• ۱۴۰۳ جمعه ۲ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4764 -
  • ۱۳۹۹ يکشنبه ۲۰ مهر

نغمه جاودانه استاد...

جعفر گلابي

مي‌بينيد روزگار را؟ چه سان سيل غم بي‌امان جاري است؟ 
غمي سترگ است فقدان استادي ارجمند كه با دنيايي از اعتبار و محبوبيت و هنرمندي و تواضع از ميان ما برهد و انبوه تنهايي‌هاي‌مان را تازه كند و اندوهي بر اندوه‌هاي‌مان بيفزايد. حالا آن حنجره معجزه‌ساز كه طنين ربنايش تا عمق جان مردم نفوذ مي‌كرد و تشنگي روح و روان آدمي را سيراب مي‌ساخت ديگر نخواهد خواند و ورقي بر دفتر عشق نخواهد افزود. روشن است كه محبوبيت او قرين وزانتش بود و چون به فخامت  آواز مي‌خواند و آثار فاخر مي‌آفريد علاوه بر خلايق، نخبگان هم در برابرش احترام مي‌كردند و شخصيتش از مرزهاي هنر فراتر مي‌رفت و تا عمق فرهنگ نفوذ مي‌كرد. هنرمندان و هنرپيشگان و ورزشكاران بسياري هستند كه دوستداران فراوان دارند ولي كمتر يافت مي‌شود كه هنر و ادب و فرهنگ‌مداري و فروتني و مردم‌نوازي در كسي جمع شود و حاشيه‌ها را ازخود براند و شخصيتي ملي و تاريخي فراهم آورد. آقاي شجريان افزون بر هنر بالغه  با وقار و متانت خود ارادت دانشمندان، اديبان، اساتيد دانشگاه، روشنفكران و حتي سياسيون را هم به خود جلب مي‌كرد چنانچه  علامه كدكني در وصفش سرود: 
 سفيرِ شادي وطن، صفير نغمه‌هاي توست
بخوان كه از صداي تو سپيده سر برآورد
....
و چه بسا اگر موسيقي موافق ذائقه فقه بود احترامش در ميان فقيهان هم اظهار مي‌شد.  
شجريان البته بيش از هر چيز هنرمند بود ولي نه آنچنان كه از اوضاع زمانه و احوال مردم خويش منفصل و امواج خروشان حوادث در او و مشي هنري‌اش بي‌تاثير باشد. 

 

همان‌گونه‌كه مي‌دانيم دوران زندگي استاد آواز ايران مشحون از رويدادها و توفان‌هاي عظيم سياسي و اجتماعي بود و اگر او مي‌خواست  فارغ از سياست باشد اين سياست بود كه چنين خسروي را آسوده نمي‌گذاشت. در واقع دركشور ما بيشتر از جوامع ديگر سياست به همه‌چيز و همه‌كس كار دارد و چنان بزرگ و همه‌گير شده  كه جا را براي هر امر ديگر تنگ كرده است. شايد اگر كسي نمي‌دانست و تكرار عجايب سياسي معمول نشده بود، باور نمي‌كرد كه استاد بلندآوازه ايران سال‌ها اجازه خواندن در ايران و براي مردم ايران را نداشت. اكنون كه يك شخصيت محبوب و سرشناس و مردم‌دوست از ميان ما رفته است جا داشت افزون بر موج عظيم ايجادشده در فضاي اجتماعي كشور و در دنياي مجازي، صداوسيما  و اركان حكومتي هم همراه مردم به تكريم شخصيت او بپردازند و مثل هر غم ملي ديگر در تسلاي جامعه بكوشند و از ايران‌دوستي آن مرد براي تقويت همبستگي ملي سود جويند. اما او با حكومت بي‌زاويه نبود؛ ربنايش در رسانه ملي ممنوع بود و بودند روزنامه‌هايي كه بر او تاختند و چون از ايشان شكايت كرد، شكايتش به انجام نرسيد. حالا باز هم ما خسارت برده‌ايم و در التيام فقداني كه ايجاد شده است، توانا نيستيم. اگر سياست در كشور ما حداكثري نبود و همه‌ چيزي در چنبره دوقطبي ساختار سياسي گرفتار نمي‌شد همه با هم سوگوار مي‌شديم و يكديگر را آرام مي‌كرديم. ما نياز داريم كه بسياري از شخصيت‌ها و سرمايه‌هاي‌مان را ملي كنيم و چون شجرياني چشم از جهان فرو مي‌بندد همه ايرانيان فارغ از هر عقيده‌اي كه دارند و در هركجاي دنيا كه هستند نه مصادره‌اي صورت بگيرد، نه كسي سوءاستفاده كند و نه دغدغه‌اي براي مراسمش ايجاد شود. سياست نمي‌تواند و نبايد تكليف هر موضوعي را مشخص كند و همه را سياه يا سفيد نشان دهد. شجريان به عنوان يك شهروند از برخي روندها و سياست‌ها انتقاد جدي داشت و اين به  ملي بودن صدا و هنر و شخصيتش ارتباطي ندارد. او در وراي همه اختلافات سياسي با صداي زيبا و بلند و آهنگينش خواستار زمين انداختن تفنگ‌ها در ميان برادران مي‌شود چرا‌كه جز زبان دل، دلي لبريز مهر به هموطن خويش چيز ديگري ندارد. او دردمندانه نغمه ساز مي‌كند كه: 
بيا، بنشين، بگو، بشنو سخن ... 
اگر جان را خدا داده ست 
چرا بايد تو بستاني؟ 
و اين درست خارج كردن زبان آتش و خون از ميان يك ملت و نشاندن نهال گفت‌وگو و صلح و دوستي در مزرعه ذهن‌ها و دل‌ها و سينه‌هاست. اگر سياست اصل و فرع همه امور جامعه نبود اين صداي دلنشين و پر مغز و شكوهمند به گوش جان شنيده مي‌شد كه در انبوه دشمني‌هاي دروني و بروني نياز مبرم جامعه ماست و اگر راه نجاتي وجود دارد دقيقا از رهگذر همبستگي ملي خواهد گذشت. شجريان ابايي نداشت كه صداي خس و خاشاك شود تا پيام فروتران را به مهتران برساند و هزينه‌اش را هم پرداخت كند. او درحالي كه به غايت نگران كشور بود از ميان ما رفت و بر تنهايي ما افزود و اين رسم جهان پير و بي‌بنياد فرهادكش است!

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون