مطبوعات در گروي آزادي
محمدعلي الستي
آزادي اصليترين وجه از وجوه تمايز انسان نسبت به ساير موجودات عالم است. انسان از نظر طبيعي يكي از ضعيفترين موجوداتي است كه در طبيعت سكني دارد. او هيچ وسيله دفاعي طبيعي در خور اعتنايي ندارد، نه چنگالهاي طبيعي، نه پوست محكم، نه تيغ، نه دندانهاي قدرتمند، نه آروارههاي قوي، نه قدرت دويدن و فرار از خطر، انسان هيچكدام از اين مواهب طبيعي را ندارد و به همين دليل ميتوان گفت كه ضعيفترين موجود در طبيعت است.
اين سرنوشت انسان را به سمت ابزارسازي سوق داده است. در واقع انسان با اتكا به ابزار، ضعف خود را پوشانده و بدل به قدرتمندترين موجود جهان شده است. انسان در طبيعت شانسي براي ادامه مسير نداشت به همين دليل از طبيعت جدا و وارد تاريخ شد. به بياني ديگر اگر اين موضوع را از منظر الهي بررسي كنيم، خداوند به عنوان آفريدگار بشر، طبيعت را خلق و بشر را با ويژگيهاي طبيعي در آن سكني داده است و به عنوان پروردگار بشر، انسان تاريخي را خلق كرد. انسان به صورت مستقيم و بدون دخالت خود مرهون آفرينش آفريدگار است و به صورت غيرمستقيم و با وساطت اراده خود، وامدار پرورش پروردگار عالم است و بدين ترتيب خداوند عالم در ساحت رحمان، طبيعت را آفريدگار بشر و در ساحت رحيم، تاريخ را پروردگار او قرار داده است. انسان با ورود به تاريخ، قدرت را در اختيار گرفت و همراه با قدرت، اين آزادي و حق انتخاب است كه به اعمال او رنگي از ارزش ميدهد. هيچ كمالي بدون بهره از آزادي ارزش واقعي براي انسان نخواهد داشت و انسان را به سرمنزل خاصي نخواهد رساند. طبيعتا چون تمام موجودات جهان سازوكار دفاعي دارند، سازوكار دفاعي انسان نيز رفتار مدني اوست. براي مثال قدرت دفاعي يك كارگر، فعاليتهاي صنفي است و اگر يك كارگر از اين قدرت دفاعي و نهاد مدني بينصيب باشد، استخوانهايش زير چرخدندههاي استثمار و بيتوجهي نظامهاي توسعهنيافته يا نظامهاي ارتجاعي خرد خواهد شد. اين كارگر چون نيازمند حمايتهاي مدني براي احقاق حقوق خود است بايد به اين سازوكارها متوسل شود، با اين حال در كنار سازوكارهاي مدني، اين رسانههاي مستقل به ويژه مطبوعات آزاد هستند كه به عنوان بخش ديگري از نهادهاي مدني ميتوانند در خدمت خواستهها و مطالبات او باشند. احزاب، سمنها، اتحاديههاي صنفي و سنديكاهاي كارگري، رسانههاي مستقل و در راس آن مطبوعات آزاد، شاخههاي نهادهاي مدني هستند. مطبوعات به عنوان يكي از نهادهاي مدني، وظيفه حمايت از مردم در برابر قدرت را دارند. امروز از ايالات متحده امريكا تا قلب آفريقا، ادعاي پاسخگو بودن مسوولان به گوش ميرسد اما آنچه را تعمدا مورد غفلت واقع ميشود، پرسشگري از قدرت است. مردم عادي قدرت، مهارت، آگاهي، دانايي و توانايي پرسشگري از قدرت را ندارند. در غياب آگاهي مقطعي و دانشبنياني، مردم نميتوانند در برابر قدرت انگشت پرسش بالا ببرند، اين وظيفه بر دوش مطبوعات است. به بيان ديگر، انسان ابزارساز در متن و بطن اجتماعي خود ابزار نهادهاي مدني را براي دفاع مشروع خويش ابداع كرده است. بايد به خاطر داشته باشيم همانگونه كه هر تغييري كه انسان در جهان ايجاد ميكند در خود او نيز واكنشي را برميانگيزد(همانند وقتي كه ضربهاي به ديوار ميزنيم، ديوار نيز در واكنش به ما، ضربه وارد ميكند و از آن روز كه هر چه ضربه ما به ديوار محكمتر باشد، دستمان بيشتر به درد ميآيد. زيرا ضربه ديوار به همان اندازه محكمتر بوده است) ميتوان آنچه را بشر به عنوان تغيير به جهان تحميل كرده است به عنوان تمدن و تغييري كه جهان بر بشر وارد ميكند به عنوان فرهنگ به شمار آورد. لذا هر چه پايههاي تمدن محكمتر و پيچيدگيهاي آن بيشتر ميشود يعني به عبارتي ابزارهاي مادي كه انسان ساخته، تكامل مييابد به همان ميزان فرهنگ او نيز ارتقا مييابد و ابزارهاي معنوي و مدني ساخته او توسعه بيشتري پيدا ميكنند. از اين روست كه مطبوعات و آزادي آنها به منزله ابزارهاي معنوي و مدني حيات او محسوب ميشوند كه محروميت از آنان او را از انسانيت خويش تهي ميكند. آزادي مطبوعات تضمينكننده اين سازوكار است كه جامعه مدني بتواند، مدافع آزادي انسان باشد. آزادي مطبوعات ارزشمند است چون تهي ميان مردم و حاكميت را پر ميكند، به نمايندگي از مردم قدرت را به پرسش ميكشد، نهادها را وادار به پاسخگويي و جنبههايي از قدرت و رفتار حكومت را بر مردم آشكار ميكند. مطبوعات بيان مردم براي حكومت و بيان حكومت براي مردم را تسهيل ميكند. آزادي مطبوعات اين رسالت را ممكن ميسازد و به همين دليل هر تلاشي خلاف جهت جريان آزاد اطلاعات براي انسان و جامعه مضر است. از سوي ديگر به قول سر ادموند بورك، مطبوعات ركن چهارم دموكراسي هستند. در نظامي كه قوه قضاييه، قوه اجراييه و قوه قانونگذاري مستقل از هم عمل ميكنند، اگر مطبوعات به عنوان تسهيلكننده جريان آزاد اطلاعات و ايجادكننده شفافيت در جامعه عمل خود را به انجام نرساند، تفكيك قوا نميتواند به شكل موثري موجب توسعه و رسيدن انسانها به نيازهاي بنيادين خود شود. به اين ترتيب آزادي مطبوعات تضمينكننده اصل تفكيك قوا و تحقق حقوق دموكراتيك همه مردم است. بحران كرونا ميتواند مثال كاربردي براي روشنتر كردن ضرورت آزادي مطبوعات باشد. اهمال دولتها و حكومتهاي جهان به شكلهاي مختلف يكي از علتهاي شيوع سريع كرونا در جهان بود. برخي از دولتها يا اطلاعاتي در دست نداشتند و برخي ديگر از دولتها اگر اطلاعاتي از شيوع كرونا داشتند به دلايلي به اجراي پروتكلها رضايت نميدادند. اگر مطبوعات آزادي كافي داشتند در اين صورت چه سهو در كار دولتها بود و چه عمد ميتوانستند يا دولتها را آگاه كنند يا آنها را وادارند تا در زمان مناسب اقدامات لازم را صورت دهند. اگر دولتها اطلاعات نداشتند، مطبوعات ميتوانستند آنها را هوشيار كنند و اگر دولتها نميخواستند اقدامي صورت بدهند، مطبوعات ميتوانستند آنها را به عمل وادار كنند. متاسفانه بخش عمدهاي از تلفات و گسترش كرونا در نتيجه اشتباه دستگاههاي حاكميتي جهان به شكلهاي مختلف بوده است. اسناد و مصاحبههاي دولتمردان پيش از اعتراف به شيوع كرونا حكايت از اين دارد كه مطبوعات نتوانستند، نقش خود را به خوبي ايفا كنند و قطعا فقدان كافي آزادي مطبوعات در اين امر موثر بود. البته در اين ميان نقش ضعفهاي حرفهاي و كمبود مهارتهاي مطبوعاتي، چه در عرصه دانش و چه آگاهي را نميتوان نفي كرد و ناديده گرفت. اگر ما از سويي با موانعي در برابر آزادي بيان مواجهيم از سويي ديگر، رفتارهاي نامطلوبي نيز از سوي روزنامهنگاران مشاهده ميشود. در كشورهايي كه جامعه مدني در آنها چندان قدرتمند نيست و احزاب به ميزان مطلوبي فعاليت نميكنند بسياري از روزنامهنگاران، روزنامه خود را با حزب اشتباه ميگيرند و مردم نيز فكر ميكنند كه روزنامه بايد وظايف يك حزب سياسي را به عهده بگيرد، نتيجه اين امر منجر به انتقادهاي شديد و سنگين از سوي روزنامهها ميشود و اگر اين ظرفيت در حاكميت نباشد، بار شديد انتقادي ممكن است به سياهنمايي يا تشويش اذهان عمومي تعبير شود. از طرفي ما با فقدان آزادي مطبوعات مواجهيم و از طرف ديگر اشتباه ارباب جرايد را نيز نبايد ناديده بگيريم. اميدواريم در سالروز آزادي مطبوعات، اين ديالكتيك، اين حركت، اين مقوله دو طرفه و برهمكنش را با هم داشته باشيم، هم روزنامهنگاراني كه كوتاهي ميكنند به خود بيايند و هم آنهايي كه خط قرمزها را با سرعت بيشتري پشت سر ميگذارند، رفتار اصولي در پيش بگيرند و هم از سوي حاكميتها شاهد به رسميت شناخته شدن بيشتر حق آزادي براي مطبوعات باشيم.