اندوه يادي براي دكتر داود فيرحي
يگانه بود و هيچ كم نداشت
هادي خانيكي
خبر پر كشيدن دكتر داود فيرحي كه آمد و در شبكهها پيچيد، دلهاي بسياري به اندوه نشست و زبانهاي فراواني از سخن ايستاد. نزديك ظهر چهارشنبه بود كه در تدارك سخن گفتن در يك نشست علمي بودم كه شنيدن اين خبر تلخ امان و امكان صحبت را از من گرفت. كرونا اين روزها در همه جا بيداد ميكند و هر روز خانوادههاي بسياري را به سوگ مينشاند، اما در آنجا كه به سراغ سرمايههاي كمياب علمي و اجتماعي ميرود و انديشهورزاني را در مقياس ملي و در افق اميدهاي آينده به كام مرگ فرو ميبرد، بيدادش جانگدازتر ميشود؛ فيرحي از اين شمار بود: ژرفانديش، سختكوش، گشودهفكر، فروتن، خوشنفس، دينباور و مسووليتشناس. رفتارش عين گفتارش و گفتارش برآمده از دل دردمند و ذهن خلاقش بود. سخنش و تلاشش در همه جا از دانشگاه و حوزه تا ميدانهاي سياست و جامعه بذر اميد ميكاشت. به تمام معنا دوست و به لوازم دوستي همواره ملتزم بود. بحق از جمله پارساياني بود كه خود بارها و بارها از زبان علي(ع) وصفشان كرده بود: نوشتن از او بيش از اين برايم آسان نيست. پس براي وصفش به شعر پناه ميبرم؛ گويي آنچه شاملو سروده است درباره اوست:
انسان زاده شدن تجسّدِ وظيفه بود:
توانِ دوست داشتن و دوستداشته شدن
توانِ شنفتن
توانِ ديدن و گفتن
توانِ اندُهگين و شادمان شدن
توانِ خنديدن به وسعتِ دل، توانِ گريستن از سُويداي جان
توانِ گردن به غرور برافراشتن در ارتفاعِ شُكوهناك فروتني
توانِ جليلِ به دوش بردنِ بارِ امانت
و توانِ غمناك تحملِ تنهايي
تنهايي
تنهايي
تنهايي عريان.
انسان
دشواري وظيفه است
فرصت كوتاه بود و سفر جانكاه
اما يگانه بود و هيچ كم نداشت