نجف دريابندري، يگانه در ترجمه
علياصغر حداد
نجف دريابندري استاد ماست. او از مترجمان برجسته ايران بود كه با ترجمهها و آثاري كه آفريد امر ترجمه را در ايران جلو برد.
تمام آثاري كه دريابندري دارد عالي است مگر آنجايي كه سراغ فلسفه رفته كه داستان متفاوتي دارد. او در عرصه رمان و داستان توانست اثري كه به فارسي برميگرداند را در اين زبان هم به اثر ادبي تبديل كند. دريابندري تنها واژهها را ترجمه نميكرد بلكه متن و روح آن را به فارسي برميگرداند. به اين ترتيب دريابندري قادر بود براي كتابي كه ترجمه ميكرد فضايي بيافريند كه در زبان فارسي هم چيزي از حال و هواي آن اثر حفظ شود. نمونه بارزي كه ميتوانم از آن نام ببرم ترجمههايش از همينگوي است و به ويژه «پيرمرد و دريا». اين كتاب دو ويژگي دارد؛ يكي مقدمهاي كه دريابندري بر آن نوشته است. ميگويند اين اثر حدود 70 ترجمه دارد كه يكي از آنها به دريابندري اختصاص دارد. او براي ترجمهاش از اين اثر مقدمهاي بسيار طولاني نوشت كه در آن همينگوي، آثار او و به ويژه «پيرمرد و دريا» را شناساند. اين شناساندن از عمق دانش او حكايت ميكند. دوم زباني كه او براي آثار همينگوي انتخاب كرد. واژگاني از جنوب، فضاي اهواز و درياي جنوب و... به اين ترتيب دقيقا فضايي كه يك خواننده امريكايي از بوي دريا حس كند ما از ترجمه نجف دريابندري آن را حس ميكنيم و اين چيزي است كه كمتر مترجماني به آن رسيدهاند.
ترجمه قاضي از «دنكيشوت» هم چنين مولفههايي را داراست. آنجا هم زباني براي ترجمه اثر آفريده شده كه دقيقا براي آن اثر ساخته شده. همين موضوع ترجمه مجدد «دن كيشوت» را براي ديگران ناممكن كرده. ناممكن به اين معنا كه اگر ديگري بخواهد اين اثر را ترجمه كند يا بايد از همان زبان قاضي استفاده كند كه نسخهبرداري است، اما اگر زبان ديگري به كار ببرد به هيچ عنوان نميتواند آن چيزي كه در كنه اثر است را بازگو كند.