چگونه از شعر لذت ببريم؟
اسمعيل اميني
در مدرسه وقتي شعر ميخوانيم، بلافاصله چند تا جمله به نثر ميگويند به اين خيال كه آن جملات، معني شعر است.
به نام خداوند جان و خرد/ كز اين برتر انديشه بر نگذرد
معني: به نام خدايي كه جان و عقل را آفريد و فكر ما از اين بيشتر نميفهمد.
ما آن جملهها را زير بيتها مينويسيم و به جاي شعر خواندن آن جملههاي كج و كوله را حفظ ميكنيم و موقع امتحان همانها را زير بيتها مينويسيم و نمره ميگيريم.
در دبيرستان، شعر كه ميخوانيم، ميگويند در اين شعر، فاعل و مسند و متمم و مفعول و قيد و زمان جمله را مشخص كنيد.تازگيها كه زبانشناسها شدهاند طرف قرارداد كتابهاي درسي ميگويند: تعداد تكواژههاي آزاد و وابسته را در اين شعر بنويسيد.تشبيه و استعاره و جناس و سجع و ردالصدر و صد جور اسم عجيب و آرايه غريب هم كه به جاي خود، روزگار محصل بينوا را سياه ميكنند، باغچه ذوق و احساس جوان را آسفالت كرده و سيمان ميكنند.در دانشگاه و بهويژه در رشته ادبيات، شعرِ بيچاره، مثل اسبي است كه هر روز به يك گاري بسته ميشود و بايد بارِ مدح و ذم و عرفان و حكمت و فلسفه و كلام و نجوم و طب و جبر و مقابله و تاريخ و جغرافيا را بر دوشهاي خستهاش تحمل كند.استادان ادبيات غالبا با خود اسب و زيباييها و قابليتهايش كاري ندارند. براي آنها گاري و محتويات آن مهم است.بنابراين از منظر آنان، شعري كه باركش علم و فلسفه و تاريخ نباشد قابل اعتنا نيست، درست مانند اسبي كه در طبيعت رها باشد و بدود و شيهه بكشد و زندگي كند و حمال بار ديگران نباشد.اين رفتارِ علمي و آموزشي با شعر، درست مانند آن است كه هنگام ديدن و شنيدن اجراي يك اركستر موسيقي، يك نفر كنارتان بنشيند و درباره چگونگي ساختن سازها، تاريخچه انواع موسيقي و زندگينامه آهنگساز و نوازنده حرف بزند.
شعر مانند ديگر پديدههاي هنري، در نخستين گام و دستكم در مصرف عام آن، براي ديدن و شنيدن و حس كردن و لذت بردن است، نه براي برگردان آن به نثر ساده و نه براي تجزيه و تركيب دستوري و زبانشناسي و نه دستاويز فضلفروشي تاريخي و فلسفي و دهها و صدها روش ديگر براي بيزار كردن مردم از شعرخواني. به تعبير شاعري طنزپرداز:
به دريا بنگرم دريا تو بينم/ برو اون ور بذار دريا رو بينم