تقويت توان ملي
كوروش احمدي
اتفاقات بسيار تاسفباري كه جمعه گذشته در جريان بازي تيمهاي تراكتورسازي و استقلال در تبريز افتاد، نه غيرمنتظره بود نه بيسابقه. بخشي از اين مشكل را طبعا بايد در سياستهاي حاكم بر فوتبال جستوجو كرد. روشن نيست كه فوتبال ما آيا تابع اصول و ضوابطي هست يا نيست. تجربه نشان داده كه سياست نبايد در عرصههاي ورزشي جايي داشته باشد؛ چرا كه همه از كار سياسي در ورزش كه انتهايي ندارد، متضرر ميشويم. مسوولان بايد پاسخ دهند كه چرا تاكنون در اين مورد خاص بسيار با تسامح برخورد كردهاند. مديران باشگاه نيز بايد توضيح دهند كه براي كنترل مشكل چه كردهاند و از جمله چرا دست برخي كانالهاي هواداري براي موضعگيريهاي قومگرايانه تخريبي باز است. اين رخدادها در حالي است كه آذريهاي ايران طي چند صد سال ايرانيان وطنپرستي در برابر هجومهاي مستمر عثماني بودهاند. نقش آنها در جريان جنبش مشروطيت و نجات كشور از استبداد صغير بيمانند بود. آنها از پيشگامان مليگرايي ايراني و از ستونهاي اصلي دولت- ملت جديد ايرانند و حضور و كار شمار كثيري از آذريها در ديگر مناطق ايران، به ويژه تهران، گوياي درجه بالاي آميختگي آنها با ديگر ايرانيان است.
اما حداقل بخشي از مشكل را بايد در برخي روندهاي منفي به شرح زير ديد كه مخل وحدت ملي و امتزاج قوميتي در كشور است:
1- هر كشوري براي اينكه بتواند وحدت و تماميت ملي خود را حفظ كند، به درجهاي از مليگرايي نياز دارد. طي چند دهه اخير نگاه مثبتي در اين مورد وجود نداشته و تلاشي براي حذف واژه «ملي» جز در مواردي مانند كفش ملي، تيم ملي و بانك ملي وجود داشته است. اين در شرايطي است كه همسايههاي ما برعكس در جهت تقويت مليگرايي در كشور خود كوشيدهاند و مسلمانان اهل سنت نيز در مسيري متفاوت با مسير ما در حركت بودهاند. تحولات جاري در عراق نيز وجه ديگري از اين روند را به نمايش گذاشته است. ما طي سالهاي اخير از نظر وحدت ملي و امتزاج قوميتي عمدتا از پسانداز مصرف كردهايم و همين پسانداز تاكنون به دولت مركزي براي دفع تهديدات كمك زيادي كرده است.
تقويت حس ملي در مردم به ويژه از آن جهت مهم است كه همسايههاي ما همواره نگران ايران به عنوان قدرتي بزرگ با وسعت و جمعيت و موقعيت ژئوپليتيكي ممتاز بودهاند. اين امر در كنار ويژگيهاي منحصر به فرد ايران يعني سابقه بقاي و دولتداري مستمر سه هزار ساله، زبان و فرهنگ و مذهب تشيع از عوامل اصلي است كه موجب بقاي ايران و همزمان شكلگيري مفهوم «تنهايي راهبردي ايران» بوده است؛ به اين معني كه ايران دوستي با پيوندهاي عميق قومي، مذهبي و فرهنگي در جوار خود ندارد و كشورهاي مجاور همواره ايراني كمتر قدرتمند را ترجيح دادهاند. يكي از عوارض كمتوجهي به مليت ايراني اين بوده كه رشد خردههويتها و خردهفرهنگهاي محلي طي اين چند دهه اخير با سرعت بيشتري نسبت به فرهنگ ملي و سراسري رشد كرده از جمله ديگ طمع برخي همسايگان را به جوش آوردهاست. تاريخ و جغرافيا ثابت كرده است كه در غياب يك فرهنگ قوي ملي، مذهب به تنهايي نميتواند ملاط پيوستگي و همبستگي اقوام متفاوت باشد.
2- برونگرايي «ذاتي» ايراني و تركيب آن با مشكلات اقتصادي ناشي از سوءمديريت، فساد و تحريم از يك سو و پيشرفتهاي اقتصادي همسايگان از سوي ديگر، موجب شده تا ايرانيان در معرض جاذبههاي اقتصادي و رفاهي همسايگان قرار گيرند. سفر پرشمار ايرانيان به خارج، به ويژه به تركيه، و نيز قرار گرفتن آنها در معرض برنامههاي تلويزيوني و شبكههاي اجتماعي به نحوي بيسابقه موجب تقويت جريان گريز از مركز و برونگرا شده است. اين در حالي است كه كشورهاي پيرامون ما در گذشته به عنوان كشورهايي عقب افتاده اساسا مورد اعتناي ايرانيان نبودند.
3- در تركيه خيال «توران بزرگ از آدرياتيك تا ديوار چين» و سراب «دشتهاي قبچاق » آسياي مركزي دوباره سر از خاك برداشته و به عناصري مهم در سياست خارجي تركيه تبديل شدهاند. اين واگويهها اگر چه بيشتر ريشه در روياهاي حزب حركت مليگرا يا «مليتچيها» دارد، اما اتحاد اردوغان با آنها مسالهساز شده است. حاصل وحدت اردوغان با مليتچيها سياستي است كه توران، عثماني، مذهب خاص اردوغان، تحكيم اقتدارگرايي فردي و عظمتطلبي ملي در مركز آن قرار دارد. نتيجه اينكه سياست متفاوتي در قبال مساله كرد و مناطق تركنشين منطقه در دستور كار آنكارا قرار گرفته است. لذا پادزهر شرايطي كه با آن مواجهيم تمركز بر تقويت وحدت ملي، ايجاد زمينه براي توسعه اقتصادي، مقابله با تحريكات خارجي از طريق تقويت توان ملي و سياستهاي نرم و خودداري از امنيتيسازي است.