تينا جلالي
در شرايطي كه سينماي ايران با مشكلات عديدهاي دست و پنجه نرم ميكند آيا رواست فيلمها با هزينههاي ميلياردي و با دستمزدهاي نجومي بعضي بازيگران ساخته شوند؟ آيا درست است كه در شرايط كرونايي با انبوه مشكلات اقتصادي يك تعداد فيلمهاي سينمايي ساخته شوند كه هيچ اميدي به بازگشت سرمايه آنها نيست؟ آيا ميتوان با درنظر گرفتن شرايط صعب و دشوار فعلي سينما و براي جلوگيري از ورشكستگي و بازگشت سرمايه؛ هزينه تمام شده يك فيلم را كم كرد تا آثار سينمايي به حضور سه يا چهار سوپراستار سينما وابسته نباشد و ضمنا هزينه سرمايه يك فيلم بين چند فيلمساز تقسيم شده و در اين مسير هم فرصت كار براي تعداد بيشتري فيلمساز فراهم شود و هم اينكه ساخت فيلم در سينما ادامه داشته باشد؟
ما در سلسله گزارشهاي مختلف با كارگردانهاي متفاوت درباره اين مهم گفتوگو كرديم. وقتي با مجيد برزگر اين بحث را در ميان گذاشتيم او معتقد بود در اين وضعيت بيماري و در شرايطي كه امروز در جامعه و به طور مشخص در سينماي ايران درگيرش هستيم ضرورت توليد فيلمهاي ارزانقيمت دوباره تاكيد ميشود. يا فرزاد موتمن با اشاره به اينكه اساسا سينماي ايران ظرفيت فيلمهاي عظيم را ندارد، گفته بود: «ما در اوايل دهه 80 كه هفت پرده و شبهاي روشن را ساختيم تصميم ما اين بود كه فيلمهاي كوچك بسازيم، ولي مسوولان سينمايي با بريز و بپاشهاي پرخرج ساخت فيلمهاي عظيم را رواج دادند يا محمود غفاري نگاه تحقيرآميزي كه به فيلمهاي لوباجت ميشود را عاملي دانست كه در درجه اول باعث ضربه به سينما ميشود.
در صحبتهاي پيش رو با چند سينماگر و فعال اين حوزه گپ زديم و نظراتشان را درباره تغيير نگرش توليد فيلم در سينما جويا شديم.
بيزينس مقوله بيرحمي است
در ابتداي بحث نظر اسماعيل منصف كارگردان فيلم «زغال» را جويا ميشويم كه فيلمش در همين كتهگوري قرار ميگيرد. او معتقد است كه سينماي ايران نيازمند به تغيير نگرش جدي در مقوله توليد فيلم است: «متاسفانه بايد اذعان داشت حجم عظيمي از هزينه و سرمايه يك فيلم به دستمزد بازيگران اختصاص پيدا ميكند و اين مساله در سينماي ايران به يك موضوع كاملا طبيعي و امر رايجي تبديل شده است.»
منصف با بيان اينكه ستارهپروري به شيوه بزرگ كردن آدمها مقوله بسيار هولناكي است به نكته جالبي اشاره ميكند و آن، اينكه در وضعيت كرونايي و كمكاري باز هم ميشنويم كه بعضي بازيگران به اصطلاح ستاره تا يك سال و نيم ديگر وقتشان پر است و اين درحالي است كه حداقل بيش از نيمي از هزينه توليد فيلمها صرف دستمزد بازيگران ميشود و اين واقعا به شاكله يك فيلم آسيب ميزند: «باور كنيد همه چيز در سينما تحتالشعاع بازيگر قرار گرفته، بعضي از آنها بسان امپراتوري رفتار ميكنند و به كارگردانان ميگويند كه اين سكانس را اينجوري بگيريد يا بازيگر مقابل من كسي كه من ميگويم بايد باشد و اين موضوع به نظر من براي سينماي ايران واقعا شرمآور است.»
منصف در ادامه صحبت خود ميگويد: «وقتي تمام توجهها در توليد فيلم به بازيگر معطوف شود از اصل كار غافل ميمانيم مثل ماشيني كه به جاي داشتن موتور قوي، ضبط چند ميليوني و بزك دوزك اضافي داشته باشد كه اين ماشين درنهايت خوب راه نميرود و جان ندارد اما بسيار زيباست. اين زيبايي وقتي نميتواني با آن يك گردش ناقابل بروي چه فايدهاي دارد؟ نكته مهم كه چنين رفتار و چنين دستمزدهايي باعث ميشود براي فيلمنامهنويس و ديگر عوامل انگيزه باقي نماند و با قانون و تبصره هم نميتوان اين مشكل را سامان داد خود تهيهكنندهها بايد عزمشان را جزم كنند و جلوي اين ناهنجاري را در سينما بگيرند.»
اين كارگردان ميگويد: «طرف تا ديروز در ساعت خوش بازي ميكرده الان ديگر نميتوان دستمزد او را كنترل كرد، بازيگري كه تا ديروز كمدي هجو بازي ميكرده الان تبديل به مافيا در سينماي ايران شده. من به عنوان فيلمساز هيچ علاقهاي ندارم با اين بازيگران كه دستمزدم يكدهم آنها هم نيست همكاري كنم و بعيد هم ميبينم آن چيزي كه من در سينماي ايران در مقوله بازيگران ميبينم در هيچ جاي دنيا رايج باشد. همين باعث ميشود كه همه بازيگرهاي فيلمها تكراري است و آنها از اين فيلم به آن فيلم ميروند. در حالي كه سابق بر اين و در سالهاي دور فيلمسازهايي داشتيم كه نامشان و خودشان عامل جذبكننده مخاطب به سينما بودند ولي در حال حاضر انگشتشمارند فيلمهايي كه مخاطب به خاطر فيلمسازشان به سينما برود يا راغب تماشاي فيلمي شود. دورهاي ما به نام كيميايي و مهرجويي و مخملباف به سينما ميرفتيم و اصلا به بازيگران فيلمهايشان توجه نميكرديم فقط خود فيلمساز برايمان مهم بود، ولي الان ميگويند فيلم جديد فلان بازيگر و همان فيلمسازان چهره و شناخته شده هم از ترس گيشه به سمت اين بازيگران كشيده شدهاند و متاسفانه بايد بگويم كه چنين موضوعي روند تخريبي براي سينماي ايران دارد و باعث سستتر شدن فيلمنامه و اجراي فيلم ميشود و ميبينيم كه اكثر فيلمهايي كه اتفاقا در جشنوارهها هم روي استارهاي آن مانور ميدهند در همان لايههاي سطحي ساختاري ميمانند و حرفي براي گفتن ندارند. هيچكس هم به اين موضوع توجه نميكند وضعيت به شدت وحشتناك است.»
او در پاسخ به اينكه آيا نبايد توليدات سينماي ايران به سمت ارزان شدن برود، ميگويد: «حرف شما منطقي و عاقلانه است. اينكه سرمايه توليد فيلم به جاي پنج فيلم بين 50 فيلم تقسيم كنيم بسيار نظر سنجيدهاي است كه در اين حرف تدبير نهفته است به اين معنا كه سينما از انديشه فيلمسازان مختلف تغذيه كند و به جاي دستمزد 2 ميلياردي به بازيگر چند فيلم با كيفيت ساخته شود اما بايد قبول كنيم كه سينما مقوله شخصي است. تهيهكنندهاي ميخواهد براي فيلم خود بالاي 100 ميليارد هزينه كند و ما نميتوانيم به او ايراد بگيريم. معتقدم حتي اگر قانوني هم در اين رابطه به وجود آيد باز تخلف صورت ميگيرد و رشوه و زيرميزي به وجود ميآيد. درست مثل فوتبال كه قرار بود دستمزد بازيكنان زياد نباشد ولي از جاي ديگر به آنها دستمزدهايي داده ميشد.»
به گفته اين كارگردان در سينما اين موضوع كنترلكننده نيست، چون اساسا بيزنس مقوله بيرحمي است و اخلاقيات و تدبير در آن از بين ميرود و فقط ماديات جلوي چشم ميآيد شخص براي بازگشت سرمايه خود دست به هر كاري ميزند: «از طرف ديگر شما توجه كنيد ما از طرف دولت هم متوجه اين آسيب هستيم. وقتي دولت بودجههاي ميلياردي براي فيلمي فاخر هزينه ميكند تا تانك منفجر كند و 30 ميليارد بودجه متقبل ميشود تا صحنه جنگي ضبط كند و اصلا به بازگشت سرمايه فكر نميكند اين بيتدبيري فراگير ميشود ديگر چرا بايد به تهيهكننده بخش خصوصي خرده گرفت.»
بازار مخاطب در عصر پساكرونا به شدت ترسناك است
اميرحسين علمالهدي از كارشناسان مباحث سينمايي معتقد است، سينما بايد براي پساكروناي خود برنامهريز مدون داشته باشد. او ميگويد: «اگر قرار است تا چند سال شيوع كرونا ادامه پيدا كند من توصيه ميكنم سينماگران سراغ سريالسازي بروند يا براي تلويزيون و يا براي پلتفرمهاي VOD مجموعه بسازند. اما ميدانم اين وضعيت پايدار نيست و سينما به وضعيت عادي خود برميگردد پس بايد ببينيم سينما براي زمان پساكرونا چه بايد بكند؟
او با بيان اينكه توجه كنيم اگر شرايط كرونايي تا مدتها در كشور حاكم باشد پس تا اطلاع ثانوي ساخت فيلم سينمايي بدون نمايش در سالن سينما، سينما بودن و ماهيتش زيرسوال ميرود، ميگويد: «بهتر است به زنجيره توليد، توزيع و نمايش زمان كرونايي در سينما بپردازيم، بهشخصه فعاليت سينما را در زمان همهگيري كرونا از زنجيره آخرش ميبينم، يعني باز بودن سالنهاي سينماها! اگر سينماها باز باشند و شاخصهاي اقتصاديشان در زمان همهگيري بيماري كرونا افت فاحش نداشته باشد، نحوه توليد ديگر تفاوتي با زمان نبودن ويروس كرونا ندارد و اگر شاهد افت فاحشهاي اقتصادي سينما باشيم ديگر توليد معنا ندارد در چرخه سينما!
به اعتقاد علمالهدي توليد در زمانه تعطيلي سينماها اصلا توجيهپذير نيست و نميتوان ديگر به توليد فكر كرد: «تمام فيلمهاي در حال توليد در سينما به دنبال اكران و نمايش در زمان بعد كرونا هستند، برگشت سرمايه فيلمها در پلتفرمها تا اطلاع ثانوي فاقد اثرگذاري و تحريك بازار توليد فيلم در سينما است و به نظر من تا اين وضعيت ادامه داشته باشد توليد فيلم براي پلتفرمها اساسا اقتصادي نيست. يادمان باشد پلتفرمها نوع ديگري از خدمات تلويزيوني هستند كه قدرت انتخاب براساس سليقه مخاطب را افزايش ميدهند و قرار نيست جايگزين ديدن فيلمها در سالنهاي تاريك سينماها شوند.
اين كارشناس سينما با بيان اينكه اگر بخواهيم نحوه توليد، توزيع و نمايش در زمان پساكرونا را ارزيابي و تحليل كنيم بايد بگويم كه شرايط سينما در آن زمان به شدت رقابتيتر است، ميگويد كه فيلمهاي متوسط به پايين و تا حدي متوسط به بالا هم دچار وضعيت بحراني و در لبه پرتگاه حذف از چرخه سينما قرار خواهند گرفت.
از علمالهدي ميپرسيم آيا در شرايط حاضر نبايد سينما در چگونگي توليدات تغيير نگرش دهد كه او ميگويد: «به عقيده من در اين شرايط يا بايد فيلم به معناي خاص هنري كه بازار خود را دارد توليد شود و يا فيلمهايي كه با توليد سنگين، خود را براي اكران همگاني آماده ميكنند. ديگر نميشود فيلم توليد كرد براي بازار ناشناس و بدون مخاطب و به قول معروف بدون هدفگذاري بازار مخاطب!»
به باور علمالهدي بازار مخاطب در عصر پساكرونا به شدت ترسناك است و سرمايهها اگر نتوانند خود را به درستي در اين بازار تعريف كنند ميزان هرزروي در اين بازار به شدت افزايش پيدا ميكند: «البته كمكم فيلمسازان ضعيفتر و متوسطها كه رو به توليد فيلمهاي سست دارند از اين بازار حذف ميشوند و به سراغ توليد در مديومهاي ديگر ميروند. علمالهدي ميگويد: «يكخطي سينما در عصر پساكرونا اين وضعيت است: يا فيلم با شاخص هنري بايد ساخت و يا با شاخص سينما عام؛ ديگر حد وسط ندارد.»
100 ميليارد هزينه سريالي ميشود
كه خروجي مطلوبي ندارد
با كاوه سجاديحسيني كارگرداني كه در ساخت آثارش ثابت كرده به جنس سينماي هنري متفكر اما كمهزينه علاقه ويژه دارد، صحبت ميكنيم و از او ميپرسيم بهتر نيست در شرايط كرونايي كه سينما چشمانداز مشخصي براي بازگشت گيشه ندارد فيلمها از بازيگر محور شدن به ايده محور بودن تغيير جهت دهند، او ميگويد: اگر به كارنامه من نگاه كنيد اساسا فيلمهايم با بودجه وابسته به بخش مستقل و كمهزينه ساخته شده، اگر هم فيلمنامهاي داشته باشم كه براي ساخت آن بايد 5 ميليارد سرمايه صرف شود وقتي سرمايه آن فراهم نشود آنقدر شرايط را تقليل ميدهم تا بتوانم ايده دلخواهم را به هر نحوي كه شده بسازم حتي شده با 50 هزار تومان و با دوربين موبايل، ذهنيت خودم را بالاخره به تصوير در ميآورم.
او با بيان اينكه فيلمهايم بخش تعقل و تفكر سينما را با احساس نشانه ميگيرد و به سينماي سرگرمي مربوط نميشود، به صحبتهايش ادامه ميدهد: «سينما تجارت است و فيلمسازاني در اين نوع سينما دوام ميآورند كه بتوانند نقش واسطه در آن به عهده بگيرند و مثل اپراتور فيلم بسازند اما سينما از منظر ما اينگونه نيست.
سجاديحسيني در خلال صحبتش به نكته جالبي اشاره ميكند: «شرايط اكران در سينما توسط سينمادار و تهيهكننده و سرمايهگذار مشخص ميشود. بهترين فيلمنامه دنيا را هم داشته باشيم تا فيلم بازيگر شناخته شده نداشته باشد سينماداران آن را اكران نميكنند و نكته مهم ديگر اينكه اغلب سرمايهگذارها از آنجايي كه سواد سينمايي ندارند براي توليد فيلم فقط بازيگر را ميشناسند و حضورشان را در فيلم مبنا قرار ميدهند و ميگويند من فقط اين بازيگر را ميخواهم يا فلان مدل كمدي را بلدي بسازي؟ آنها اصلا قصههاي ما را نميفهمند. همين ميشود كه توليد فيلمهاي كمدي مبتذل و گيشهاي در سينماي ايران رواج پيدا ميكند و دستمزد بازيگران بالا ميرود. معتقدم بازيگرها براي چنين فيلمهايي پول بيشتري ميگيرند و انرژي كمي ميگذارند چون در اين شكل فيلم ساختن بازيگري اصلا چندان اهميت ندارد آنها فقط ديالوگ ميگويند و از جلوي دوربين رد ميشوند. متاسفانه اين اواخر ميبينيم كه حتي در سريالها هم از بازيگران چهره استفاده ميكنند و دستمزدهاي بالا ميپردازند به طوري كه هزينه تمام شده يك سريال حتي به 100 ميليارد تومان ميرسد اما متاسفانه كار خروجي مطلوب و مهمي ندارد. چرا واقعا؟»
كارگردان فيلم «بيسر» با اشاره به اينكه اساس و جوهره بازيگري در فيلمهاي هنري و تجربي است كه ظهور پيدا ميكند، ميگويد: «من هيچ بدم نميآيد با بازيگران چهره در فيلمم كار كنم چون روي كيفيت و ديده شدن اثرم قطعا تاثير ميگذارد كما اينكه با بازيگران حرفهاي در فيلمهايم كار كردهام، اما مشكل از آنجايي ناشي ميشود كه سرمايه اندك فيلمم اجازه اين همكاري را به من نميدهد.» سجادي حسيني با بيان اينكه در شرايط فعلي كرونايي بايد فضا براي فيلمهاي كم هزينه ولي با كيفيت بيشتر فراهم شود، ميگويد اصلا هنر و تجربه براي همين موضوع راهاندازي شد ولي آنها آنقدر در اكران برنامهريزي مطلوبي ندارند كه اصلا فيلمها ديده نميشوند.»
او در پايان به اين نكته اشاره ميكند كه ما فيلمسازان هنري هم ميتوانيم فيلم خوب بسازيم به شرط آنكه به ما اعتماد شده و شرايط و امكان ساخت فيلم همچون فيلمسازان ديگر فراهم شود.