• ۱۴۰۳ يکشنبه ۹ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3244 -
  • ۱۳۹۴ پنج شنبه ۲۴ ارديبهشت

اندر حكايت بشر و دغدغه‌اش براي ثبت لحظات

  مريم مقدسي/ آن روزها كه بشر هنوز نه دوربين عكاسي را مي‌شناخت و نه خبر از تكنولوژي كامپكت و مونوپاد داشت، هر اتفاقي را كه مشاهده مي‌كرد، شب‌ها كه بيكاري به سرش مي‌زد، آن اتفاق را روي ديوار نيمه‌تاريك غار، زير نور آتشي كه هم اجاق گازش بود و هم بخاري و هم شمع محفل خانواده، با كمك تيشه و ابزار در دسترس، ثبت مي‌كرد؛ اتفاقي مثل به دنيا آمدن فرزند همسايه چند كوه آن طرف‌تر يا مثلا مرگ شكارچي غار پاييني يا...
اما از آنجا كه قرار نبود بشر
در جا بزند و آمده بود كه ماندگار شود و پيشرفت كند و هر روز بهتر از ديروز باشد اين تكنولوژي ثبت تصاوير وقايع بعد از مدتي روي چوب و سنگ‌هاي بيرون از غار منتقل شد و چه‌بسا يك عنوان شغلي با نام ثبت‌كننده وقايع روي سنگ هم تعريف شد و يك نفر مامور شد كه اتفاقات را روي سنگ‌هاي خوش سر و شكل ماندگار كند. اين ايده آنقدر ماندگاري‌اش طولاني بود كه حالا هر روز يك سنگ‌نبشته جديد به آثار باستاني دنيا اضافه مي‌شود. سنگ‌نبشته‌هايي كه روي يكي ديدار يك پادشاه با زير دستان نقش بسته و روي ديگري جنگ بين دو ملت و روي بعدي هم مجلس بزم و طرب بود.
بعد از سنگ نبشته‌ها بشر به فكر اين افتاد كه روي اجسام سبك‌تري لحظاتش را ثبت كند، همين شد كه پرده‌هاي نقاشي وارد تاريخ زندگي‌اش شدند.
اينها كه گذشت بشر ديد نمي‌شود كه يك اتفاق يك بار بيفتد و او يك عمر بنشيند به ثبت آن لحظه،
اين‌طور اگر پيش برود لحظات ديگر از دست مي‌روند و ثبت نمي‌شوند و اين خيانت به تاريخ است و همين شد كه سعي كرد آنقدر پيشرفت كند تا برسد به قرن بيستم و يك اتاق تاريك را طراحي كند كه تصوير از روزنه كوچك آن وارد مي‌شد و در انتهاي اتاق روي يك نوار حساس به نور ثبت مي‌شد و بعد از تلاش‌هاي عكاس براي ظهور و ثبوت، نوار مذكور تبديل به يك عكس مي‌شد كه يك لحظه را ثبت كرده است. سال‌ها عكاسان با يك چهارپايه بر دوش و يك فلش آتشين در دست، تمام سعي‌شان را براي ثبت وقايع كردند. وقايعي سياه و سفيد و خاكستري كه در آن آدم‌ها يك شكل ديگرند، انگار كوتاه‌قدترند، انگار دنيا در عكس‌هاي‌شان يك شكل ديگر است.
اما كم‌كم آنقدر آدم‌ها به عكس و عكاسي علاقه نشان دادند كه نشستن جلوي لنز عكاسي ديگر مختص شاهان و اعيان و فارغ‌التحصيلان دانشگاه و افراد مهم نبود. حالا ديگر عكاسان
دوره‌گرد از آدم‌ها با ژست‌هايي كه شايد براي اين روزهاي ما كمي خنده‌دار هم باشد، عكس يادگاري مي‌گرفتند و باز هم آنقدر آدم‌ها نياز به جاودانه شدن در عكس را در خودشان پرورش دادند كه ديگر مي‌شد زير هر بازارچه و گذر يك عكاسخانه ديد كه عكاس باشي‌اش از پشت پرده ضخيم دوربين فانوس‌دارش از آدم‌ها با لباس‌هاي عاريه‌اي درون عكاسخانه، عكس‌هاي فاخر مي‌گرفت و ديگر عكس داشتن و ماندگار شدن آرزوي دور از دسترسي نبود. ميزهاي يادگاري راهشان به خانه‌ها باز شد، ديوارهاي خانه‌ها پر شد از قاب‌هاي
جور واجور كه اعضاي خانواده در آن نگاه و چهره‌شان را قاب مي‌گرفتند تا هميشه در خانه باشند و به اعضاي خانواده‌شان لبخند بزنند.
دوربين‌ها كه كوچك‌تر شد، پاي آلبوم‌هاي عكاسي به خانه‌ها باز شد و جوان از فرنگ برگشته خانواده با يك دوربين هاسلبلاد سعي مي‌كرد چهره اعضاي خانواده را براي هميشه ثبت كند تا خانواده دلتنگي‌هاي‌شان را با ديدن عكس عزيزان‌شان تسكين دهند.
بعد از مدتي مي‌شد دوربين‌هاي عكاسي سنگين با كيف‌هاي دگمه‌دار را روي دوش هر كسي ديد، و بعد هم تقاضا آنقدر زياد شد كه دوربين‌هاي كوچك با بدنه‌هاي پلاستيكي وسيله ثبت خاطرات مردم شدند. اما قرار نبود آدم‌ها ساعت‌ها براي ظهور عكس‌هاي‌شان در
عكاس‌خانه منتظر بمانند و نگران از خوب يا بد بودن كيفيت تصاويرشان شب را به صبح برسانند، همين شد كه سر و كله دوربين‌هاي ديجيتال پيدا شد و بعد هم كه موبايل‌ها كار را آسان‌تر كردند. حالا ديگر همه يك دوربين دارند كه در مواقع مقتضي از كيف و جيب‌شان بيرون مي‌آورند و وقايع را ثبت مي‌كنند، حالا همه مردم دنيا يك شهروند خبرنگارند و رسانه‌شان هم شبكه‌هاي اجتماعي. حالا ديگر آدم‌ها براي ثبت يك اتفاق ساعت‌ها سنگ و تيشه را به هم نمي‌كوبند، تنها كافي است شاتر دوربين را فشار دهند تا جاودانگي را در مقياسي كوچك‌تر تجربه كنند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون