سينماگران بايد مشمول معافيت مالياتي شوند يا معلمان و كارگران؟
رضا صديق / سالهاست كه قانوني (بند ل ماده ۱۳۹ اصلاحي قاتون مالياتهاي مستقيم) وجود دارد كه ميگويد اهالي عرصه فرهنگ از مطبوعات تا ناشران و هر حيطه فرهنگي ديگري كه كالاي فرهنگي توليد ميكند از ماليات معاف هستند. قانوني كه هيچگاه به طور كامل اجرايي نشده است. يعني بسياري از آنهايي كه چه به عنوان كارمند و چه به عنوان توليدگر كالاي فرهنگي در اين عرصه فعاليت دارند تجربه پرداخت ماليات را در موعدهاي مالياتي و حتي در دريافت حقوق و دستمزدشان با عنوان كسر ده درصد داشتهاند. در چنين شرايطي است كه نوشآبادي سخنگوي ارشاد خبر از معافيت مالياتي سينماگران داده است. حسين نوشآبادي، معاون حقوقي امور مجلس و سخنگوي وزارت ارشاد اسلامي با ارسال نامهاي به سازمان سينمايي از معافيت مالياتي سينماگران خبر داد. بر اساس گفته حسين بني صفار رييس امور مالياتي شهر تهران، (در جلسهاي كه پيش از عيد 94 با خانه سينما داشته است) كل هنرمندان سينمايي كه براي پرداخت ماليات ثبت نام شده بودهاند پنج هزار نفر بودند كه كل ماليات آنان برابر با ماليات يك بازيكن فوتبال است. همين استدلال نيز سالهاست كه از سوي سينماگران براي پرداخت نكردن ماليات مطرح ميشود. استدلالي كه به سطح درآمد بازيكنان فوتبال اشاره ميكند و بر خلق اثر هنري- سينمايي تكيه ميكند؛ كه چرا ما (سينماگران) بايد ماليات بدهيم؟ همچنين اين خبر زماني مطرح ميشود كه هيچ بستري براي سنجش دستمزد بازيگران، كارگردانان و عوامل پشت صحنه در سينما و به خصوص تهيهكنندگان وجود ندارد. بستري كه بايد از سوي خانه سينما تعيين شود تا بدانيم وقتي درباره ماليات و دستمزد سينماگران صحبت ميكنيم، دقيقا درباره چه عددي قرار است صحبت كنيم. اين يك سوي ماجراست و سوي ديگر نيز عدم توازن و تعادل در بحث مالياتي است؛ قرار معافيت مالياتي با حد حقوق زير يك ميليون و صد و پنجاه هزار تومان در سال 94 مشخص شده است. اين بدان معناست كه اگر حقوق هر كارمند بالاي اين عدد باشد بايد ده درصد از حقوقش را بابت ماليات پرداخت كند. وقتي در كشور معلمان و كارمندان نيز با اين معادله ماليات ميدهند چرا نبايد سينماگران ماليات بدهند؟ اين «نبايد» با چه منطقي در اين بستر قابل فهم است و اگر قرار است قابلفهم باشد چرا براي ديگر عرصههاي فرهنگي و توليدگران كالاي فرهنگي اين شرط اجرايي نميشود؟ صرف «هنرمند» بودن كه ملاك خوب يا بد بودن و ارزشگذاري اخلاقي و جايگاهي در جامعه نيست، يا صرف اينكه يك بازيگر به دليل «ستاره» بودن يا هرچيزي كه در رسانهاي مانند «سلبريتي» تعريف ميشود نيز نميتواند دليل خوبي براي اين عدم پرداخت مالياتي باشد. بسياري از سينماگران هستند كه با استفاده از همان چهره شدن يا شناخته شدن و بستري كه از همين طريق برايشان ايجاد ميشود شغلهاي دوم و سومي به راه انداختهاند كه خاستگاهش تكيه بر سينماگر بودنشان دارد و ولاغير. در چنين شرايطي و با توجه به شرايط اجتماع و نظام مالياتي و تعاريفش، چرا نبايد يك سينماگر ماليات پرداخت كند و چرا مطبوعات يا رسانهها بايد از شنيدن اين خبر خرسند شوند و در بوق و كرنايش كنند؟ بالعكس، اتفاقا درباره اين رفتار و شرايط كه بايد سوال پرسيد و پيش از اجرايي شدنش درخواست داشت كه موضوع شفاف شود تا بدانيم كه آيا به اين دليل كه ماليات پنج هزار سينماگر برابر ماليات يك فوتباليست است دليل مستندي براي حذف اخذ ماليات از سينماگران خواهد بود؟ با اين فرض ميتوان اين استدلال را داشت كه چون ماليات بر حقوق جمع كثيري از كارمندان يا معلمان نيز برابر ماليات يك سينماگر است، كارمندان و معلمان هم نبايد ماليات بدهند كه البته اين فرض قابل دركتر است تا ماليات ندادن سينماگراني كه از كنار «سينما» راههاي بيشتري براي كسب درآمد مييابند.
اين صحبت به اين معنا نيست كه چون سينماگران، سينماگر هستند بايد از آنها ماليات بيشتري گرفت يا اينگونه نتيجهگيريهاي عاري از خرد؛ بلكه بدان معناست كه اين نوع رويكرد به موضوع از ريشه اشتباه است. اشتباه از اين جهت كه سينماگر و هنرمند نياز به معافيت از ماليات ندارند و به جاي اين رفع مالياتي بايد بسترهاي امنيت زيست و شغليشان را فراهم كرد. بخشودگي مالياتي پاك كردن صورت مساله يعني همانا نبود امنيت كاري و شغلي سينماگران است نه حل كردن آن. به جاي اين بخشودگي مالياتي بايد وزارت ارشاد و خانه سينما بيمه و معاش سينماگران را به ثبات برسانند نه اينكه عدالت اجتماعي را به سياستهاي دوگانهاي كه حاصلش تبعيض در بين جامعه گرفتار است تقليل پيدا كند.