• ۱۴۰۳ پنج شنبه ۶ دي
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 4830 -
  • ۱۳۹۹ پنج شنبه ۱۱ دي

با هم آواز مي‌خوانديم

جمال ميرصادقي

«مي‌داني ديشب چه خوابي ديدم؟»
«چه خوابي ؟ »
 «خواب قشنگي بود.» 
 « خواب قشنگ؟»
«آره . با هم بوديم.»
 «از دانشكده بيرون آمده بوديم و كنار هم قدم مي‌زديم؟» «نه، داشتم به تو فكر مي‌كردم كه خوابم برد.»  «خواب مرا ديدي؟»  «آره. جلو پنجره نشسته بودم و به آسمان نگاه مي‌كردم، يك دفعه ديدم ستاره‌هاي آسمان آمدند پايين.»  «خب؟»  «ستاره‌ها چراغ شدند.» « چه قشنگ.»  «زن‌ها و مرد‌ها چراغ‌ها را به دست داشتند و پيش مي‌آمدند.» «چه خوابي.» «همه جا روشن روشن شده بود.»  «خب...؟»  «داشتند به سوي من مي‌آمدند.»
 «به سوي تو.»  «آره، تو هم ميانشان بودي.»
 «من... من...؟»
« آره، جلو جلو مي‌‌آمدي.»
«من هم چراغ به دست داشتم؟»
«آره، چراغي هم دادي به دست من.»
«چه قشنگه.»  «دست مرا گرفتي و با هم راه افتاديم.»
«من هيچ ‌وقت از اين خواب‌ها نمي‌بينم.» «با هم آواز مي‌خوانديم و جلو جلو مي‌رفتيم.»

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون