• ۱۴۰۳ دوشنبه ۳۱ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4605 -
  • ۱۳۹۸ سه شنبه ۲۰ اسفند

قتل احمد كسروي

مرتضي ميرحسيني

سعيد نفيسي در آن بخش از خاطرات خود كه به سال‌هاي پاياني عصر قاجار برمي‌گردد، مي‌نويسد: «عصر تابستاني بود در مهتابي خانه پدري كه در كنار بالاخانه بيروني پدرم واقع شده بود هفته‌اي يك‌بار روزهاي سه‌شنبه با ادباي جوان آن روز گرد مي‌آمديم و چند ساعتي باهم مي‌نشستيم. يك روز سه‌شنبه آقاي عباس اقبال به عادت معهود آمد و مردي لاغر و بلنداندام با او بود و سيداحمد كسروي تبريزي را به ما معرفي كرد.» آن زمان تازه از آذربايجان به تهران آمده بود و هنوز لباس طلبگي به تن داشت. چنين به نظر مي‌رسيد كه هميشه از چيزي خشمگين و آزرده است. آن روزها براي برخي نشريات «مقالات شسته و رُفته و حسابي» مي‌نوشت، اما كمتر كسي او را مي‌شناخت. بيشتر از هر موضوعي به گذشته ايران و مسائل و موضوعات تاريخي علاقه داشت و در اين حوزه كار و پژوهش مي‌كرد. «چيزي كه در اين مقالات بسيار تازگي داشت روح پرخاش و بدبيني و گاهي بدگويي تند نسبت به خاورشناسان بود كه تا آن روز كسي جرات نكرده بود بر ايشان خُرده بگيرد.» آماده شنيدن نظر مخالف نبود و در بحث با ديگران، زود از كوره در مي‌رفت و واكنش‌هاي غيرمنطقي از خودش نشان مي‌داد. سال‌ها وكيل دادگستري و دوره‌اي هم دادستان بود، اما مي‌گويند با موكلان و مراجعان خود هم هميشه تندي و بداخلاقي مي‌كرد. «در فارسي‌نويسي كار را به جايي رساند كه زباني كه مي‌نوشت كه كسي نمي‌فهميد.» حتي آثار برخي مفاخر كشور ما، مثل گلستان سعدي و رباعيات خيام و اشعار حافظ را منسوخ و كهنه مي‌ديد و براي آنان مجلس و محفل كتاب‌سوزان برپا مي‌كرد. نفيسي اضافه مي‌كند: «آنچه كسروي درباره سعدي و حافظ و تصوف و دين شيعه گفت نه تنها به نفع ايران نبود بلكه صريحا مي‌گويم مغرضانه بود.» اما كسروي لجاجت عجيبي داشت و بر خطاهاي خود پافشاري مي‌كرد. گويا به تولستوي و آناتول فرانتس و برخي غول‌هاي ادبي جهان هم حمله مي‌كرد، آن‌هم در شرايطي كه آثار برخي آنان را سطحي و نصفه‌نيمه خوانده و آثار برخي ديگر را اصلا نخوانده بود. حتي فرقه‌اي مذهبي هم ايجاد و عده زيادي مريد و پيرو دور خودش جمع كرده بود. از اوايل دهه 1320 با مقالاتي كه در نشريه پرچم مي‌نوشت عقايد ضدديني خود را علني‌تر كرد، با برخي گروه‌هاي اسلامي و مهم‌تر از همه آنها با فداييان اسلام به مشكل برخورد. همين‌ها روز بيستم اسفند 1324 او را در كاخ دادگستري، با شليك گلوله و ضربات چاقو كشتند. نفيسي مي‌گويد شايد نبايد او را مي‌كشتند، «شايد عاقبت روزي در برابر منطق قوي تسليم مي‌شد.» هر چند خود نفيسي هم در اين باره ترديد داشت، زيرا «مجاب كردن او كار دشواري بود.»

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون