زندگي سياسي سيلونه
مرتضي ميرحسيني
اينياتسيو سيلونه بهار 1900 در روستاي پشينا، واقع در ابرُتزو متولد شد و در همان سالهاي نوجواني، ابتدا پدرش و بعد ديگر اعضاي خانوادهاش را از دست داد. براي كشيش شدن آموزش ديد، اما در آغاز جواني از دين و كليسا دل كند و همه چيز را رها كرد. سوسياليست و انقلابي شد. از ثبتنام در ارتش و حضور در جنگ (جنگ اول جهاني) طفره رفت و به جاي آن به حزب نوپاي كمونيست ايتاليا پيوست. چند بعد به جمع اعضاي كميته مركزي راه يافت و خودش را وقف مبارزه با فاشيسم كرد. ضديت و دشمني او با فاشيستها - حداقل به ظاهر- پايدار ماند، اما ايمان او به حقانيت كمونيسم در گذر از تجربيات بعدي زندگياش خدشه برداشت و گويا در سفر به روسيه شوروي و مواجه مستقيم با كرمليننشينان متزلزل شد. از او خواسته بودند چشمبسته نامه محكوميت لئون تروتسكي را امضا كند و او مرد اطاعت محض نبود. به آرمان چپ وفادار ماند، اما از حزب كمونيست جدا شد و سال 1930 در لباس كشيشها از كشورش، يا به عبارت دقيقتر از دست فاشيستها گريخت و به سوييس پناه برد. در سال آخر جنگ اول جهاني زماني كه كار فاشيستها يكسره شده و موسوليني هم سقوط كرده بود به ايتاليا برگشت و به هدف تشكيل جبهه چپ متحد دوباره در سياست كشورش نقشآفريني كرد. با استناد به برخي اسناد جديد منتشر شده به دست مورخان ايتاليايي اين بحث مطرح شده است كه سليونه مدتي - به نظرم به اكراه و اجبار- با نام جعلي براي پليس فاشيستي ايتاليا خبرچيني ميكرده و بعد از اينكه فاشيستها برادر كوچكش را در زندان زير شكنجه كشتند، او هم به همكاري با پليس پايان داد و از كشور گريخت. گويا در دوره همكاري با پليس، عدهاي را فروخت و باعث دستگيريشان شد. اين ماجرا اگر جايگاه ادبي سيلونه در ادبيات معاصر ايتاليا را مخدوش نكند، حتما به پيچيدگيهاي شناخت چهره تاريخي او ميافزايد. سيلونه 78 سال عمر كرد و تابستان 1978 در چنين روزي در ژنو سوييس از دنيا رفت.