حيف و صد حيف
منيژه حكمت
كرونا داس خود را در دست گرفته و در بيتدبيري مسوولان كه قرار است وضعيت را سامان دهند، هر روز گلچين ميكند. روزهاي دردناك و غمانگيزي را ما مردمان ايران و به ويژه هنرمندان سپري ميكنيم. من اين شانس و افتخار را داشتم كه با پرويز پورحسيني كار كنم. وقتي به نسلي كه پورحسيني هم به آن تعلق داشت نگاه ميكنيم، ميبينيم در اين نسل هنر در جايگاه هنر، بازيگر در جايگاه بازيگر، شرافت و انسانيت و صداقت در جايگاه خود نشسته است.
او و همنسلانش به نسل بلبشو و باري به هر جهتي كه ميشناسيم و ميبينيم، تعلق نداشتند. اين نسل سينما و توليد را ميشناختند، محترم بودند و محترمانه برخورد ميكردند. حيف و صد حيف كه اين نسل يكييكي دارند ميروند و ما هر روز تنهاتر و تنهاتر ميشويم. نميدانم آينده سينماي ايران و حداقل بازيگري قرار است در دست چه كساني قرار بگيرد.
دردناك است كه هر روز صبح با يك خبر بد روبهرو ميشويم. روزگار به شكلي رقم خورده كه صبحها از خبر خواندن و حتي از روشن كردن موبايلم وحشت دارم. صد حيف و هزاران حيف كه پرويز پورحسيني از كنار ما رفت و بيش از اين چيزي نميشود گفت. او يكي از بهترين بازيگران ما بود. خوشحالم كه با تمامي كاستيهاي مديران دولتي و... گروه كوچك جاده قديم براي او بزرگداشتي گرفتيم و خدماتش را ارج نهاديم. پورحسيني شومن نبود با اين حال به خوبي ميدانست كجا قرار گرفته است. بچههاي سينما هم ميدانستند كه جايگاه پورحسيني كجاست. خاطرات خوش زيادي با او دارم، به احترامش تعظيم و تلاش ميكنم در ذهنم او را زنده نگه دارم و فكر كنم او جايي در آن دورها روزگار خوبي را سپري ميكند.