مرتضي ميرحسيني
قتل و زندگي كومودوس
كومودوس از تنها ماندن در تاريكي وحشت داشت اما جز آن نه ترس را ميشناخت و نه به اصول اخلاقي اهميتي ميداد. البته چون با ژرمنها صلح كرد، جنگطلبان رومي كه اتفاقا بيشترشان در شهر رم(و نه در اردوي نزديك رود دانوب) بودند به او انگ بزدلي ميزدند. امپراتور جوان اعتراضها و طعنههاي آنان را ناديده گرفت و سركردگان ژرمنها را با شرايطي اگر نه منصفانه كه تا حدي معقول مجبور به تسليم كرد. پس از آن به ايتاليا برگشت و رسما ميراث پدرش امپراتور ماركوس اورليوس را تصاحب كرد هر چند در 4 سال پاياني فرمانروايي پدرش عملا شريك او در قدرت بود.
اما نه سياست را ميفهميد و نه دوستش داشت. از شكار و جنگهاي گلادياتوري لذت ميبرد و حتي براي مدت كوتاهي به جاي اتاق خوابش در كاخ سلطنتي، شبها در خوابگاه مدرسه گلادياتورها ميخوابيد. هم قوي بنيه و پرطاقت بود و هم در استفاده از شمشير و گرز مهارت داشت و از اين رو به تحريك و ترغيب برخي دوستانش در مسابقات گلادياتوري شركت كرد و- و گويا در نبردهايي بيشتر نمايشي و برنامهريزي شده تا واقعي- همه رقبايش را يكي بعد از ديگري شكست داد. اغلب مردم عادي دوستش داشتند، براي شروع نمايشها و مسابقاتش لحظهشماري ميكردند و در تمام مدت رقابت، يكنفس برايش هورا ميكشيدند. اما احساس اعضاي مجلس سنا و سياستمداران قديمي نسبت به او ميان ترس تا نفرت متغير بود و بيشترشان- اغلب در خفا- او را براي تفاوتهايي كه با امپراتور فقيدشان، ماركوس اورليوس داشت سرزنش ميكردند. بيشتر خزانه كشور را براي برگزاري مسابقات و برپايي جشنهاي بيمناسبت خالي كرد و آنچه را هم كه باقي مانده بود در قمار باخت. حتي با معيارهاي اخلاقي روميها، به قول ويل دورانت «هرزه جنسي» بود و حرمسراي بزرگي داشت كه 300 زن و 300 شاهد را در آن جمع كرده بودند. از سالهاي نوجواني نشانههاي جنون در رفتارش وجود داشت و قدرت، اين جنون را بيشتر هم كرد. به بهانههايي مضحك و عجيب برخيها را با گرز كشت، يكي از كاهنان معبد بولونيا را مجبور كرد در آزمون اثبات تقوا، يكي از دستهايش را از بازو قطع كند و حتي نوشتهاند دستور داده بود معلولان پايتخت و شهرهاي اطراف را جمع كنند تا او براي تمرين تيراندازي از آنان استفاده كند. توطئهاي بينتيجه براي قتلش انجام گرفت كه به بياعتمادي غريزي و ديوانگياش دامن زد و او بعد از كشف آن «آنقدر افراد صاحب مقام را به قتل رساند كه اندكي بعد كمتر كسي باقي مانده بود كه در زمان ماركوس اورليوس مقامي داشته بوده باشد.» امپراتورياش 12 سال دوام يافت و چند نفر را به نيابت از خود بر امور كشور مسلط كرد. اما هر بار كه اوضاع بحراني ميشد، اين نايب را قرباني ميكرد و شخص ديگري را به جايش به كار ميگرفت.
اواخر سال 192 ميلادي به يك تصفيه ديگر در دولت و دربار فكر ميكرد كه نقشهاش لو رفت. گروهي از كساني كه نامشان در فهرست سياه وجود داشت باهم دست به يكي كردند و در چنين روزي او را كشتند.
آنان ابتدا در جام شراب كومودوس زهر ريختند اما چون انتظارشان طولاني- و احتمال بياثر بودن زهر زياد- شد در حمام خفهاش كردند.كومودوس زمان مرگ فقط 31 سال داشت.