طالبانيزه كردن قدرت
پيرمحمد ملازهي
دولت مركزي افغانستان ادعا ميكند بهطور كامل آماده مذاكره با طالبان است اما تاخيري كه در مذاكرات پديد آمده دليلش طالبان است و بهتر است هر چه سريعتر مذاكرات آغاز شود، اما واقعيت آن است كه اختلافنظرها در ارتباط با مذاكرات بينالافغاني هم درون حاكميت مركزي افغانستان و هم درون طالبان بسيار زياده بوده و اين اختلافنظرهاست كه تاخير كنوني در روند مذاكرات را سبب شده است. در دولت افغانستان بروز اين اختلافنظرها را ميتوان در تفاوت نگاههاي آقاي عبدالله عبدالله، رييس اجراييه با آقاي اشرف غني، رييسجمهور افغانستان جستوجو كرد. آقاي عبدالله معتقد است ميتوان در گفتوگو با طالبان انعطاف به خرج داد و راه را براي اصلاح قانون اساسي باز گذاشت و در مقابل اشرف غني كه تاكيد دارد قانون اساسي خط قرمز است و به هيچوجه نبايد از تغيير آن سخن گفت. مشابه اين وضعيت در درون گروه طالبان نيز ديده ميشود و نميتوان اين گروه را يك گروه يكپارچه و بدون اختلافنظر دانست. اعضاي اين گروه نظرات متفاوتي درباره گفتوگوهاي صلح و تعامل با دولت افغانستان دارند و اين اختلافنظرها بر روند مذاكرات و نتايج احتمالي آن اثرگذار است. بخشي از نيروهاي طالبان معتقدند كه از طريق تكيه بر راهكار نظامي ميتوانند كابل را تسخير كرده و امارت اسلامي را بهطور كامل احيا كنند. اما بخش ديگري از طالبان كه در راس آنها شوراي كويته قرار دارد، مذاكره را در دستور كار قرار دادند و طي مذاكرات آنها با ايالات متحده و زلماي خليلزاد تفاهمي حاصل شد كه بر اساس آن از آغاز گفتوگوهاي بينالافغاني سخني به ميان آمد. علت اصلي وضعيت كنوني در روند مذاكرات صلح افغانستان را بايد در اختلافات دروني هر دو طرف اين مذاكرات جست و نميتوان عنوان كرد كه تنها يك طرف از اختلافات دروني رنج ميبرد. همچنين بايد تاكيد كرد در مقطع زماني كنوني ابتكار عمل نه در اختيار دولت مركزي افغانستان است و نه طالبان؛ بلكه اين ايالات متحده است كه در گفتوگو با پاكستان در تلاش براي تعيينتكليف ماجراست و حتي گفته ميشود او در گفتوگو با طرف پاكستاني از آنها خواسته تا از سنگاندازي در مسير مذاكرات بينالافغاني بپرهيزند و اجازه دهند كه دو طرف طي اين گفتوگوها اختلافات خود را حل و فصل كنند.
هنوز روشن نيست در پشت پرده چه توافقاتي حاصل شده اما از ظواهر امر و شواهد موجود چنين برميآيد كه پروژهاي براي طالبانيزه كردن قدرت در افغانستان وجود دارد.
تغييرات كنوني در راس هيات مذاكرهكنندگان طالبان را نيز بايد در اين راستا مورد ارزيابي قرار داد. مولوي عبدالحكيم حقاني فردي است كه در گذشته نه چندان دور قاضيالقضات طالبان بود و روابط نزديكي با ملا عمر رهبر متوفي اين گروه داشت. همچنين او از يك ايل صاحب نفوذ به نام «اسحاق زي» است و ميتوان تصريح كرد كه هم از نگاه سياسي و هم از نگاه قوميتي او شخصيتي مهم و بانفوذ به شمار ميرود. او از هر دو امتياز خود يعني هم از جايگاه قومي و هم از جايگاه فقهياش بهره ميجويد تا طالبان را به اهدافش برساند. انتخاب او بسيار حساب شده است؛ چراكه گروه طالبان ميخواهد حداكثر امتيازات ممكن را در مذاكرات دريافت كند و براي رسيدن به اين مهم نياز بود كه يك نيروي باتجربه و مسلط در راس هيات مذاكرهكننده قرار گيرد. انتخاب مولوي عبدالحكيم حقاني را بايد انتخابي حساب شده به شمار آورد كه ميتواند از اختلافات درون طالبان بكاهد و كار اين گروه را براي امتيازگيري در روند مذاكرات صلح راحتتر كند. او انتخاب شده است تا با استفاده از سابقه فقهي و نفوذ قومياش انسجام بيشتري به گروه طالبان بدهد و احتمالا در اين مسير موفق باشد.