• ۱۴۰۳ دوشنبه ۵ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4792 -
  • ۱۳۹۹ سه شنبه ۲۷ آبان

بخواهيم زنده بمانيم

كامبيز نوروزي

اين يادداشت از مرگ عمومي تلخ‌تر نيست. خانم‌ها!/ آقايان!
اجازه دهيد بي‌پرده با تصويري از مرگ روبه‌رو شويم همان طور كه مرگ تاخت كرده و بي‌مهابا با ما روبه‌رو شده است.
كرونا ريسمان مرگ به دست در جست‌وجوي ماست. لشگر كرونا روزبه‌روز بيش از پيش از ما كشته مي‌گيرد. سيلاب‌وار حمله كرده است. اول شهريور120 نفر فوتي كرونايي بودند. هنوز 3 ماه نگذشته و اين عدد اين روزها رسيده به 480 نفر. درست 4 برابر. معاون وزير بهداشت گفت كه آمار واقعي حدودا دو برابر است. يعني شهريور 240 نفر بود و الان نزديك 1000 نفر. دكتر حريرچي گفت با اين وضعيت تا دو هفته ديگر روزي 1800 فوتي كرونايي خواهيم داشت. حالا اگر در 3 ماه آينده مثل 3 ماه گذشته فوتي‌هاي كرونايي 4 برابر بشود،كه با اين  اوضاع هيچ بعيد نيست، مي‌دانيد چه خواهيم داشت؟ روزي 7 هزار نفر براثر كرونا خواهند مرد. اين عدد متوقف نمي‌شود. چند روز بعدش مي‌شود 8 هزار نفر و داستان ادامه دارد... نيمي از اين مردگان متعلق به تهران هستند و خواهند بود. چشمانتان را ببنديد و آن روزها را تصور كنيد. از در و ديوار كرونا مي‌بارد. حتي جا براي دفن مردگان نخواهد بود. مردگان چقدر در صف تدفين خواهند ماند؟ شايد در سردخانه‌ها هم جايي براي آنها نباشد. 9 هزار نفر. ماشين براي حمل مردگان نيست. بايد به ماشين شخصي و وانت و تاكسي متوسل شد؟ شايد 10 هزار نفر. كجا بايد جايشان داد؟ كاسب و كارمند و وزير و وكيل و طبيب فرقي نمي‌كند. مردگان چندانند كه هيچ جمع و حلقه‌اي را بي‌نصيب نمي‌گذارند. به يك ماه نرسيده 300-200 هزار نفر به صف مردگان اضافه مي‌شود. همه حيرانند ميان اندوه مرگ و ترس مرگ و تعيين تكليف دوست و خويش و قومي كه پيكرش بر دست‌هاي سرگردان باقي مانده است. آدم‌ها نمي‌توانند به كار و بار خود برسند. همه جا پريشان است و كارها در هم ريخته. كسي به كسي تسلي نخواهد داد. يادتان هست فرهاد مي‌خواند «مرده مي‌برند كوچه  به كوچه»؟ 
اين تصوير يك فيلم يا رمان وحشت نيست. يك توصيف خيالي نيست. ترسيم وضعيتي است كه به راحتي ممكن است در انتظار ما باشد. زودتر از آنچه تصور مي‌كنيم. چنين تصويري آشفته مي‌كند آدم را؟ آري. اما چه باك و چه ايراد؟ اصلا گاهي آشفتگي و ترس واجب‌تر از نان شب است. ترس واكنشي طبيعي است براي دفاع انسان از خود در برابر خطر. 
بلي! آن تصوير در انتظار ماست. ما خود در حال ساختن آن تصوير تيره هول‌انگيزيم. شباهت به يك اعدامي‌اي داريم كه خود طناب مرگ را بر گردن خود مي‌اندازد.
دولت و دستگاه‌هاي مسوول و ستاد كرونا قادر نبوده‌اند با شيوع كرونا مقابله موثر و جدي كنند؟ اما مگر هدف كرونا دولت است؟ ويروس خود را به سمت ما نشانه رفته است. تك تك ما. دولتيان نتوانسته‌اند كار خود را كامل انجام دهند، ما خودمان كه مي‌توانيم. چرا ما ويروس را به ميهماني مرگ خود دعوت كنيم و جان عزيز خود و عزيزان خود را بر سفره او بگذاريم؟
مي‌شود تلخ‌تر هم تصور كرد. يك ماه، دو ماه، سه ماه، چهار ماه ديگر. اگر بگذاريم اوضاع همين باشد و سفره رنگين براي ويروس باز بماند از كجا كه من يا شما يكي از بازيگران آن تصوير مرگ‌آلود نباشيم؟ مي‌دانيد؟
در طول عمر هزار كار مي‌كنيم كه زنده بمانيم. مي‌خوريم، مي‌خوابيم، عشق مي‌ورزيم، كار مي‌كنيم، ستيزها مي‌كنيم، براي درمان نزد طبيب مي‌رويم و... كه زنده بمانيم. اما جسم خود را در برابر قاتلي به نام كوويد 19 مي‌گشاييم و برايش ميهماني مي‌گيريم كه جانمان را بگيرد؛ بميريم و بميرانيم. ديوانگي نيست؟ 
بترسيم از آن تصوير. نخواهيم خودمان و عزيزانمان بازيگران آن تصوير باشيم. كمي سختي را بر خود هموار كنيم. كمي در خودداري صبور باشيم. حتما تلخ‌تر و سخت‌تر از تجربه مرگ عمومي نيست. درها و نفس‌هايمان را به روي قاتل ببنديم. به استقبال مرگ عمومي نرويم. بخواهيم زنده بمانيم.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون