تولد راكي
مرتضي ميرحسيني
با فيلم راكي به شهرت رسيد و با رمبو بود كه اين شهرت كسبشده را بيشتر هم كرد. براي هر دو فيلم دنبالههايي ساخته شد و سيلوستر استالونه، البته
به نام نقشهايي كه در اين فيلمها بازي ميكرد يعني راكي و رمبو به خاطره چند نسل از مردم دنيا تبديل شد. سال 1946 در چنين روزي در يكي از محلههاي غربي نيويورك كه گويا در آن سالها به خطر و خشونت شناخته ميشد، متولد شد. نوجوان كه بود والدينش از هم جدا شدند و او همراه مادرش به فيلادلفيا رفت و ساكن شهري شد كه قرار بود محل وقوع مهمترين داستان زندگياش باشد. از همان سالهاي نخست جواني به سينما و بازيگري دل بست و هنرپيشگي را به عنوان مسيري براي زندگياش انتخاب كرد. از نخستين كوششهايش به نتيجه دلگرمكننده و آبرومندي نرسيد و حتي قدم در مسيرهايي گذاشت كه انتهاي آن، در بهترين حالت بازي در نقش چندم فيلمهاي سطح پايين بود. تا اينكه شبي از شبهاي ماه مارس 1975 رقابت نفسگير و مهيج محمد علي و چاك وپنر را از نزديك به تماشا نشست و از 15 راند مقاومت وپنر كه بسيار فراتر از انتظار همگان بود، متاثر شد. البته وپنر در پايان آن شب طولاني از علي شكست خورد اما با پايمردي و جانسختياش همه را شگفتزده كرد و خواهناخواه به تحسين واداشت. استالونه يكي از چند هزار تماشاچي آن جدال بود، اما ماجراي آن شب را مال خود كرد. تجربه نصفهنيمهاي در نوشتن داشت و از مدتي قبل، به اميد نوشتن فيلمنامهاي جذاب در به در دنبال سوژهاي بكر و مناسب ميگشت. از حماسه وپنر، يعني استقامت بدون شانس و اميد به پيروزي الهام گرفت و آن را ماده خام داستان خود كرد. اما شخصيت اصلي داستان، يعني راكي بالبوا را براي خودش نوشت و براي جذابتر كردن ماجرا، تضاد ميان دو سوي رقابت را از آنچه بود پررنگتر كرد. فيلم با يك ميليون دلار ساخته شد و بيشتر از 225 ميليون دلار فروخت و در صدر فهرست پرفروشترين فيلمهاي سال 1976 جاي گرفت. البته موفقيت فيلم به گيشه محدود نماند و راكي در آن سال در 10 رشته نامزد دريافت جايزه اسكار شد. اما دستاورد شخصي استالونه از اين هم بيشتر بود و «راكي» ادامه مسير حرفهاي را برايش هموار كرد. او از بازيگري حاشيهاي و كماهميت به ستارهاي سرشناس تبديل و يكي از نامزدهاي دريافت جايزه اسكار بازيگري شد و حتي منتقدي به اعتبار راجر ايبرت ـ شايد با كمي
اغراق ـ او را با مارلون براندو مقايسه كرد. به همين دليل ايبرت گفته بود كه راكي 3 آخرين فيلم از مجموعه فيلمهاي راكي خواهد بود، اما داستان بالبوا از پيشبيني او هم طولانيتر شد و به جز
3 دنباله اصلي ديگر، 2 فيلم فرعي مرتبط با آن (كريد 1 و 2) هم توليد و اكران شد. فيلمهاي ديگري هم در كارنامه او ديده ميشود كه در بيشترشان نقش مردان گردنكلفت اما درستكار را بازي كرده است. هرچند نقشآفريني او در فيلمهاي ديگري مثل سرزمين پليس (1997) گواه توانايي او در بازيگري و ايفاي نقشهاي سخت و متفاوت است. استالونه مدتي طولاني، ولو با وقفههاي گاه و بيگاه رابطه محكمي با كليسا داشت، اما سرانجام از كاتوليسيسم دل بريد و اعتقادش را نه به مسيحيت كه به تشكيلات سلسلهمراتبي از دست داد. به ادگار آلنپو، نابغه ادبي و بدعاقبت امريكا و لئوناردو داوينچي، هنرمند ايتاليايي دوره رنسانس عشق ميورزد و تبحر زيادي در نقشي با رنگ روغن دارد و هنرمندي حرفهاي در اين عرصه محسوب ميشود.