راززدايي از هايدگر
محسن آزموده
از نيمه دهه 1370 و با باز شدن نسبي فضاي سياسي و فرهنگي ايران در دوران موسوم به اصلاحات، بازار ترجمه و تاليف آثار فلسفي و ادبي هم داغ شد و بسياري از مترجمان و نويسندگاني كه در دهههاي پيشين، نوجواني و جواني خود را با چپ گرايي و انقلابيگري سر كرده بودند، اكنون در آستانه ميانسالگي، به ترجمه و تاليف انديشههايي نو روي آوردند. سياوش جمادي، يكي از متواضعترين و جديترين اين چهرههاست. نام سياوش جمادي، نخست با ترجمهها و تاليفهايي در حوزه ادبيات و سينما مطرح شد. اولين اثر منتشرشده او «سينما و زمان» است كه همراه با فيلمنامه داستان عامهپسند كوئنتين تارانتينو در سال 1377 به چاپ رسيد. البته آقاي جمادي يك بار در گفتوگوي مفصلي با نگارنده درباره زندگياش كه در سال 1395 منتشر شد، گفت كه پيشتر هم نوشتههايي داشته از جمله يك رمان كه هيچگاه منتشر نكرده. كتاب دوم سياوش جمادي يعني «يادبود ايوب در جهان كافكا» محبوبترين اثر اوست. جمادي در سال 1378 ترجمه «نامههايي به ميلنا» از كافكا را از آلماني منتشر كرد و چند سال بعد با انتشار كتاب تقدير شده «سيري در جهان كافكا»، تصويري فلسفي و عميق از انديشههاي اين نويسنده- متفكر بزرگ پراگي كه آثارش را به زبان آلماني نوشته، عرضه كرد. جمادي همزمان به ترجمه و تاليف آثاري در زمينه سنت پديدارشناسي و فلسفه قارهاي روي آورد و آثاري را از فيلسوفان آلماني زبان همچون مارتين هايدگر، تئودور آدرنو و كارل ياسپرس، به فارسي ترجمه كرد كه از آن ميان ميتوان به كتاب تقديرشده «زمينه و زمانه پديدارشناسي» و ترجمه «نيچه: درآمدي به فهم فلسفهورزي او» اثر كارل ياسپرس اشاره كرد. اما مهمترين كارجماديدر سالهاي دهه 1380، ترجمه آثار مارتين هايدگر، فيلسوف آلماني، همچون «متافيزيك چيست؟» ،«چه باشد آنچه خوانندش تفكر» و در راس آنها شاهكار فلسفي او، يعني «هستي و زمان» بود. تا پيش از آن، ترجمه آثار هايدگر به فارسي، اگر نه غيرممكن، دستكم بسيار دشوار مينمود، حتي برخي معتقد بودند (و هستند) كه اصولا آثار هايدگر به فارسي ترجمه ناپذير هستند، خواه به دليل ويژگيهاي انديشهها و نحوه بيان او در زبان آلماني و خواه به علت - به زعم ايشان- ظرفيتهاي زبان فارسي. گروهي هم ترجمه آثار هايدگر و نوشتن درباره انديشههاي او را ملك طلق خويش ميپنداشتند و به هر كسي كه بدون اجازه ايشان به اين وادي گام ميگذاشت، سخت ميتاختند و او را مورد عنايت قرار ميدادند. اين دشواريها سبب شده بود كه حول نام هايدگر و انديشههاي او، هالهاي مبهم و رازآلود تشكيل شود و برخي به اين واسطه براي خود دكان و دستگاه برپا كنند. اقدام مهم جمادي زدودن اين هاله و مواجهه مستقيم فارسي زبانان با هايدگر، فراسوي تفسيرهاي فرديدي يا سكولار از انديشههاي او بود. جمادي مجذوب و مسحور هايدگر نشد و توانست فاصله انتقادي خود را با او حفظ كند. اكنون قريب به يك دهه است كه جز چند كتاب محدود، مثل «انكار حضور ديگري» و «خواب نوشته ها» اثر ديگري از سياوش جمادي به بازار نشر عرضه نشده، اگرچه هر از گاهي جسته و گريخته، اين سو و آن سو، در برخي مطبوعات و رسانهها، گفتوگو يا نوشتهاي از او به چشم ميخورد. غياب اين مترجم و نويسنده پركار در عرصه عمومي و به ويژه در زمينه انتشارات، در مقايسه با حضور پررنگ او در دهه پيش، بسيار محسوس و دريغ ناك است. البته دوستان و آشنايان سياوش جمادي ميدانند كه او در همه اين سالها، بيكار نبوده و خيلي جدي به ترجمه و تاليف آثار فراوان مشغول است. در آستانه شصت و نهمين سالگي او، اميدواريم كه كسالتهاي آقاي جمادي برطرف شود و بار ديگر شاهد ترجمههاي خوب و نوشتههاي خواندني او باشيم. با اميد.