درباره مجموعه شعر«با رگهات چه ميكني؟»
استفاده به جا از تصوير و كلام
رويا روزبهاني
مجموعه «با رگهات چه ميكني» اولين مجموعه شعر سپيد شهرام رستمي است كه در پاييز سال جاري به چاپ رسيده است. مضمون اصلي شعرهاي اين مجموعه عشق و تنهايي انسان است. در عنوان اثر نوعي پرسش متعجبانه وجود دارد و حضور كلمه «رگ» ذهن را به سمت مقوله راه، شاهراه يا مسيري براي عبور از هر آنچه ناخوب است، ميبرد. از ديرباز در تمام آثار هنري از موسيقي و نقاشي گرفته تا مجسمهسازي، سينما و ساير هنرها، بزرگترين و تاثيرگذارترين تكانه براي خلق اثر هنري عشق بوده و هست. از اين رو تاثير اين مقوله و دنياي پر رمز و راز و پر سوز و گداز آن بر ادبيات در گذشته و حال بر هيچكس پنهان نيست. مجموعه «با رگهات چه ميكني» از اين قاعده مستثنا نبوده و به صورت محسوسي در تمام زواياي پيدا و پنهان اشعار به اين مقوله پرداخته شده است. از سوي ديگر شاعر در اين مجموعه با تخيل خود ميانديشد و از امكاناتي كه طبيعت به عنوان منبع الهام همچنين ابزار بيان احساسات در اختيار او قرار ميدهد، بهره بسزايي ميبرد تا فضاي مخيل ايجاد شده، زندهتر و تجربهپذيرتر باشد. تصوير، آن دسته از فعاليتهاي ذهني است كه با تصرف قوه خيال در واقعيتهاي مادي و معنوي صورت ميگيرد. شاعر با ابزار زبان سعي در تجسم ادراكات شهودي خود دارد پس قواعد متعارف زبان را كنار گذاشته و بازسازي شاعرانهاي از تمام اتفاقات اطراف انجام ميدهد كه اگر به درستي و غايتمند صورت گيرد، هنجارگريزي هنري اتفاق افتاده است. تحول در تصويرسازي يكي از وجوه انقلاب ادبي نيما بود. شهرام رستمي در مجموعه «با رگهات چه ميكني» با تاكيد بر اصل تخيل آزاد و ذهنيت متجدد از اشيا و پديدهها عادتزدايي ميكند و جهان درون و برون را با نگاهي شاعرانه كشف ميكند و به تصوير ميكشد. او در نمونههايي كه در ادامه خواهد آمد، توانسته است محتوا و ساختار شعر را در جهت ارايه تصويري زيبا به هم نزديك كند. شعر راستين گونهاي الهام است و زندگي، سرشارترين چشمه الهام. هر شعر راستين تعبيري از تجربه زيستي شاعر از زندگي خود و يا ديگراني است كه در قالبهاي مختلف او را متاثر كردهاند. كار شاعران بزرگ تبديل تجربيات شخصي به امور جمعي و گاه جاودانه است. جهان شعري شهرام رستمي سرشار از تجربيات عشق، فقدان و پرسشهاي دروني آميخته با سردرگمي است. وصال در شعر او بسيار عميق و هيجانانگيز توصيف شده اما در برخي شعرها، آنجا كه از فراق ميگويد انتظار بيشتري براي جنون و از هم پاشيدگي از شاعر داريم. در كفه ترازوي جهان شعري او هجر و فراق وزنه سبكتري از وصل دارد. شاعر در بيان احوالات عاشقانه و فضاهاي وصل، جنون بيشتري در كلام خود نشان ميدهد كه گاه بيم آن ميرود كه به ورطه سانتيمانتاليسم كشيده شود. در جهان شعري او زاويه دوربين از درون و نگاه شخصي شاعر است و كمتر شاهد عمومي شدن تجربيات شخصي او هستيم جز در شعر 69 صفحه 80 جايي كه شاعر به زندگي در هيئت يك اتوبوس نگاه ميكند كه توسط خيال و خنده و بخار زنان احاطه شده است از زماني كه رفتهاند و هرگز نميآيند.