سوسن شريعتي
گروه انديشه| يك سال از درگذشت دكتر پوران شريعترضوي، پژوهشگر و نويسنده و فعال اجتماعي ميگذرد. خانم شريعترضوي، همسر دكتر علي شريعتي، روشنفكر سرشناس ايراني هم بود و عمده شهرتش در جامعه به اين واسطه است. اگرچه آشنايان با فعاليتها و كارهاي خانم شريعترضوي ميدانند كه او را به هيچ عنوان نميتوان در نسبتش با همسرش يا حتي نقش مايه مادري خلاصه كرد، اما تا جايي كه به همسرش مربوط ميشود، پوران شريعترضوي، مهمترين و صادقترين وارث دكتر علي شريعتي است؛ روشنفكري كه به اذعان قاطبه صاحبنظران، اثرگذارترين چهره روشنفكري ايران در طول يكصد سال اخير محسوب ميشود و هنوز با گذشت بيش از 40 سال از درگذشتش، همچنان در جامعه فكري و فرهنگي ايران اثرگذار است. از اين حيث حفظ و نگهداري و اشاعه مجموعه آثار شريعتي اهميت مييابد و تاثير پوران شريعترضوي در اين ميان برجسته ميشود. در نخستين سالگرد او به نقشش در انتقال صادقانه ميراث شريعتي به نسلهاي بعدي پرداختيم.
صحبت از زني است كه خوب زيست و با كيفيت زيست و بهرغم شرايط اجتماعي و سياسياي كه در همه ادوار زندگياش بر او تحميل ميشد توانست استوار بماند و بدل شود به امكاني و اميدي براي ما زنان آن هم در جامعهاي كه زنان هميشه جنس دوم محسوب ميشوند و در مرتبه دوم قرار ميگيرند و در بهترين شكل در زير سايه مردان بزرگ تعريف ميشوند.
پوران شريعت رضوي بهرغم اين همه توانست همچون زن، شكوفا زندگي كند؛ همچون دخترِجوان ِمشهد ِدهه 30 بهرغم فضاي سنتي اين شهر آزاد زندگي كند؛ تحصيل كند؛ عاشق شود؛ در دهه سي آن جور كه دوست دارد ازدواج كند، با كسي كه دوست دارد و نه كسي كه برايش انتخاب كردهاند؛ با همكلاسياي كه به لحاظ تيپ فرهنگي با خانواده خودش متفاوت است. با ازدواج با علي شريعتي همچنان به رشد خود ادامه دهد و با حمايت او در اروپا تحصيلاتش را به پايان برد؛ تجربه مادري كند، برگردد در مشهد دهه 40 معلمي كند. در تهران دهه 50 و با دستگيري همسرش به تنهايي 4 فرزند را حمايت و تربيت كند و در عين حال امنيت روح و روانشان را تضمين كند. با اين همه چنين پيداست كه قصه پوران شريعت رضوي با مرگ همسرش شروع ميشود و چهل سال پس از او ادامه پيدا ميكند. در جامعه انقلابي، به عنوان همسر معلم انقلاب، معلمي كه در حكومت ديني بر سرش اجماع نيست او گرفتار يك موقعيت دوگانه- نه اين و نه آن – است. هم از آغاز دهه شصت به انزوا كشيده ميشود و ممنوعالخروج است و هم در نگاه بسياري همسر يك متهم. همسر مردي كه هم متهم است به همكاري با ساواك و هم مسبب يك انقلاب. در چنين وضعيتي پوران شريعت رضوي بايد همچون همسر و نيز وارث، بقا و امنيت يك ميراث را تضمين كند و در عين حال امكان انتخاب را براي مخاطبان شريعتي فراهم بياورد.
مي دانيم كه در آستانه انقلاب ايران، علي شريعتي نام بسيار معروفي است و بسياري از آثارش در تيراژ 100هزار 200 هزار تا تكثير ميشود و خوانده ميشود اما اين آثار فقط شايد 40 درصد سخنرانيهاي او را در بربگيرد و در اختيار همگان باشد و بسياري از عناوين يا نوشتهها هنوز در اختيار عموم قرار ندارد. يعني مخاطب شريعتي در دهه 50 و در آستانه انقلاب ايران با نيمي از آثار شريعتي آشنا است و در مورد خود شخصيت هم شناخت دقيقي ندارد. حتي سالها بعد در همين چند سال پيش وقتي ما كتاب «آخرين تصوير» را كه مجموعهاي از عكسهاي دكتر است، به چاپ رسانديم واكنشهاي غريبي را ديديم.
شريعتي 40 سال پس از خودش همچنان مخاطبش را متعجب و دستخوش شگفتي ميكند؛ پرونده شريعتي همچون طوماري بسته طي اين چهل سال آرام آرام باز ميشود و اين اتفاق در 99درصد به يمن وفاداري و آگاهي و هوشياري پوران شريعت رضوي ممكن شده است. او است كه به عنوان وارثي امين بيهيچ سانسوري شريعتي را با ديگران تقسيم ميكند: عكس را، نوشته خصوصي را، نامهها را... با چاپ كتابهاي «يادگاران مانا» و نيز «آخرين تصوير» روي يك اسم، عكس ميگذارد و آنها را در دهه شصت-هشتاد به چاپ ميرساند. با چاپ كتاب «گفتوگوهاي تنهايي» كه به نوعي نوشتههاي خصوصي شريعتي تلقي ميشوند و در زمان خودش به چاپ نرسيده، پوران شريعت رضوي گام جسورانهاي براي معرفي شخصيت چند لايه شريعتي برميدارد. اين نوشتهها در پايان دهه شصت به چاپ ميرسند و تا به امروز از پر تيراژترين آثار شريعتي محسوب ميشوند. كتاب «طرحي از يك زندگي» را در سال 1373 مينويسد و علت چاپ خاطرات مشتركش با شريعتي را جوابيهاي ميداند به افشاگريهاي مجله 15 خرداد كه در سال 1372 شريعتي را متهم به همكاري با ساواك ميكند. (13 سال بعد از انقلاب اسلامي ايران و بعد از اينكه 13سال ما شريعتي را «معلم انقلاب» ميدانيم تازه كشف ميشود كه او همكار ساواك بوده و براي ساواك خوش رقصي ميكرده). پوران شريعت رضوي به تعبير خودش دست به قلم ميشود تا از اين نام دفاع كند. چاپ اين كتاب در همان زمان با واكنشهاي بسياري روبرو ميشود؛ كتابي كه در آن صادقانه و شفاف بيهيچ خودسانسورياي از زندگي مشتركش با شريعتي سخن ميگويد. در اين كتاب پوران شريعت رضوي به هيچ عنوان در هيئت همسري كه در ستايش مردش مينويسد ظاهر نميشود؛ «طرحي از يك زندگي» نوشته زني شيفته و خودباخته در برابر همسري كه اسطوره شده، نيست بلكه از واقعيتهاي زندگي مشترك با علي شريعتي شفاف سخن ميگويد و از همين رو كتابي ميشود اعتمادبرانگيز و تا به امروز حداقل به پانزده- شانزده چاپ رسيده است آن هم در زمانهاي كه تيراژ كتابها در بالاترين تيراژ به 1000 نسخه ميرسد. اين نوع رويكرد از سوي يك وارث متداول نيست؛ اينكه تن بدهد به شفافيت و به تعبيري برملا كند.
اين نوع رفتار شفاف، در آغاز براي مخاطب نوعي افشاگري تلقي ميشد و واكنشهاي تندي ايجاد ميكند ولي بهرغم واكنشها و سوءتفاهمهاي اوليه آرامآرام مخاطب اعتماد ميكند و در اين رويكرد فضيلت ميبيند.
منظور از ذكر اين نكات توجه نشان دادن به نقش زنان و در اينجا نقش زني به نام پوران در تاريخ و يا تاريخچهاي است كه تا كنون به نام شريعتي به ثبت رسيده است. در دهه هفتاد ميلادي در فرانسه سميناري تشكيل شد با اين عنوان: «آيا زنان تاريخ دارند؟»تاريخ به مثابه امر مكتوب، امر به ثبت رسيده. ميدانيم كه زنان متعلقند به سنت شفاهي و سنت شفاهي، تاريخ شفاهي تاريخ نيست. 10 سال بعد سمينار دومي بر گزار شد و اين بار با اين عنوان: «آيا تاريخِ زنان را ميشود نوشت؟» حتي اگر زنان تاريخي دارند معلوم نيست بشود نوشت؛ سندي به جا نمانده. از خاموشان بودهاند و طبيعتا تاريخشان را هم نميشود نوشت. 10 سال بعد در دهه 90، سمينار سومي برگزار شد توسط همان دست اندركاران با اين مضمون: «آيا ميشود تاريخ را نوشت بدون لحاظ كردن زنان؟» مگر ميشود تاريخ را نوشت بدون زنان؟ در اين صورت تاريخي كه تا كنون به ما نشان دادهاند تاريخي بوده ناتمام و نيمهكاره و نميتوان گفت: «تاريخ ميگويد» يا «تاريخ نشان ميدهد» . آنچه تا كنون گفته شده تاريخي بوده است نيمه كاره؛ نه تنها براي اينكه نيمي از تاريخ يا نيمي از سازندگان تاريخ را به حساب نياورده بلكه اساسا از آن رو كه همان نيمه هم نيمهاي نيمچه تعريفشده بوده است.
چهرههايي مثل پوران شريعت رضوي به دليل اينكه بهرغم شرايط اجتماعي و رسم زمانه شانس آن را داشتهاند كه تحصيل كنند توانستهاند شخصيتهايي شكوفا باشند و به ثبت برسند: همچون زن، همچون عاشق، همچون همسر، همچون مادر، همچون يك شخصيت اجتماعي و فرهنگي. مادري كه بتواند صدايش را به گوشها برساند بي ترديد مادر بهتري است؛ زني كه بتواند عشقش را زندگي كند همسر بهتري است؛ دختر جواني كه بتواند تحصيل كند، رشد كند و…فرزند وفادارتري است..
سخن گفتن از چهرههايي مثل پوران شريعت رضوي از همين رو است: معرفي الگويي متفاوت از زن بودن در شرايط نابرابر و نيز زني كه با مرگ همسرش ميراثدار ميشود و در نتيجه الگوي متفاوتي از وفاداري.
پوران زني بوده است كه با مساعدت خانوادهاش در دهه سي در شهر مشهد ميتواند تحصيلات دانشگاهي كند، به استخدام فرهنگ درآيد و پس از ازدواج به تحصيلاتش در خارج از كشور ادامه دهد. او در دهه چهل در مشهد معلمي ميكند (در مدارسي چون ارض اقدس، رفعت، انوشيروان دادگر) با انتقال به تهران از سال 1352 به عنوان بازرس راهنماي تعليماتي در جنوب شهر تهران مشغول است؛ با انقلاب ايران به مدت 4 سال در وضعيت تعليق در ميآيد (از سال 1358) و نهايتا در سال 62 بازنشسته ميشود.
پوران شريعت رضوي بعد از انقلاب، خود مسووليت نشر آثار شريعتي را بر عهده ميگيرد. آثار شريعتي پس از مرگ شريعتي در سال 1356 و تا زمان انقلاب به دليل ممنوعيت نام او در خارج از كشور (فرانسه) و با مديريت دكتر حسن حبيبي در ميآيد. با انقلاب ايران ادامه كار به ايران انتقال مييابد و از همينجا اين پوران است كه پا به ميدان ميگذارد و بهرغم مقاومتهاي اوليه و با پشتيباني استاد محمد تقي شريعتي مسووليت اين كار سترگ را بر عهده ميگيرد و موفق ميشود در سالهاي انسداد سياسي و جنگ، (دهه 60) و بسيار امينتر از متوليان قبلي بر چاپ اين آثار نظارت كند. (در هفت شماره اولي كه در خارج درآمده است گاه ميتوان گزينشهاي سليقهاي را ديد). ولي از زمان نظارت پوران شريعت رضوي چاپ آثار بيهيچ گزينش و يا ادعاي حك و اصلاح در اختيار همگان قرار ميگيرد. اين زن است كه وفادارانه و بيرعايت هيچ مصلحتي (حتي مصلحت خودش) همه آثار را به چاپ ميرساند. به عنوان مثال با پوران با چاپ «گفتوگوهاي تنهايي» كه يادداشتهايي از جنس ادبيات و شطحيات است گاه حتي موقعيت خود را به خطر مياندازد. اين جهانِ مردانه است كه سانسور ميكند و مصلحتانديشي دارد و تحت عنوان مصالح كلان، دخل و تصرف ميكند. (چنانچه ميدانيم كه در همان سال 56 در ايران نيز كميتهاي براي بررسي آثار دكتر به قصد عمل به وصيت دكتر توسط استاد حكيمي و با حضور آقايان آيتالله مطهري و بهشتي و چند نفر ديگر تشكيل ميشود و با اوجگيري انقلاب و تكثير وسيع آثار شريعتي منحل ميشود).
پوران شريعت رضوي عمده مجموعه آثار شريعتي را در همان دهه شصت با همكاري مجيد شريف و امير رضايي به چاپ ميرساند؛ در همان سالهايي كه ممنوعالخروج است و جنگ است و دور از فرزندانش. برخلاف تصور همگان، او پس از مرگ همسرش هيچگاه مقيم خارج نميشود و در هر دو نوبت قبل و بعد از انقلاب بهرغم اجبار به خروج فرزندانش خود در ايران ميماند. سالهاي شصت، سالهاي سختي براي مردم ايران است و بيترديد براي زني تنها كه با كوچكترين فرزندش مونا زندگي ميكند و مسووليت تامين امنيت مالي فرزندان جوانش را در خارج نيز بر عهده دارد سختتر. در شرايطي كه بارها به منزلش حمله ميشود و در ترس و اضطراب بايد زندگي كند. در همان سالهاست كه چاپ آثار را بر عهده دارد. اگر شما تاريخ اولين چاپهاي مجموعه آثار را ببينيد همگي به دهه شصت بر ميگردد (مثلا مجموعه 33 كه در سال 67 به چاپ رسيده) . اين حجم از فعاليت واقعا شگفتآور است و نميتوان به سادگي از آن گذشت و با تعابيري چون «همسري وفادار و مادري فداكار» فيصله داد. بايد خيلي دقيقتر صحبت كرد: زني كه ناشر است، در سالهاي هفتاد موسسهاي فرهنگي را بنيانگذاري ميكند (1377) و در تمامي دهه هشتاد و نود بر ترجمه آثار شريعتي به زبان استانبولي و عربي نظارت دارد و اين همه در بسياري اوقات با نوعي تنش و گاه جنگ و جدال؛ چه براي گرفتن حق تاليف چه براي كنترل كيفيت ترجمه متني كه بايد مراقب وفادارياش ميبود.
البته در كنار اين فعاليتهاي فرهنگي بايد از فعاليتهاي مدني و اجتماعي او هم نام برد. او در آغاز انقلاب باني حداقل ساخت هفت-هشت مدرسه در جنوب شهر تهران شد. اين فعاليتهاي خيريهاي را پوران البته از سال 1354 با خود شريعتي آغاز كار، با تاسيس صندوقي به نام «صندوق خيريه فاطمه زهرا» در روستاي كاهه، روستايي در اطراف مزينان كه زادگاه دكتر هم هست و هدفش تامين كمك مالي براي ادامه تحصيل كودكان روستا بود.از خصلتهاي ديگر پوران در كنار صبوري و وفاداري، اميدواري بود: طرحاندازي اميد در شرايط بنبست و انسداد و نيز برقراري نسبتهاي موزون ميان امر كوچك و امر كلان؛ حضوري قدرتمند در عرصه كار فرهنگي از يك سو و پرداختن به زيباييهاي كوچك زندگي روزمره (درست كردن مربا باشد يا انداختن سفره زيبا) از سوي ديگر. .منظورم اين است كه صلاحيتهاي پوران شريعت رضوي فراتر از صبوري و وفاداري است و آن خلق فرصتهايي جديد است براي زن بودن، براي زير سايه نرفتن. خود تعبير «خروس جنگي» را درباره خويش به كار ميبرد و البته راست ميگويد: براي هركدام از اين موقعيتها جنگيده و در بسياري اوقات رنج كشيده و تنها مانده است. نفس زندگي با علي شريعتي هم كار آساني نبوده؛ چنانچه ميدانيم كه زندگي براي خود علي شريعتي هم آسان نبوده، چه برسد زندگي با كسي كه زندگي برايش آسان نيست!
به تازگي مجموعه نامههايي كه شريعتي در سال اول ازدواجشان به پوران نوشته تحت عنوان «برسد به دست پوران عزيزم»، به چاپ رسيده است؛ نامههايي كه طي يك سال و در فاصله 1337 تا 1338 از پاريس به مشهد ارسال ميشده است. يكسالي كه اين دو درست پس از ازدواج از هم دور ميمانند. علي شريعتي در پاريس و پوران در مشهد. بهرغم پرهيزهاي پوران در چاپ اين نامهها در زمان حياتش بر اثر پافشاري ما فرزندان اين نامهها دو سال پيش توسط نشر آبان به بازار رفت. اين ترديدها، ترديدهاي يك زن بود در اينكه زيادي ديده شود؛ نامههايي كه اكثرا ستايشآميز است. زنان عادت دارند ديده نشوند و اگر هم قرار است ديده شوند ترجيح ميدهند بعد از مرگشان باشد. چرا نبايد يك زن در زمان حياتش به رسميت شناخته شود و ارج گذاري شود؟ البته پوران اين لذت را براي سالهاي پاياني حياتش گذاشت: زيباترين هديهاي كه ميتوانست از سوي شريعتي به پاس يك عمر وفاداري، استقلال روح و امانت داري دريافت كند. به تعبير همسرش آن «وفاي محكم و آن دوستي استوار».
پوران شريعت رضوي بعد از انقلاب، خود مسووليت نشر آثار شريعتي را بر عهده ميگيرد. آثار شريعتي پس از مرگ شريعتي در سال 1356 و تا زمان انقلاب به دليل ممنوعيت نام او در خارج از كشور (فرانسه) و با مديريت دكتر حسن حبيبي در ميآيد. با انقلاب ايران ادامه كار به ايران انتقال مييابد و از همينجا اين پوران است كه پا به ميدان ميگذارد و بهرغم مقاومتهاي اوليه و با پشتيباني استاد محمد تقي شريعتي مسووليت اين كار سترگ را بر عهده ميگيرد.