اولين قرباني اصلاحگري در ايران
رضمختاري اصفهاني
ميرزا ابوالقاسم قائممقام فراهاني اولين قرباني اصلاحگري در ايران است. سرنوشت او نشان داد اصلاحات بيهزينه نيست و راهي كه برگزيده است، تاواني چون جان دارد. قائممقام خود به چنين سرنوشتي آگاه بود كه پيش از قتل، چند باري طعم عقوبت و تبعيد را چشيده بود. او اما از پا نايستاد كه به اصلاحات باور داشت. ثمره انديشه اصلاحگري او در اقدامات ميرزاتقيخان اميركبير، ميرزاحسينخان سپهسالار و ميرزاعليخان امينالدوله تداوم پيدا كرد و در مشروطه تبلور يافت. قائممقام براي اصلاحات حكومتي نقشه راهي ترسيم كرد كه تا زمانه ما نيز استمرار يافته است. اين نقشه راهبر پايه ديپلماسي قوي و اصلاحات داخلي قرار داشت. اين اصلاحگر قاجاري دريافته بود سياست داخلي و خارجي در پيوندي وثيق با يكديگر قرار دارند و قدرتمندي در خارج از مرزها بسته به اقتدار و انسجام داخلي است. اين انديشه را از روايتهايي درباره او ميتوان دريافت. از جمله روايت كردهاند وقتي نظاميان و برخي سياسيون و فقيهان فتحعليشاه را به جنگ دوم با روسيه تحريض ميكردند و با تملق و شعار بر طبل جنگ ميكوبيدند، قائممقام از شاه پرسيد:«اعليحضرت چه مبلغ ماليات ميگيرند؟ شاه جواب داد قريب 6 كرور. قائممقام گفت: دولت روس چه مبلغ ماليات ميگيرد؟ شاه گفت: ميشنوم 600 كرور. قائممقام گفت: به قانون حساب، كسي كه 6 كرور ماليات مي گيرد با كسي كه 600 كرور عايدات دارد از در جنگ درنميآيد.» خيرخواهي او اما ناشنيده ماند و ايران پس از شكست مجبور به پذيرش عهدنامه تركمانچاي شد. اگر پافشاري قائممقام در مذاكرات نبود، روسها چشم طمع به آذربايجان نيز داشتند. چيرهدستي او در مذاكرات ديپلماتيك چندان بود كه كمپل، وزيرمختار بريتانيا در تهران از قدرت استدلالش در مذاكرات نوشت. با چنين قوتي بود كه در مذاكرات بر سر تعهدات ايران در عهدنامه تركمانچاي با تعلل سعي در بهبود اوضاع داشت. در اين خصوص تفاوتي هم ميان روسيه و بريتانيا نميديد:«به همين جهت چنين حقي به هيچ دولت ديگري نميدهم، چه براي ايران زيان بخش است و انگلستان نبايد در موضوعي كه آن قدر براي ما ضرر دارد، پافشاري كند و الا چه فرقي است با تعدي روسها كه به زور سرنيزه عهدنامه تركمانچاي را بر ما تحميل كردند.» چه صدراعظم ايران نتيجه اين اقدام را «انهدام ايران به عنوان يك ملت» ميديد. سياست او در اين باره همچون سياست عدمي سيدحسن مدرس و موازنه منفي محمد مصدق در سياست خارجي در سالهاي آتي است. با اين همه، مذاكرات را راه چاره ميديد و در نظرش، رويارويي و مقابله در آخرين مرحله قرار داشت. به طوري كه در ماجراي قتل گريبايدوف كه به توطئهاي انجام شد به عباسميرزا، وليعهد، براي مذاكره با روسها نوشت:«اگر عذر پذيرفتند، فبهاالمراد و اگر غرور كرد و نپذيرفت و بهانه جُست، آن وقت به مدافعه او پردازند.»
قائممقام اما پيروزي در عرصه خارجي را به مدد اصلاحات پيوسته در داخل و وضع و اجراي قانون ميديد و بسيج نيروها با هياهو و شعار را موقتي و در نهايت، بينتيجه ميدانست. بر مبناي همين تفكر بود كه اولين اقدام اصلاحياش در دوره محمدشاه محدوديت حقوق شاه و درباريان براي اصلاح بودجه مملكتي بود؛ اقدامي كه شاه را در كنار مخالفان داخلي و خارجي او قرار داد. قائممقام كه سمت پدري بر محمدشاه داشت به تيغ كينش گرفتار شد. محمدشاه در قتل صدراعظمش دچار وزيركشي و پدركشي شد. جانشين او ميرزاعباس خان آقاسي با مرام و مسلك درويشي بود. آقاسي اگرچه به تسامح صوفيگري شهره بود اما سياستهايش آشفتگي را جايگزين نظم دوره قائم مقام كرد. سرنوشت قائم مقام اگرچه تراژيك بود اما او مسيري در پيش راه اصلاحات ايراني قرار داد كه تا امروز راهگشاست.