در همه امور كارشناسيم
مهرداد احمديشيخاني
ملانصرالدين داستاني دارد بدين قرار كه روزي براي خريد الاغ قصد شهر ميكند. همسايهاش از او ميپرسد كه كجا ميروي و ملا ميگويد براي خريد الاغ به شهر ميروم. همسايه ميگويد «بگو انشاءالله.» ملا جواب ميدهد كه انشاءالله ندارد. پول در پر شالم است و الاغ هم در شهر. پول را ميدهم و الاغ را ميگيرم و راه ميافتد. از قضا در بين راه دزدان بر سرش ميريزند و كتك مفصلي به او ميزنند و پولش را ميبرند. ملا هم نالان و داغان به ده برميگردد. همسايهاش كه او را چنين ميبيند ميپرسد چه شده و ملا جواب ميدهد انشاءالله به شهر ميرفتم كه انشاءالله در بين راه انشاءالله دزدان بر سرم ريختند و انشاءالله كتكم زدند و انشاءالله پولم را بردند و انشاءالله من هم برگشتم. اين داستان شايد نه دقيقا ولي به نوعي اشاره دارد به منطق فازي يا همان منطق چند ارزشي. منطق فازي را اولينبار «لطف علي عسكرزاده»، معروف به «لطفعليزاده» رياضيدان ايراني دانشآموخته دانشگاه تهران و استاد دانشگاه بركلي، در نظريه مجموعههاي فازي به سال 1965 ارايه كرد و سبب تحولي بزرگ در هوش مصنوعي شد. تا پيش از نظريه منطق فازي لطفعليزاده، منطق رياضي به كار رفته در رايانهها، منطق صفر و يك بود و از منطق «كاملا درست» و «كاملا غلط» پيروي ميكرد، اما لطفعليزاده، بين صفر و يك، فضايي شناور و نامحدود و چندوجهي را مجسم ميكند. مثلا در منطق پيشين اگر قصد كوهنوردي داشتيد، ميشد گفت كه «به كوه ميروم» يا «به كوه نميروم»، ولي براساس مباني چند ارزشي، براي رفتن به كوه و براساس ارزشهاي جديد و با درنظر گرفتن اينكه اگر باران بيايد و اگر دوستانتان همراهتان بيايند يا اگر روز تعطيل باشد و... «شايد برويم» يا «ميرويم اگر» يا حتي «احتمال دارد برويم» را استخراج كرده و به كار ميگيريم. شايد بشود گفت شعار «ما ميتوانيم» دولت پيشين زاييده منطق قديم بود كه بر اين ارزش استوار است كه اگر كاري انجام ميشود يا نميشود، به دليل اراده ما در انجام يا عدم انجام آن است، در حالي كه در منطق فازي، همه عوامل دخيل در يك كار را محاسبه ميكنند و براساس آن كاري را انجام ميدهند. ورود منطق فازي به علوم، حتي رياضيات، رخدادهاي آينده را پيشبينيپذيرتر ميكند، چراكه سعي دارد ميزان اثرگذاري همه عوامل دخيل در يك موضوع را بررسي كند. مثلا بانكها براساس بررسي بيلان اقتصادي يك كارخانه ميتوانند از منطق «وام ميدهيم» يا «وام نميدهيم» فراتر بروند و بگويند «وام ميدهيم اگر...» يا «وام نميدهيم ولي...» درنظر گرفتن همين اگرهاست كه منطق فازي را منطق جهان مدرن ميكند و پيشبيني نتيجه را امكانپذير ميسازد. متاسفانه با آنكه 55 سال از طرح اين نظريه ابداعي ايرانيان ميگذرد و تاثيرش بر علوم آشكار شده، بسياري از ما چندان علاقهاي در بهكارگيري آن نداريم. براساس منطق فازي يا چندوجهي، وقتي به موضوعي اجتماعي يا اقتصادي ميپردازيم...
اينگونه نيست كه حتما از قبل معلوم باشد كه دو بهعلاوه دو چهار بشود. منطق فازي بر تئوري عدم قطعيت استوار است و نشان ميدهد كه نميشود در مورد مسائل براساس «شر مطلق» يا «خير مطلق» تصميم گرفت. براي مثال در همين ماجراي توافقنامه 25 ساله ايران و چين، آنچه در اينجا و آنجا شنيده ميشد، بيشتر طرح نظرات براساس صفر و يك بود، اينكه اين توافقنامه در نظر عدهاي شر قطعي و در نگاه بعضي خير قطعي بود. كمتر كسي بود كه ميگفت اين توافقنامه خوب است اگر و اگر و اگر، يا بد است اگر و اگر و اگر. بررسي موضوع از منظر تئوري عدم قطعيت و براساس نظريه فازي، يعني چندوجهي و چند ارزشي ديدن موضوع و بررسي همين اگرهاي مختلف و مشخص ساختن سطح دخالت هر كدام از اين اگرها در موضوع و پيچيدگي كار در همين است. اذهان سادهطلب قطعا از دخالت نظريه فازي براي بررسي موضوعات پرهيز ميكنند، چراكه درك پيچيدگيها، احتياج به خبرگي و كارشناسي دارد، درحالي كه صفر و يك كردن مسائل و سياه و سفيد ديدن آنها، روش دست به نقدتري است و همان اول با سياه يا سفيد اعلام كردن موضوع، تكليف روشن است و ديگر نيازي نيست كه منتظر نظرات كارشناساني بمانيم كه قرار است وجوه مختلف يك موضوع را بررسي كنند و اصلا ديگر نيازي به كارشناس نداريم و خود در همه امور كارشناسيم.