تهران در نگاه رماننويسان
حسين ايماني جاجرمي
چارلز ديكنز در قرن نوزدهم از تباهي و شرايط سخت گروههاي جامعه مينوشت. اوليور توييست و آرزوهاي بزرگ رمانهايي هستند كه از تيرگيهاي جامعه ميگفتند و سياهي را به غايت تصوير ميكردند، اما سرانجام آنها روشن بود. زمانهايي كه علم جامعهشناسي تدوين نشده بود، اين رمانها ميتوانستند در جامعه خود اثرگذار باشند و وظيفه تعليم اجتماعي را به عهده بگيرند. رمانهاي امروز نيز هركدام به شكلي شهر را روايت ميكنند البته بايد توجه داشت كه ميتوان از شهر روايتهاي مختلفي كرد و هر كدام از اين روايتها به تنهايي نميتواند نمايانگر كليت شهر باشد. شهر براي يك سرمايهگذار فرصتي است در جهت سودآوري، شهر براي يك هنرمند منبع خيالورزي هنرمندانه است و يك رماننويس نيز از منظر داستاني به شهر مينگرد، اما هيچكدام از اين روايات كل واقعيت را نشان نميدهند. برخي رمانهاي امروز ما از تهران يك هيولاي پلشت ميسازند و تهران را مقصر بديها و زشتيها ميدانند، درصورتيكه تهران خود قرباني است و قابل سرزنش نيست، بلكه اين سياستهاي شهري ماست كه از تهران چنين غولي ساخته است. ما با سياستهاي شهري كه در دهههاي اخير دنبال كردهايم، بيش از همه به كليت زندگي شهري آسيب زدهايم، تضعيف فضاي عمومي و تحليل زيرساختهاي اجتماعي شهري به كيفيت روابط اجتماعي در شهر صدمه زده و اجتماع شهري فرسايش پيدا كرده است. اگر بپذيريم شهريت مبتني بر تعامل است، آنگاه ميتوانيم بگوييم شهريت ما به سمت زوال ميرود زيرا تعاملات شهري ما پيش از اين به زوال رفته است. هنرمندان و رماننويسان روايت خود را از شهر دارند و اگر تهران را چنين پلشت به تصوير ميكشند، بايد اين تصوير را به عنوان يك هشدار بپذيريم، اما اين تصوير، تصويري كلي از تهران نيست، زيرا انسانيت، اميد و تلاش هنوز هم در زندگي شهري به چشم ميخورد. بايد ديد رماننويساني كه تهران را چنين تصوير ميكنند، خود به كدام طبقه تعلق دارند، آيا آنها از طبقه جديد «متوسط فقير» هستند يا به طبقه متوسط تعلق دارند. طبقه متوسط فقير در يك وضعيت متناقض به سر ميبرد، برخي از نشانههاي طبقه متوسط مثل تحصيلات عالي را دارد اما از لحاظ اقتصادي به پاي طبقه متوسط نميرسد. اگر اين نويسندگان به اين طبقه تعلق داشته باشند، شايد بتوان از ظهور سبك هنري جديد صحبت كرد اما اگر چنين نباشد، اين نوشتهها ميتواند تقويت بينشهاي ضدشهري باشد و بهجاي اينكه مسائل شهري را با عمق بيشتري تحليل كند، تنها به ملامت شهر ميپردازد، بدون آنكه توجه كند شهر و شهروند به يك اندازه قرباني هستند.