صيانت از محصورين
علي صارميان
در ايران آينده كه در بستر صفحه جديدي در هماوردي ملي بين نظام بينالملل قراردارد، يك فصل مشترك از رعايت حقوق سياسي اجتماعي گروهها و افراد لازم است.
اين بستر مشترك حقوقي بايد زير پاي همه گروههاي سياسي، از محصورين تا اصولگرايان سنتي، نو اصولگرايان، عدالتخواهان با ادبيات هجومي، جبهه دوم خرداد، طرفداران احمدينژاد و هركسي كه نمايندگي گروهي در داخل را دارد، گسترده گردد. ما بايد توان مديريت مسائلي كه ذاتا سياسي هستند و در تنازعهاي غير حقوقي و پرخاشگرانه به سمت منازعه ميروند را در ساختار خويش بپذيريم. نمونه قابل اعتناي آن عضويت آقاي احمدينژاد در مجمع تشخيص و سفرها و شعارهاي خارج از ساختار ايشان است. گرچه نظام سياسي ما از آزاد گذاشتن آقاي احمدينژاد احساس صداي ديگر كرد ولي با مديريت توانست جنبههاي امنيتي يكي از طرفين مناقشه سال 88 را اداره كند. به هرحال ادبيات خس و خاشاك ايشان، يكي از اضلاع تند شدن ادبيات و اقدامات در سطح ملي بود. مسالهاي كه منحني اعتراض- پاسخ را در سطح نگه نداشت تا در بستري آزاد به نهادهاي داخلي هدايت كند و حتي مانند افغانستان به دولتي وحدت ملي منجر گردد. متاسفانه به هرطريقي اين مساله در طرف ديگر مناقشه حل نشد و حالا در فصل خزان، جا دارد اين اداره مساله در حفظ و صيانت سه تن از محصورين كه نمايندگي ميليونها ايراني را دارند، به كارآيد . مساله حصر به عنوان مسالهاي كه موضوعيت خود را از دست داده است ميتواند در گفتوگوي حقوقي و كارشناسانه به سمت مرتفع شدن و مسالهاي فاقد موضوعيت در صفحه جديد ايران ختم گردد. فعلا مساله حادي كه در اين فرانهاد غير ضروري مطرح است، بنا بر اخبار رسيده بيماري مهندس ميرحسين موسوي و خانم رهنورد در ابتلا به بيماري كروناست كه فرصت منازعه، انتشار اخبار داغ غيررسمي، جريحهدار كردن ذهن ميليونها ايراني كه ايشان نمايندگيشان را دارند را بالقوه ايجاد ميكند. صيانت از محصورين و اطلاعرساني صحيح و محترمانه در بستر رسمي، جلوي بسياري از سوءاستفادهها كه بعضا از سوي افراد غيرارادتمند به مهندس موسوي و همسرشان مطرح ميشود را خواهد گرفت.
پژواك نگاه انساني و احساس مسووليت نظام در اين مساله، منحني رضايت از حاكميت ملي را در صفحه جديد پيش رو كه افكار عمومي بايد پشتوانه ملي حاكميت باشند، مهيا ميكند. ما بايد بتوانيم بين فرانهاد حصر و مساله صيانت از محصورين به عنوان پشتوانه گفتوگوي ملي تمايز قائل شويم. متاسفانه مجراهاي رسمي با نگاهي متصلب، از توان اقناع افكار عمومي و علاقهمندان محصورين باز ماندهاند كه البته مجال خبرسازي و ادبيات تند غير ارادتمندان مهندس موسوي كه تمايلشان هرگز به ايشان ختم نميشود را خبرسازكند و جريانسازي افكار عمومي را به دست بگيرند. مديريت چالش سلامت محصورين، بايد بتواند ضمن اطمينان خاطر از مسووليتپذيري نظام، از تبعيض مثبت كه بين ايشان و آقاي احمدينژاد است و دوگانهسازي به سمت خارج از دستگاه منتظم ميل دارد، جلوگيري كند. از طرفي گوش تيز علاقهمندان محصورين را با نوايي مسووليتپذير و مدبر آشنا كند كه در شرايط عادي غيرقابل شنيدن است. مساله سلامت محصورين فعلا از حصر مهمتراست و اميد است با بهبودي شرايط محصورين، ورق كهنه و سنگيني كه بر تحمل ملي، رقابت داخلي و حل مسائل ايران در ساختار قانوني سايه انداخته و منازعات را لاينحل نشان ميدهد، به روش بهبودخواهي به سمت يكپارچگي ايران در صفحه جديد ورق بخورد.