راهحلهايي براي سياستگذاري در زمينه جلوگيري از خشونت عليه زنان
شجاعت مواجهه و پيشگيري از خشونت
هما مداح
انگار چارهيي جز اين نيست كه هر مطلبي در مورد «خشونت عليه زنان» با ذكر اين نكته آغاز شود كه اين نوع از خشونت – كه شايد بهتر باشد آن را «خشونت مبتني بر جنسيت» 1 بناميم چه در اغلب جوامع مردان و پسراني را كه در كليشهها و عرفهاي اجتماعي جامعه خود نميگنجند نيز هدف ميگيرد- پديدهيي فراگير، متنوع و دنبالهدار است، براي درك بهتر اين موضوع شايد بد نباشد مراحل زندگي يك زن در نقاط مختلف دنيا را با هم مرور كنيم: يك جنين «مونث» را در نظر بگيريد، در بسياري از كشورها پدر و مادر او پيشتر تلاش كردهاند تا او اصلا به وجود نيايد، چه ترجيح ميدادهاند پسري داشته باشند. اما زمين و زمان دست به دست هم دادهاند تا جنين مونث تشكيل شود. پيشرفت تكنولوژيهاي پزشكي و بهداشتي در زمينه مراقبت از جنين اگرچه در بسياري از بسترها دستاوردي بزرگ محسوب ميشود اما هميشه نيز همينطور نيست. اگر جنين در كشوري مانند هند به وجود آمده باشد، نخستين خطر در زمان انجام سونوگرافي او را تهديد ميكند كه «جنس» او را مشخص خواهد ساخت و او را تبديل به هدف درجه اول يك سقط جنين اختياري به دليل جنسيت جنين ميكند، امري كه الزاما ارتباطي با فقر والدين ندارد و احتمال وقوع آن ميتواند در خانوادههاي ثروتمند حتي بيشتر باشد 2. اگر جنين ما اين فرصت را پيدا كند كه به دنيا بيايد، ميتواند در ماههاي اوليه عمرش در بسياري از كشورها سر به نيست شود، پديدهيي كه در بسياري از نقاط دنيا در قالب نسبت نامتعادل جمعيت دختران به پسران خودنمايي ميكند. در سالهاي كودكي، اگر پدر و مادر دخترك ما فقير و در مواردي مجبور به انتخاب يكي از فرزندان خود باشند، شانس او در زمينه رفتن به مدرسه و دسترسي به امكانات بهداشتي همچون واكسيناسيون بهشدت كاهش مييابد3 . اگر هم فرصتي براي رفتن به مدرسه پيدا كنند، هيچ بعيد نيست كه به دست گروههاي افراطي همچون بوكوحرام بيفتند. با پشت سر گذاشتن دهه اول عمر، در شمال آفريقا او در خطر ناقصسازي عضو جنسي يا همان ختنه زنان قرار دارد. در همين محدوده سني در آسياي جنوب شرقي-براي نمونه تايلند- او ميتواند تبديل به هدفي براي گروههاي قاچاق جنسي يا مافياي روابط جنسي اينترنتي شده باشد. در خاورميانه، او ميتواند يك عروس بسيار جوان باشد كه با رضايت والدينش و بدون نياز به رضايت خود «همسر» شود. اگر دخترك ما در بنگلادش به سنين نوجواني برسد، احتمال اينكه قرباني اسيدپاشي شود بسيار زياد است، پديدهيي كه حالا مرزها را پشت سر گذاشته و در چند ماهه اخير تبديل به يكي از مهمترين موضوعات در داخل كشور خود ما نيز شده است.
در امريكاي شمالي، دختر نوجوان ما در معرض بارداري در نتيجه ناآگاهي و تجاوز قرار دارد. در اروپا او ميتواند قرباني انواع تجاوزها و آزار و اذيتهاي خياباني در روزهاي آخر هفته باشد. اينها همه خشونتهايي است كه دختر ما را تا سالهاي جواني همراه ميكند. در سالهاي جواني خشونت در خيابان در كشورهاي مانند مصر به اوج خود ميرسد اما حتي در فضاهايي مانند دانشگاه نيز دختران از آن مصون نيستند: همين چند ماه پيش بود كه يك دانشجوي دختر رشته هنر در دانشگاه طراز اول كلمبيا اعلام كرد تا زماني كه پسري به او تعرض كرده از دانشگاه اخراج نشود، در اعتراض به بيتوجهي مسوولان رختخوابش را در فضاهاي عمومي دانشگاه با خود حمل خواهد كرد 4 .
دختر جوان ما در بسياري از كشورها قرباني ازدواج اجبارياي ميشود كه توسط خانوادهاش ترتيب داده شده و اگر از اين دستورات سرپيچي كند، در معرض قتلهاي ناموسي توسط اعضاي خانوادهاش قرار دارد. شرايط زماني پيچيدهتر ميشود كه او مانند زنان ايزدي، در حين جنگ به هدف اول گروههايي همچون داعش تبديل شود. در مراحل بعدي زندگي چنانچه نتواند يا تصميم بگيرد كه نميخواهد مادر فرزندي باشد، جامعه پذيراي او نخواهد بود. در هنگام بارداري و وضع حمل در معرض انواع خشونتها از جانب جامعه و سيستم پزشكي قرار دارد. همچنين در درون ازدواج يا انواع ديگر زندگي، ميتواند شاهد خشونت خانگي از نوع جسمي، جنسي يا روحي و رواني آن باشد. در سالخوردگي احتمال زندگي در فقر و تنهايي براي او بيشتر است.
در واقع ادامه يافتن خشونت در تمام طول چرخه زندگي شانس زنان براي تجربه نكردن آن را بهشدت كاهش ميدهد. همچنين بايد توجه داشت كه اگرچه تمامي پديدههايي كه در بالا به آنها اشاره شد، پديدههايي معاصر به حساب نميآيند و براي نمونه مداخله در بدن زنان، در چين قديم و در قالب بستن پاهاي دختران براي كوچك نگه داشتن آنها نيز وجود داشته است.
اما بعد از بيان همه اين روايتها، راهحل چيست؟ واقعيت اين است كه اين سوال حداقل در طي دو دهه گذشته هيچگاه موضوعيت خود را از دست نداده، به عبارت ديگر با وجود تلاشهاي گسترده فعالان زن، سازمانهاي توسعهيي و حكومتها براي مهار خشونت عليه زنان در نقاط مختلف دنيا، اين پديده چندوجهي، -عمومي، خصوصي، اجتماعي، اقتصادي، بهداشتي، فرهنگي- همچنان نه تنها با قدرت پيشين به حيات خود ادامه ميدهد كه اشكال جديدي نيز يافته است، براي نمونه انواع خشونتهاي جنسي مرتبط با فضاي مجازي. به اينترتيب در سالهاي اخير تلاش در زمينه امحاي خشونت در قالب انواع كمپينهاي اجتماعي و سياسي، سياستگذاريهاي ملي و بينالمللي و تلاش براي تشديد مجازاتها ادامه يافته است. در بعضي از كشورها راه حلهايي مانند تشكيل خانههاي امن و خطوط تلفن اورژانس براي زنان خشونت ديده به بهبود شرايط كمك كرده اما آن را به كلي برنچيده است.
با اين وجود به نظر ميرسد در سالهاي اخير، دو راهحل توجهات زيادي را به خود جلب كرده و موفقيت بيشتري به همراه داشته است. اول تاكيد بيشتر بر «پيشگيري» به جاي درمان و دوم، مشاركت دادن مردان و پسران در اقدامات مربوطه. در راهحل نخستين فرض بر اين است كه از جامعهيي كه آموزش و پيش آگاهي در مورد خشونت جنسي نديده، نميتوان انتظار داشت آن را جزيي از «بديهيات زندگي روزمره» درك نكند: هم مردان و هم زنان بايد بدانند چه اقداماتي در اين محدوده ميگنجد، چه قوانيني در مورد آن وجود دارد، چطور ميتوانند از خود در برابر آن محافظت كنند و اينكه در صورت وقوع آن جامعه پذيراي «صدا»ي آنهاست و لازم نيست اين مشكل را مانند رازي سربه مهر نزد خود نگه دارند. در همين راستا، بخش زنان سازمان ملل در سال 2013، با كمك يك سازمان غيردولتي براي نخستين بار يك «برنامه درسي» در زمينه كاهش خشونت عليه زنان منتشر ساخت. از مزيتهاي اين برنامه اين است كه اجراي آزمايشي آن در در انواع بسترها و كشورها انجام شده (از جمله در كويت، يمن و هند) و در آن تاكيد زيادي بر لزوم تطبيق آن با نيازها و شرايط خاص هر كشور صورت گرفته است5. راهحل دوم، يعني تشكيل كمپينها و برنامههايي در مورد خشونت عليه زنان، براي پسران و مردان نيز از آن جهت مورد توجه قرار گرفته كه آنان به قولي نيمي از صورت مساله و راهحل را تشكيل ميدهند و بايد «بار» خود در اين زمينه را به دوش بكشند، همچنين به دلايل جنسيتي فراگير، سخنان و اقدامات آنان تاثيرات گستردهتر و عميقتري بر همجنسانشان دارد.
در ايران، در غيبت يا قلت اعتماد به جنبشها و سازمانهاي مردم نهاد و دشواري دعوت مردان به چنين كنشهايي، به نظر ميرسد، پيگيري روش «پيشگيري» توسط دولت و نهادهاي حكومتي يكي از نخستين اقدامات لازم و اثرساز باشد. البته كه براي تعريف و اجراي چنين روشي، پيش از هر چيز حداقل به يك «برنامه ملي» نياز داريم كه در آن خشونت عليه زنان تصديق و به رسميت شناخته شده باشد و شايد حرف آخر در سطح ملي و در روز جهاني منع خشونت عليه زنان اين باشد كه «راهحل مطمئنا پاك كردن صورت مساله نيست».
1) Gender-based Violence
2) Jackson, Cecile. Gender into poverty won›t go: reflections on economic growth, gender inequality and poverty with particular reference to India›. “The International Handbook of Gender and Poverty: Concepts, Research, Policy (2010): 47-52.
3) Duflo, Esther. Women’s empowerment and economic development. No. w17702. National Bureau of Economic Research, 2011.
4) http: //time. com/3259455/columbia-student-pledges-to-carry-a-mattress-every-day-till-alleged-rapist-leaves-campus/
5) http: //www.unwomen. org/~/media/headquarters/attachments/sections/library/publications/2013/10/voicesagainstviolence-handbook-en%20pdf.pdf