شازده الك دولك ميرزاهاي فوتبال
اصغر شرفي
زمان قاجاريه شغلها و القاب پولي بود. يعني يك نفر پول ميداد و از آن به بعد همه به او ميگفتند شازده فلان. در همان زمان يكي از اين شاهزادگان رفت پيش ناصرالدين شاه و درخواست شغل و لقب كرد. شاه هر چه نگاهش كرد ديد قيافهاش به هيچ چيزي نميخورد. اما آن طرف اصرار كرد و گفت هر قدر پولش باشد، پرداخت ميكنم. ناصرالدينشاه با مشاورانش مشورت ميكند و وقتي ميبينند هيچ لقب و شغل درستي نميتوانند به او بدهند، اسمش را ميگذارند «شازده الك دولك ميرزا». آن شخص مبلغي چند ده هزار تومان داد و آن لقب را از شاه گرفت اما در ازايش پدر مردم را درآورد. در حالي كه او فقط الك دولك ميرزا بود! امروز هم از اين شازدههاي الك دولك ميرزا در فوتبال فراوان است.
وقتي كه مسوولي ميآيد كه فوتبال را نميداند و در حد شغلي كه گرفته نيست، ميشود شازده الك دولك ميرزا. اين فرد آدمهاي آگاه را براي همكاري انتخاب نميكند، چون اگر مثلا اصغر شرفي را بگذارد، شرفي ميگويد اين چيزهايي كه تو ميگويي اصلا در فوتبال نيست. پس كسي را ميآورد كه از خودش كوچكتر باشد. آن فرد هم براي اينكه شغلش را از دست ندهد هر چه رييسش بگويد، قبول ميكند. مربي ميگويد تو رييس فدراسيون خوبي هستي و رييس ميگويد تو مربي خوبي هستي. به هم نان قرض ميدهند. ولي وقتي به خنسي ميخورند هر كس از زير بار مسووليت درميرود. يعني آدم كوچك، آدم كوچكتر از خودش ميآورد تا مشكلي برايش ايجاد نشود. آن آدم كوچك هم باز شخصي كوچكتر از خودش را انتخاب ميكند و اين به شكل سلسله مراتبي ادامه پيدا ميكند. مشكلات ورزش اينهاست. از همان شخص اول ورزش بگيريد تا پايين. واقعا بايد بپرسيم اصلا وزير ورزش چه كسي است و از كجا آمده؟ كسي كه ميآيد وزير ورزش ميشود بايد اطلاعات داشته باشد، نه اينكه اصلا نداند ورزش چيست و فوتبال چگونه است. پول هم كه از جيب خودشان نميدهند. پول ملت است كه پخش ميكنند. ويلموتس و نميدانم كه و كه را ميآورند و هيچ چيزي را در نظر نميگيرند. هر كس تلفظ اسمش سخت باشد، ميگويند مربي خوبي است. اصلا به مربيان داخلي نگاه نميكنند. ما مربيان خوبي داريم كه فوتبال را ميفهمند.
براي درك اين شرايط نيازي نيست آدم در فوتبال روز ايران باشد. اينها اطلاعات عمومي است. امروز حسن حبيبي در فوتبال نيست و اين مايه خجالت است. او حقش است در مورد فوتبال حرف بزند اما چيزي نميگويد. از آن طرف خيليهاي ديگر كه در زمينههاي مختلف غير از فوتبال تخصص دارند در پستهاي حساس ورزش و فوتبال به كار گرفته ميشوند. اينها افرادي هستند كه خرج ميكنند تا در فوتبال باشند چون چندين برابرش را درميآورند. دو روز پيش تولد حشمت مهاجراني بود و جا دارد همين جا به او تبريك بگويم و آرزو كنم سايهاش بالاي سرش خانوادهاش باشد. اما اگر ايشان قبول كند كه من هم آن زمان در موفقيتهاي تيم ملي نقش داشتم، فكر ميكنم بهترين نتايج فوتبال ايران زماني بود كه آتاباي رييس فدراسيون بود. آن زمان ما هم توي آسيا، هم توي جهاني و هم المپيك نتايج خوبي گرفتيم. مديريت خوبي در آن زمان حاكم بود. آدمهايي كه راس كار بودند، وظيفهشان را ميدانستند. به خاطر همين هم نتيجه ميگرفتيم. ما واقعا با جان و دل كار ميكرديم براي تيم. بچهها هم خيلي سنگ تمام گذاشتند، چون ميدانستند ما خودمان فوتبالي هستيم. نميخواهم بگويم بيشتر از آنها فوتبال ميفهميديم ولي دركمان كمتر از آنها هم نبود. مشكلاتي كه امروز در فوتبال ما ميبينيد به اين خاطر است كه بازيكنان از مسوولان جلوتر هستند. يعني بازيكن از مربي بيشتر ميفهمد و مربي از رييس فدراسيون. اينها مشكل ايجاد ميكند. كمااينكه ايجاد هم كرده. ولي آن زمان به اين شكل نبود. ما پايدار بوديم، فوتبال بازي كرده بوديم، در حق بازيكنان زحمت ميكشيديم و به درد و دل بازيكنان هم ميرسيديم. ولي در سالهاي اخير هر روز ميبينيد يكي ميآيد و يك نفر ميرود. بازيكن تكليف خودش را نميفهمد و اصلا ارزشي براي مربي قائل نيست، چون ميداند مربي امروز هست و دو روز ديگر نيست. كلي پول ميدهند يك نفر بيايد و بعد كه خراب ميشود، ميگويند من نبودم. آن موقع حساب كتابي بود و هر كس جايگاه خودش را ميدانست.