ناگفتههاي عليرضا حيدري از كودكي تا امروز
قهرماني، بازيگري، معدنداري مديريت و...
عليرضا حيدري دارنده شش مدال جهان و المپيك و نايبرييس فعلي فدراسيون كشتي ناگفتههاي زيادي را از دوران سخت كودكي و ورود به دنياي كشتي، تمرينات سخت و بينظيرش، رقابت با بزرگان كشتي دنيا، اجبار در خداحافظي از دنياي كشتي تا تجربه ناموفق در مربيگري تيم ملي، همكاري با رسول خادم در مديريت فدراسيون و بالاخره ورود به عرصه صنعت و سينما و بسياري از اتفاقات ديگر را بر زبان آورد.
پول كرايه ماشين براي رفتن به باشگاه را نداشتم. از دوبنده و كتاني بچه محلها به تيم ملي رسيدم! با فتيلهپيچ آبميوه ميبردم و بين بچههاي باشگاه تقسيم ميكردم! به خاطر بيپولي پاي شكستهام را چند روز گچ نگرفتم! باشگاهم را عوض ميكردم تا پول شهريه ندهم! 75 كيلو بودم به معزيپور گفتم «اجازه بده در 81 كيلوگرم كشتي بگيرم» كه گفت «نميتوني و ضرب ميخوري.» دقيقا از لحاظ فيزيك و سن مثل حسن يزداني بودم. بعد توانستم به تيم ملي جوانان راه پيدا كنم و در مسابقات جهاني سوم شدم.
به جاي دو سال، 4 سال خدمت كردم! وقتي خدمتم تمام شد، رفتم تسويه بگيرم كه به من گفتند اصلا براي تو شروع به خدمت نزدهاند و دو سال است كه الكي برايشان كشتي گرفتم! 2 ميليون و 800 هزار تومان ليگ را رها كرده بودم و فقط براي 80 هزار تومان دو سال كشتي گرفته بودم. به من گفتند بايد دوباره خدمت كني و من مجبور شدم دو سال ديگر خدمت سربازي را از نو شروع كنم چرا كه اگر اين كار را نميكردم، جريمه ميشدم.
دكترها به حالم گريه ميكردند با رباط پاره قهرمان اميدهاي جهان شدم. در جهاني 97 عبدالرضا كارگر در 100 كيلوگرم كشتي ميگرفت و من كه 82 كيلوگرم بودم دوبنده او را كه بزرگ بود ميپوشيدم و دوبنده را ضربدري ميانداختم تا از كولم نيفتد. گرمكن اضافي نداشتم تا وزن كم كنم، هيچ كدام از مربيان هم گرمكنشان را به من نميدادند تا بتوانم وزن كم كنم! مثل عروسك كوكي ميجنگيدم تا شارژم تمام شود! پس از مسابقه با رومرو كوبايي غش كردم، روسها ميگفتند ديگر كارم تمام است، يك بشقاب سوپ را با هر زحمتي كه بود پايين دادم و به اتاقم رفتم. نميدانم 3 دقيقه، 5 دقيقه يا 10 دقيقه خوابم برد. وقتي بيدار شدم جان تازهاي وارد بدنم شده بود. ماگمدوف روس را كه به زمين زدم سالن غرق در سكوت شد.
* دكتر نداشتيم در المپيك آتن خودم به خودم سرم ميزدم! سر لجبازي به وزن عباس جديدي رفتم! پس از اين موضوع جديدي قهر كرد و بينمان دعوا شد. او تمرينها را رها كرد. حضور در تيم ملي هم براي من و هم براي عباس جديدي خيلي مهم بود. او نميتوانست به راحتي اين موضوع را قبول كند كه كسي جاي او را بگيرد و او از تيم ملي بيرون برود. الان بايد ناز بكشيم تا در تيم ملي كشتي بگيرند. الان كشتيگيران درجه 2 هم سوگلي شدهاند.
در فينال جهاني 99 راهنماي خوبي نداشتم و متاسفانه سعيد مرتضي علياف را دست كم گرفتم و او مفت از من پوئن گرفت. اتفاقا قبل از كشتي به گودرزي، روانشناس تيم ملي گفتم او را شكست ميدهم و قصد دارم مدالم را به حرم امامحسين(ع) تقديم كنم. ميخواستم با اين شگرد يك جوري به كربلا بروم چرا كه آن موقع كمتر كسي را به كربلا ميبردند.
در المپيك سيدني براي قهرماني رفته بودم؛ آدم 70 كيلويي روي دوشم ميگذاشتم و پلههاي آزادي را بالا و پايين ميكردم! در صورتي كه درست و علمي تمرين نميكردم. بعد از المپيك روزنامهها به خاطر باختهايي كه داشتم خيلي من را زدند و انگار جنايت كرده بودم در حالي كه كورتانيدزه را قبول نداشتم و اصلا به او فكر هم نميكردم! در المپيك 2004 آتن چون قد كوتاهي داشت او را بلند كردم و به زمين زدم و شكستش دادم؛ اما مقابل ماگمد ابراكيم اف ازبكي با ناداوري حق من را خوردند و با شكست مقابل او به برنز رسيدم. روسها بهتر ديدند قبل از فينال حق من را بخورند چون ناداوري در فينال المپيك بسيار سخت بود و بهتر ديدند كار را زودتر تمام كنند. بيرون از تشك خيلي با كورتانيدزه رفيق بوديم. الان هم با او رفيقم و حتي وقتي به ايران آمد سعي كردم تا به او خوش بگذرد.
با قانون الان، 10 طلاي جهان و المپيك ميگرفتم. وقتي روسها ميديدند كه ما در فن كمر تو كمر مشكل داريم با نفوذ خود باعث شدند كه اين قوانين غيرمنطقي در كشتي پياده شود. براي مسابقات جهاني 2001 خيلي بد تمرين كردم و مشكلات زيادي هم با مسوولان وقت فدراسيون كشتي داشتم كه حتي به ما سالن نميدادند تا تمرين كنيم. الان ميفهمم كه مدال طلاي من بهراحتي و بر سر لجبازي دو نفر از بين رفت. آنقدر مغرور بودم كه چشم تو چشم با رييس سازمان تربيتبدني سلام نميكردم! در نهايت در جهاني 2001 مقابل گئورگي گوگشليدزه باختم و حذف شدم با وجودي كه بايد طلا ميگرفتم. الان هم يكسري به اشتباه راه من را ميروند. در انتخابي دو تا سنگين وزنها را با اختلاف بردم كه اين حريف آخر وقتي فهميد بايد با من كشتي بگيرد ساكش را جمع كرد و داشت ميرفت شمال كه به او زنگ زدند كه من آسيب ديدهام و برگرد. مجبورم كردند تا از كشتي خداحافظي كنم در حالي كه در المپيك پكن تيموراز تديف نايب قهرمان شد در حالي كه من او را در بازيهاي آسيايي 5 بر يك برده بودم. بايد حداقل 6 طلاي جهان و المپيك ميگرفتم.
كشتيگيري كه فكرش به اجاره خانه است چطور ميخواهد دل به تمرينات بدهد. آرزو داشتم با گاتسالوف كشتي بگيرم. برزگر را از لحاظ فني قبول دارم. مشاور خوب نداشتم و در چارچوب زندگي نكردم. به نظر من بهنام طيبي كه هيچوقت مدال جهاني نگرفت يا علي اكبرنژاد كه خيلي به او انتقاد ميكردند، به حقشان در كشتي نرسيدند. شايد اگر الان آنها كشتي ميگرفتند به راحتي چند مدال جهاني به دست ميآوردند. دوپينگ در زمان ما خيلي كمتر بود. جرات نكردم دوپينگ كنم! مدالآوري كوباييها غيرطبيعي است. فدراسيون در مبارزه با دوپينگ جدي است.
اقتصاد ايران بيمار است. ادارهها سرمايهگذاران را فراري ميدهند. دو سال معدندار نمونه شدم اما هيچكس نه تنها از من حمايت نكرد، بلكه سنگاندازي هم در كارمان كردند و كار را به جايي رساندند كه بخواهم آن را تعطيل كنم. وزيري كه حقوق بگير بوده چطور ميخواهد درباره ميليارد تصميم بگيرد؟
10 سال بود به من پيشنهاد شده بود بازيگر شوم. من خيلي وسواس داشتم كه فيلم بازي نكنم و وارد سينما نشوم اما وقتي احساس كردم فيلمنامه «من يك ايرانيام» تاثيرگذاري زيادي در جامعه خواهد داشت و به نفع كشتي ايران خواهد بود، قبول كردم بازي كنم. 18 كيلو براي بازي در فيلم وزن كم كردم. بخشي از فيلم «من يك ايرانيام» به زندگينامه خودم برميگردد. احساس ميكنم مهره سوزي و نخبهكشي در كشور ما مرسوم شده است چه در ورزش و چه در سياست و چه در اقتصاد و هنر. حرفه من بازيگري نيست و سينماي ايران را هم خوب نديدم. شايد با اين تيمي كه كار كردم اينطور بود اما ديدم سينما هم خيلي كم وكاستي دارد. سينما در ايران بسيار آشفتهتر از ورزش است. جا دارد يكسري افرادي وارد سينما شوند تا جوري رفتار كنند كه مسير سينماي ايران اصلاح شود. اگر شرايط خوب شود شايد دوباره اين كار را ادامه دهم.
پيشنهاد خادم براي كادر فني تيم ملي را قبول نكردم، اما نايبرييس فدراسيون و كار مديريتي را ميتوانستم قبول كنم چرا كه خيلي به حضور طولاني مدت در فدراسيون نيازي نداشت. خادم نهتنها كشتي را كوچك نكرده است، بلكه به كشتي ايران شخصيت داده است. مطمئنم با ادامه اين روند كشتي دوباره مانند سالهاي دور به خانهها باز ميگردد كه جا دارد از او تقدير و تشكر شود. هر چند كه در برخي موارد اختلاف نظر داريم اما معتقدم او در مجموع كار را خوب پيش ميبرد، پس من نبايد به خاطر سلايق شخصي اصطكاكي در كارها ايجاد كنم. او با عملكرد خوب خود كار ما را سبكتر كرده است. خادم نه نان من را ميدهد و نه شما به خاطر او من را به اينجا دعوت كردهايد پس بدهي به او ندارم. اما از تلاشي كه از جهاتي ميكند به عنوان يك ايراني بايد زبان تشكر داشته باشم و حقايق را بگويم. به اعتقاد من او جزو بهترين روساي فدراسيون كل تاريخ ايران است. با توجه به مشكلات مالي و حجم كارها توانسته كارها را خوب پيش ببرد. من نه تنها از فدراسيون حقوق نميگيرم بلكه هزينه هم ميكنم. متاسفانه حتي يك دهم بودجه مورد نياز را به فدراسيون كشتي نميدهند. من تا هر جا كه احساس كنم ميتوانم كمك كنم، به كارم در فدراسيون كشتي ادامه ميدهم اما واقعا در مقابل خادم و فشارهايي كه به او ميآيد من كاري انجام نميدهم.
كشتيگيران امروزي راحت مربي عوض ميكنند. رفيقباز نيستم. بعد از يك دورهاي كه خيلي دور و برم شلوغ بود خيلي رفيق بازي نكردم. البته از كسي هم بدم نميآيد. آدم يك مقدار بايد حواسش را جمع كند. يك سالي ميشود كه ازدواج كردهام. سنم بالا رفته بود و بايد ديگر ازدواج ميكردم. فقر ديگران اذيتم ميكند. بعضي از اين فوتباليستها سرشان گيج ميرود پول ميلياردي ميگيرند. سرمايهگذاران به كمك كشتي بيايند.
برش
عباس جديدي: بگويم دوست يا رقيب نميدانم. كشتيگيري بسيار خوب بود و با هم خيلي شوخي ميكرديم. رسول خادم: متفكر اميررضا خادم: باهوش كشتي: زجر، صبر و عشق منصور برزگر: مولاناي كشتي ايران. او به گردن همه چه آزادكار و چه فرنگيكار حق دارد ورزش ايران: بيمار اقتصاد ايران: بيبرنامه عليرضا حيدري: در آينده قرار است آن چيزي كه ميخواهم بشوم. مترصد فرصتي هستم تا فضاي جديدي را پيدا كنم. اتفاقات خوبي در آينده برايم خواهد افتاد اگر خدا عمري بدهد. من صرفا عليرضا حيدري كشتي نيستم. سياست: علاقهاي به سياست ندارم. دوست دارم براي اقتصاد مملكتم كار كنم.