اكران آواتار
مرتضي ميرحسيني
دسامبر 2009 در چنين روزي اكران جهاني فيلم علمي- تخيلي و سه بعدي آواتار با نمايش در يكي از سينماهاي لندن آغاز شد. چنانكه ميدانيم آن را جيمز كامرون ساخته بود كه قبل از آن هم فيلمهاي مهم و مشهوري مثل نابودگر(1984) و بيگانگان(1986) و البته تايتانيك(1997) را در كارنامه كارياش داشت. آواتار همه مرزهاي فروش را پشت سر گذاشت، به صدر فهرست پرفروشترين فيلمهاي تاريخ سينما رفت و حدود يك دهه در اين جايگاه ماند. تا اينكه انتقامجويان: پايان بازي(2019) از آن پيشي گرفت و ركورد تازهاي در گيشه به نام خود ثبت كرد. داستان آواتار در سال 2154 و با نقشآفريني جيك سالي، سرباز سابق ارتش امريكا آغاز ميشود. سالي مجروح جنگي و از دو پا فلج است اما براي ماموريت جديد گزينه مناسبي تشخيص داده ميشود. او را دوباره به خدمت ميگيرند تا زمينه استعمار و تسلط بر سياره پاندورا، قمري در آن سوي كهكشان را فراهم كند. سالي به ميان اهالي سياره كه ناوي خوانده ميشوند و مردمي نيمهبدوي و عاشق طبيعتند ميرود و عملا يكي از آنها ميشود. البته چون هواي پاندورا براي انسان سمي است او براي انجام اين كار به آواتار نياز دارد و عنوان فيلم هم به همين مساله برميگردد. اما نقشه انسانها براي تسلط بر پاندورا طبق محاسبات اوليه پيش نميرود و ماجرا با دلباختگي جيك سالي به شاهدخت ناويها به مسير ديگري ميافتد. نفوذي به يكي از بوميان تبديل ميشود و در پيكار آنها با انسانها، طرف آنها را ميگيرد. جيمز كامرون داستان آواتار را سال 1994 نوشت اما آن زمان فناوري لازم براي توليد چنين فيلمي وجود نداشت و اجراي ايدههاي او ممكن نبود. قبل از آن در فيلمهايي مثل نابودگر و بيگانگان و پرتگاه(1989) گوشهاي از تخيلات خود را به تصوير كشيده بود اما درباره آواتار اوضاع فرق ميكرد و با ابزارهاي آن روز، كار چنانكه او ميخواست درنميآمد و حتي احتمالا سوژه و داستان تباه ميشد. از اين رو فيلمنامه آواتار را موقتا كنار گذاشت و به سراغ پروژه تايتانيك رفت. هر چند جلوههاي ويژه صنعت سينما هميشه چند قدم از تخيلات كامرون عقب بود، سرانجام خود او و گروهي از همكارانش توان فني ساخت آواتار را فراهم و كار توليد اين فيلم را شروع كردند. سال 2009 به مجله نيويوركر گفت: «آواتار دستاوردهاي دوران كاري من را تكميل ميكند. اين پيچيدهترين چيزي است كه كسي تاكنون انجام داده است.» آواتار در هشتادودومين دوره اسكار تحسين و نامزد دريافت 9 جايزه شد اما فقط 3 جايزه برد كه هر 3 به جنبههاي فني فيلم برميگشت. منتقدان نيز در بيشتر نقدهايي كه درباره آواتار نوشتند به قدرت جلوههاي ويژه آن اشاره كردند و اين بخش را مزيت اصلي فيلم ديدند اما انصافا داستان فيلم هم داستان جالب و پركششي است و همه آن زرقوبرق فني درنهايت به روايت بهتر قصه كمك ميكند و به نظر- غيركارشناسي- من در آواتار قبل از هر چيز با يك داستان قوي و جذاب سروكار داريم(كامرون در تايتانيك و ترميناتور نيز چنين تجربه موفقي داشت). داستاني كه البته معاني متفاوتي از آن برداشت كردهاند. برخي مضمون ضدامپرياليستي آن را تحسين ميكنند و پيام فيلم را نكوهش شرارت و برتريطلبي نژاد سفيد در استعمار سرزمينهاي ديگر ميبينند. اما برخي ديگر نكتهاي ظريف را هم در داستان فيلم- و در ايدئولوژي كامرون- ديدهاند و آن اينكه جيك سالي، ناجي همين مردم بومي در واقع يكي از مهاجمان است و ناويها به ياري و با قهرماني او از بردگي و نابودگي نجات پيدا ميكنند.