به بهانه زادروز حشمت خان مهاجراني
كي دوباره قهرمان آسيا ميشويم؟ كي ميرويم المپيك؟
گروه ورزش
حسرتهاي فوتبالي ما از قرن حاضر به قرن بعد منتقل خواهند شد. حسرت قهرماني در آسيا و رفتن به المپيك. دستاوردهايي كه آخرين بار دههها قبل تجربه كرديم، سالهاست براي ما قفل شده و هرچه رمز ميزنيم اشتباه است. از لحاظ مربي در بيش از ۴۰ سال اخير همه جورهاش را امتحان كرديم. از وطني تا خارجي. از دو مليتي تا پروازي. از ناشناس تا سرشناس. هيچكدام موفق نشدند ما را به جامي برسانند كه در دورهاي سه تا سه تا ميبرديم. نتوانستند ما را به دور گروهي المپيكي برسانند كه يك روز در مرحله يك چهارمش حاضر بوديم.
۲۱ آذر سالروز تولد حشمت مهاجراني بود. ايشان حالا ۸۱ ساله است. حشمت مهاجراني آخرين كسي است كه تيم ملي ايران را به قهرماني آسيا رساند. آنقدر مقتدرانه بود كه كسي حتي فكرش را نميكرد تا سالها تيمي بتواند مقابل ايران قد علم كند. تيم المپيك ايران را برد به مونترال كانادا و در مرحله يك چهارم هم حاضر شد. تيم ملي تحت هدايت او تنها سهميه قاره آسيا و اقيانوسيه براي جام جهاني ۱۹۷۸ را دشت كرد. خودش جايي گفته آنقدر تيم ايران قوي بود كه فقط رقبايي مثل برزيل و فرانسه را براي بازي تداركاتي در حد خودمان ميدانستيم. حالا چه اتفاقي افتاده كه در آستانه پايان قرن براي صعود از مرحله ماقبل مقدماتي جام جهاني كارمان به اما و اگر كشيده؟
حشمت مهاجراني بدون شك به عنوان يك مدير و تاكتيسين نقش بسيار پررنگي در موفقيتهاي تيم ملي داشته. وقتي به سابقه او نگاه ميكنيم، متوجه ميشويم كه چطور به صورت آكادميك و پله پله مدارج موفقيت در مربيگري را طي كرد و چيزهاي زيادي آموخت. سپس آن دانش را با هوش بالاي خودش تلفيق كرد و به كار بست. كسي كه توانسته هم در تيمهاي رده پايه ايران، هم در تيم ملي بزرگسالان ايران، هم در فوتبال امارات و هم در فوتبال عمان موفق باشد قطعا يك مربي بزرگ است. با اين حال خود مهاجراني هم به شمردن دلايل موفقيت به برنامهريزي دقيق فدراسيون در آن سالها اشاره ميكند. كما اينكه وقتي از دوران حضورش در عمان حرف ميزند به اين نكته اشاره ميكند كه رييس فدراسيون فوتبال عمان ميخواست در كارش دخالت كند و همين باعث بروز مشكل شد. به شكلي كه مهاجراني از ادامه كار در عمان انصراف داد. اين يعني فدراسيون ناهماهنگ حتي براي شخصي مثل حشمت مهاجراني هم مشكلساز ميشود. پس بهطور خلاصه ميتوان گفت براي موفقيت تيم ملي فوتبال حضور يك سرمربي قدرتمند نظير مهاجراني شرط لازم است و پشتيباني فدراسيون شرط كافي. ما سالهاي سال است تنها روي شرط لازم تمركز كردهايم و نتيجه هم نگرفتيم. خيلي واضح است. وقتي هم كيروش نميتواند تيم ايران را قهرمان آسيا كند هم افشين قطبي،هم امير قلعهنويي در يك چهارم حذف ميشود، هم جلال طلالبي، هم علي پروين ناكام ميماند و هم برانكو ايوانكوويچ بايد بپذيريم كه مشكل از سرمربي نيست. لااقل مشكل اصلي از سرمربي نيست وگرنه در اين سالها كم نبودند سرمربيان قوي و ضعيفي كه روي نيمكت تيم ملي نشستند. در مجموع با زبان رياضي ميتوان گفت متغير سرمربي در معادله قهرماني آسيا تنها متغير نيست. متغير مهم ديگري به نام ساختار فوتبال هم وجود دارد. مثلا ميتوان گفت سرمربي ضربدر ساختار فوتبال مساوي است با قهرماني. حالا هرقدر هم مربي خوب باشد وقتي ساختار فوتبال به صفر ميل كند نتيجه چيزي جز ناكامي نيست.
حشمت مهاجراني در جايي از خاطراتش ميگويد فدراسيون روي من سرمايهگذاري كرد و وقتي از اين حرف ميزنم منظورم سرمايهگذاري واقعي است. حال بايد پرسيد در سالهاي گذشته روي كداميك از مربيان فوتبال ايران سرمايهگذاري شده است؟ اصلا مربي نه، فدراسيون كجا سرمايهگذاري كرده است؟ پولهاي صعود به جام جهاني ۲۰۱۴ و ۲۰۱۸ كجا رفت؟ فدراسيون فعلي كه نه تنها سرمايهگذاري نميكند بلكه آن كساني كه قبلا رويشان سرمايهگذاري شده بود را هم ميسوزاند. نمونهاش امير عرببراقي داور تحصيلكرده در ايافسي بود كه از ليست داوران بينالمللي خط خورد. تازه شانس آورديم كه با فشار رسانهها كميته داوران فدراسيون فوتبال بيخيال خط زدن نام عليرضا فغاني از ليست شد. با اين تفاسير بعيد به نظر ميرسد نتايج درخشان حشمت مهاجراني با تيم ملي ايران به اين زودي تكرار شود. لااقل طبيعت فوتبال اين را به ما ميگويد كه تا وقتي فدراسيون و وزارت ورزش با شكل فعلي فوتبال را اداره ميكنند، موفقيت چيزي شبيه به يك معجزه خواهد بود. جالب است كه بر خلاف مربيان تيم ملي فوتبال كه در سالهاي بعد از آن دوران طلايي آمدند و رفتند، مديريت فوتبال چندان دستخوش تغيير نشده. شايد راس فدراسيون عوض شده باشد اما ديدگاهها و هدفگذاريها تغييري نكرده. همين است كه فوتبال ايران درست با مشكلاتي مواجه است كه ده سال قبل مواجه بوده. ده سال قبل هم با مشكلاتي سر و كله ميزد كه ده سال قبلتر از آن داشت. شايد اگر در آينده با تغييرات اساسنامه فدراسيون فوتبال كه البته ناشي از فشار فيفاست، فردي فوتبالي سر كار بيايد بتوان استقلال فدراسيون را در وهله اول بازگرداند. شايد بتوان دست دلالها و كارچاقكنها را كوتاه كرد تا به اين وسيله سرمايههاي فوتبال به تاراج نرود و شايد به اين وسيله فوتبال از سياسيكاري جدا شود و به مسير اصلياش برگردد. اگر اين شرايط مهيا شود يكي از متغيرهاي رسيدن به موفقيت تكميل ميشود و آن وقت است كه با روي كار آمدن فردي در حد حشمت مهاجراني ميتوان به نتيجه مطلوب دست يافت.