق دهههاي بعدي تا چه حد به تاثيرپذيري از خاچيكيان اعتراف ميكنند اما ترديدي نيست كه بدون او روند پيشرفت سينماي ايران بسيار كندتر و ناقصتر شكل ميگرفت. خاچيكيان تا ميانههاي دهه 40 حضور موفق خود را ادامه داد و البته با تحول سينماي ايران هم در حوزه تجاري و هم در مباني هنري تا حدي از سطح اول فيلمسازي فاصله گرفت. اما او بدون وقفه و نااميدي به كارش ادامه داد و در سال 1363 دوباره با فيلمي كالت نام خود را احيا كرد: «عقابها» كه آغازگر سينماي جنگي ايران بود و البته بيشتر به وجه اكشن آن عنايت داشت، اما گيشهها را رونقي داد و نفسي به سينماي كمرمق آن روزگار دميد. «هيچكاك ايران» هرگز آن گونه كه شايستهاش بود قدر نديد اما در بازخواني تاريخ سينماي ايران گزاف نيست اگر لقب استاد استادان سينماي ايران را برايش در نظر بگيريم. شايد فيلمهايش بهترين نمونههاي ممكن از الگويي كه مدنظر داشت نباشد، اما گشاينده مهمترين گفتمانهاي سينماي مدرن ماست و درخور ستايش و پژوهش.