حكمراناني تازه در راهند؟!
حميد كارگر
توقف حضور ترامپ در شبكههاي اجتماعي، پرسشهاي پرشماري را پيش روي كاربران اين رسانههاي نوپديد قرار داده است.
در چند روز گذشته حسابهاي كاربري رييسجمهور مستقر ايالات متحده امريكا در توييتر، فيسبوك و اينستاگرام تعليق تا انسداد كامل را از سر گذراندند كه اين موضوع موجب طرح دغدغهها و پرسشهاي گوناگوني درباره اين شبكهها و حد و مرز آزادي بيان يا مسووليت رسانهاي شد. در نظر آوريم كه براي نمونه حساب كاربري ترامپ در توييتر با داشتن دهها ميليون دنبالكننده، براي مالكان اين شركت ارزشي چند ميليارد دلاري داشت و پس از بستن اين حساب ارزش سهام توييتر دچار ريزش شد. مالكان توييتر چگونه تن به چنين ريسكي دادند؟ اگر ادعاي مالكان اين سكو (پلتفرم) را مبني بر اينكه توييتهاي ترامپ به علت «تجليل از خشونت» ناقض سياستها و خطمشي توييتر بوده است بپذيريم، پرسش ديگري مطرح ميشود كه مگر اين نقض سياستها براي نخستينبار است كه رخ ميدهد؟! و مگر ترامپ تنها كاربري بود كه به ترويج خشونت در اين بستر پرداخت؟ آيا ديگر سياستمداران يا كاربران عادي كه پيامهايي خشونتبار منتشر ميكنند نيز مشمول اين سياست شده يا خواهند شد؟ اگر اين ممنوعيت به سود جامعه امريكا تفسير شده است، آيا ديگر جوامع از منظر مالكان اين سكوها فاقد ارزش تلقي ميشوند؟ پيش از اين اعتقاد بر اين بود كه مالكان و مديران شبكههاي اجتماعي صرفا ايجادكننده بستري براي انتشار و تبادل پيامها هستند و در قبال آنچه در اين فضا منتشر ميشود مسووليت مستقيم و مشخصي ندارند. به بيان ديگر مالكان رسانههاي سنتي حدود و صغوري داشتند و ملزم به رعايت قواعدي بودند كه در رسانههاي اينترنتي مشهود نبود. براي نمونه اگر مطلبي در مطبوعات انتشار مييافت كه توهين يا اتهامي را به كسي وارد ميكرد، مالك يا مدير روزنامه الزام مييافت كه پاسخ و توضيح فرد مورد اتهام را نيز نشر دهد اما در رسانههاي نوپديد اينترنتي، مالكان و مديران با اين توجيه كه صرفا بستري تعاملي را براي همه كاربران فراهم آوردهاند، از ورود مستقيم به ستيز طرفين دعوا پرهيز داشتند. حالا اما مديران اين شبكههاي اجتماعي مسووليتپذير شدهاند و اگر پيش از اين به صورت موردي نسبت به برخي محتواها (كه مثلا براساس گزارش كاربران داراي ناهنجاريهاي اخلاقي يا سويههاي خشونتبار تلقي ميشدند) واكنش داشتند، اينبار در واكنشي مشهودتر و شديدتر در برابر كليت حضور رييسجمهور مستقر امريكا (و نه پيامي خاص) قرار گرفتهاند.
چه رويكرد تازهاي در جريان است كه از يكسو مديران چنين شبكههايي حاضر شدهاند وارد گود مسووليتپذيري شوند و از سوي ديگر ريسك محدودسازي آزادي بيان و رنجش برخي مخاطبان را پذيرا شوند؟ و چه عاملي موجب اين تغيير رويه شده است؟ مگر نديديم كه ترامپ در چند سال گذشته بارها خبرنگاران را آزرد و به رسانهها حمله كرد و اتهام زد؟ (برخي از اين حملات وقتي با استقبال هوادارانش روبهرو ميشد، خطراتي را نيز براي اهالي رسانه به دنبال داشت). چه شد كه مديران شبكههاي اجتماعي در آن زمان واكنشي نداشتند و اكنون سكوت را جايز نميدانند؟ اين رويكرد تازه به معناي نان به نرخ روز خوردن و رها كردن شخصي است كه تنها مانده و ديگر رياست دولت را برعهده نخواهد داشت يا ورود به مسيري جديد براي تدوين و تنظيم مقرراتي نو براي فعاليت در فضاي مجازي تفسير ميشود؟
آيا مديران و مالكان شبكههاي اجتماعي در حال به رخ كشيدن قدرت خود به حكمرانان نظام سياسي هستند و به بازتعريف اركان قدرت ميپردازند يا در حال تغيير نقش از ايجادكننده بدون مسووليت يك سكو به سمت مسووليتپذيري رسانهاي هستند؟ آيا مسيري كه آغاز كردهاند در خدمت مسووليتهاي نظام رسانهاي تفسير خواهد شد يا گام برداشتن در مسير محدودسازي آزادي بيان تعبير خواهد شد؟
هرچه هست، مسيري تازه پيش روست.