ما ايرانيان را بيقهرمان ميخواهند
بامداد لاجوردي
مدتهاست تكتك اسطورهها و آرمانهاي جمعي ما ايرانيان را سلاخي ميكنند. گويي جامعه ايران را بيقهرمان ميخواهند؛ جهان فكري ايرانيان را بيآرمان ميخواهند. ميخواهند اين طور به ما ايرانيان القا كنند كه هر چه در تاريخ معاصر كردهايم، اشتباه بوده و به خطا رفتهايم. همه قهرمانانمان، شكست خورده بودند و به غلط خود را قهرمان جا ميزدند و بايد براي شكست يك ملت روياها و افتخارات آن ملت را از آنها گرفت، همان كاري كه رسانههاي خارجنشين ميكنند و به جاي خبر گفتن، آينده پراميد و گذشته پرشكوه-كه عامل اتحاد جامعه در برابر نيروي متخاصمند- را از آنها ميگيرد.
محمد مصدق براي خيلي از مليگراهاي ايراني شخصيت محبوبي است، برخي هنوز قاب عكس مصدق را روي طاقچه خانههايشان دارند، دانشجويان همچنان درباره او محترمانه حرف ميزنند، شخصيتهاي سياسي ميخواهند خود را شبيه او كنند. اما اين رسانهها مدتي است اين طور ميگويند كه محمد مصدق به دروغ جار و جنجال كرده كه محمدرضاشاه عليهش كودتا كرده، ميگويند مصدق مردي عبوس و دمدمي مزاج و قدرتطلب بوده اما در مقابل، شاه خواهان توسعهطلبي بوده است براي همين شاه و مصدق باهم كنار نميآمدهاند لذا شاه مجبور ميشود براي توسعه ايران او را كنار بگذارد! حالا تصور كنيد پدربزرگ و مادربزرگي را كه همراه نوادههاي خود به تماشاي اين مستندها مينشينند، چقدر شرمنده نوههايشان ميشوند كه چرا قاب عكس مصدق را روي طاقچه خانهشان گذاشتهاند!؟روشن است هر كسي صبح تا شب در معرض بمباران تخريب مصدق باشد بالاخره تسليم خواهد شد و به اين باور خواهد رسيد كه: مصدق، دشمن توسعه ايران بوده است. عجيب نيست ملتي از ستايش يك شخصيت مليگرا، آرمانخواه و ضد ستم شرمنده باشند؟
البته هدف، فقط شخصيتهاي ملي نيست بلكه آنها وقايع تاريخي و لحظات آرماني جمعي ما را هم تخريب ميكنند. همه لحظههاي پرشكوه و بينالاذهاني ايرانيها آماج حملهاند. مثل لحظه شكوهمند پيروزي انقلاب 1357. كدام اهل فضلي عظمت اين رويداد را منكر شده است؟ هيچ كس.
اما همه رسانههاي خارجنشين به اين لحظه پرشكوه ميتازند! با اين ترفند كه اين پيروزي عظيم خلق شما مردم ايران نبوده و شما مردم ايران هيچ كار بزرگي نكردهايد كه به آن مغرور باشيد؛ آنها در عوض اين ايده مضحك را جايگزين ميكنند كه ماجراي سقوط سلطنت پهلوي، آن مردي كه مدعي پرچمداري و احيا ي2500 سال حكومت سلطنتي در ايران بود در اتاقهاي فكر انگليس و امريكا نوشته شده بود و در يك كلام شما بازيچه بوديد. تلخ است مردمي كه حكومتي پرمدعا را ساقط كردهاند، احساس كنند هيچكاره بودهاند. حقيقت اين است كه آنها با اين توصيفشان از تاريخ، مردم انقلابي را خوار و حقير ميكنند، انقلابيون را در حد بازيچه دست دو دولت خارجي پايين ميآورند! چرا چنين كاري ميكنند چون ما مردم احساس كنيم، كارهاي نبودهايم و فريب خوردهايم. اما روشنفكران و صاحبنظران نبايد اجازه دهند عظمت اين لحظه پرشكوه فراموش شود و مردم آن را متعلق به ديگري بدانند. به همين ترتيب ميگويند «ما غلط كرديم» با عراق- شما بخوانيد متحد امريكا- وارد جنگ شدهايم. ما را دعوا ميكنند كه چرا در برابر امريكا از وطن خود دفاع كردهايد!؟ انگار اين ما هستيم كه براي دفاع از وطنمان بايد شرمنده آنها باشيم.
بعد به سراغ شخصيتهاي انقلابي ميروند؛ يكييكي درباره آنها مستند ميسازند و در آن چيزهايي را سرهمبندي ميكنند تا ما ايرانيان يكييكي قابهاي عكس روي ديوارها را پايين بكشيم و با دست خودمان اسطورههايمان را قايم كنيم و منكر شويم. انگار ما هيچ گذشتهاي افتخارآميز نداريم. آنها اين «ماي جمعي» ايرانيان را در جايگاه متهم قرار ميدهند و خود را در جايگاه قاضي. «ما ايرانيان» بايد جواب بدهيم چرا مصدق را دوست داريم؟ چرا انقلاب كرديم؟ چرا به محمد خاتمي راي داديم؟ چرا به اكبر هاشمي راي نداديم؟ چرا به حسن روحاني راي داديم؟ چرا از قبول برجام خوشحال شديم؟ معلوم نيست چه كسي آنها را در موضع حق به جانب قرار داده تا «ما ايرانيان»را سوالپيچ كنند تا درباره گذشته و آينده خود به آنها جواب پس بدهيم.
اما آنها ميخواهند روياها، شخصيتهاي محبوب ما مردم با يكديگر بجنگند و دعوا كنند. اين رسانهها شخصيتهاي آرماني ما را در برابر هم قرار ميدهند تا مخاطبان مجبور شوند، دست به انتخاب بزنند و به محض آنكه صفبنديها در اذهان دروني شد به سراغ تكتك رهبران رفته و گزارشي عليه آن دو منتشر ميكنند؛ بازرگان را در برابر بهشتي قرار ميدهند و به محض آنكه اين صفبندي جا افتاد، هم بازرگان و هم بهشتي را تخريب ميكنند تا هيچ طيفي اسطوره و قهرمان نداشته باشد.