مرعشي وقتي به فعاليتهاي انتخاباتي اصلاحطلبان ميپردازد تاكيد ميكند اشتباهي كه ما اصلاحطلبان كرديم اين بود كه فرصت داديم نيروهاي تندرو و افراطي سرمايه بزرگي مثل رهبري را به نفع خودشان مصادره كنند. اين خطاي استراتژيك اصلاحطلبان بود. او تاكيد ميكند حالا مهمترين استراتژي اصلاحطلبان در انتخابات اين است كه بازگشته و پيوندها را بازسازي كنند. درباره مخالفتهاي برخي اصلاحطلبان با تشكيل شوراي راهبردي ميگويد، در آخرين جلسهاي كه با حضور رييس دولت اصلاحات برگزار شد اين ابهامات رفع شد و بعد با لبخند معناداري ادامه ميدهد اساسا تا من و آقاي منتجب نيا نباشيم قدر آدمهايي كه دنبال وحدت هستند شناخته نميشود. چكيده گفتوگوي حسين مرعشي با خبرآنلاين به شرح زير است .
اصلاحطلبان چند امكان و فرصت در اختيارشان است و يك محدوديت. مهمترين فرصتي كه در اختيار اصلاحطلبان است تجربه است. اصلاحطلبان دو تجربه مهم تاريخي در دسترسشان است و ميتوانند از آن استفاده كنند؛ يكي تجربه تلخ ناكامي در خرداد 84 است. اين تجربه براي كل كشور تجربه پرهزينهاي بود؛ براي نظام و همه نيروهايي كه در خانواده انقلاب دسته بندي ميشدند هزينه سنگيني داشت اما اصلاحطلبان بيشترين هزينه را در جريان آن انتخابات پرداخت كردند. از نظر من نتيجه انتخابات 84 حاصل اختلاف و تشتت هم در جبهه اصلاحطلبان و هم در جبهه اصولگرايي بود. اصولگراها سعي كردند با احمدينژاد كنار بيايند و اميد بسته بودند به اينكه ممكن است او را بتوانند اصولگرا تلقي كنند. تجربه دومي كه در دسترس اصلاحطلبان بود و امكان مهمي براي اصلاحطلبان است تجربه انتخابات سال 92 است.
من احمدينژاد را اصولگرا نميدانم. احمدينژاد به نظر من يك پديده بود. اگر بپذيريم كه جريان احمدينژاد هيچ ريشهاي در خارج از ايران نداشته باشد حداقل اين است كه پديده خسارتباري براي ايران بود. اصولگراها نفهميدند بايد با اين پديده چه كنند. فكر ميكردند ميتوانند با همراهي با او از اين فرصت و امكاني كه او داشت استفاده كنند، در حالى كه روشن بود او زير بار چنين چيزي نميرود و با آن توهماتي كه داشت و گرفتاريهايي كه دچارش بود معلوم بود اين مسير غلط است.
به شخصه فكر ميكنم اصلاحطلبان بعد از مشاركتي كه در انتخابات 92 داشتند انتظارشان اين بود كه در مقابل اين حضور به برچسبزنيها عليه اصلاحطلبان پايان داده شود.
به لحاظ منطق سياسي وقتي يك انتخابات باشكوه برگزار شده و رهبري از مردم و حتي كساني كه جمهوري اسلامي را قبول ندارند خواسته تا بيايند و در انتخابات شركت كنند و اصلاحطلبان هم با نام و نشان و تابلو مشخص وارد انتخابات شدند و حالا رييسجمهوري آمده كه خود نظام او را قبول داشته و تاييد صلاحيتش كرده، اين دوستان هم آمدهاند راي دادند، نظام هم حكم را تنفيذ كرده است و حالا رييسجمهوري آمده كه اصولگراست؛ اصولگرايي كه مورد تاييد و حمايت اصلاحطلبان قرار گرفته است، در اين شرايط منطق سياسي حكم ميكرد كه كشور از حوادث 88 عبور كند.
با قاطعيت ميگويم كه اصلاحطلبان با وجود اين محدوديت به اتكاي تجربه سال 92 وسيع در انتخابات شركت و كمك خواهند كرد تا نظام بتواند از اين مرحله عبور كند.
انتظار داريم بعد از انتخابات 94 ديگر كشور 88 را فراموش كند.
اشتباهي كه ما اصلاحطلبان كرديم اين بود كه فرصت داديم نيروهاي تندرو و افراطي سرمايه بزرگي مثل رهبري را به نفع خودشان مصادره كنند. اين خطاي استراتژيك اصلاحطلبان بود.
امروز من ميگويم ما اصلاحطلبان با هر سرمايه محدودي كه در اختيارمان باشد مهمترين استراتژيمان در انتخابات اين است كه برگرديم و اين پيوندها را بازسازي كنيم. ما رهبري را متعلق به عدهاي خاص نميدانيم. اين را بايد در انتخابات آينده نشان دهيم.
استراتژي ما حركت فعال در انتخابات با رعايت دغدغههاي نظام و رهبري است و همينطور ادامه رقابتهاي سياسي حتي در محدودترين زميني كه نظام تعيين كند. البته اگر نظر مشورتي ما را بخواهند ميگوييم كه اين محدوديتها همه به ضرر كشور است.
اين فقط مربوط به جبهه اصلاحطلبي نيست، در جبهه اصولگرايي هم همينطور است. چرا بايد سرمايهاي مانند آقاي ناطق نوري بيرون گود باشد؟ بعد ما گرفتار افرادي ميشويم كه كشور را با عددهاي كوچكي ميفروشند.
ما به عنوان اصلاحطلبان در محدودترين شرايط هم براي اثبات حسننيتمان نسبت به نظام و رهبري در انتخابات فعال خواهيم شد. ما در واقع اين ترميم را به مصلحت كشور و نظام ميدانيم. اين را به عنوان عاملي براي عبور از فيلتر شوراي نگهبان تلقي نميكنيم بلكه كشور به بازسازي اين پيوندها نياز دارد.
ببينيد اصلاحطلبان هيچ تعصبي روي نيروهاي خاص ندارند. اگر كاري را كه اصلاحطلبان در انتخابات 92 كردند مقايسه كنيد با كاري كه اصولگراها نكردند، آن وقت ميتوانيد تفاوت استراتژي داشتن يا نداشتن را بفهميد.
جبهه اصلاحات جبهه متنوع و متكثري است. اين تنوع و تكثر را هم ميشود ظرفيت تلقي و هم اختلاف و چندگانگي فرض كرد. از نظر من اين ظرفيت است. اينكه اصلاحطلبان شخصيتهايي مثل عارف، جهانگيري، زنگنه، و... دارند، ظرفيت است. اينكه احزابي دارد كه اگرچه ممكن است از ديد برخي منحل شده باشند اما توان سازماندهي دارند، ظرفيت است.
اصلاحطلبان قادرند هم متناسب با سختترين شرايط و هم متناسب با شرايط عادي و باز چهرههايشان را عوض كنند. اصلاحطلبان چندظرفيتي هستند. اينها اختلاف نيست. در نهايت آقاي عارف با كارگزاران و كارگزاران با آقاي عارف هستند و تفاوتي نيست.
خود ما در كارگزاران در دوره جديد كه در حال بازسازي و سازمان خودش است دو سياست را به عنوان شعار اصلي گذاشتيم، يكي تمركز روي منافع ملي و اسلامي كشور و دومي تمركز بر وحدت اصلاحطلبان. در تركيبي هم كه در استانها تشكيل داديم و شوراهاي مركزي استان از افرادي دعوت كرديم كه عمدتا محور وحدت هستند. در تهران هم همين نقش را ايفا ميكنيم. همه ما در كارگزاران با هم هماهنگ عمل ميكنيم تا بتوانيم آقاي عارف را با موسوي لاري؛ آقاي موسويلاري را با كواكبيان و بقيه را با آقاي رهامي همه را به نقطه مشترك برسانيم. كارگزاران در اين كار هم موفق بوده است چون ما هيچ چيزي براي خودمان نميخواهيم. اشكال از آنجا پيدا ميشود كه فرد و گروهي غرضي داشته باشند. همه مشكلات از جايي شروع ميشود كه بخواهيد فرد خاصي را رييس مجلس يا رييسجمهور بگذاريد. ما به دنبال اين نيستيم.
عارف ظرفيت خوبي براي رياست مجلس دارد و در ميان اصلاحطلبان همه اين را قبول دارند. بين اصلاحطلبان كسي نيست كه اين حرف را قبول نداشته باشد و هيچ كس مشكلي با عارف ندارد و او را قبول دارند.
ما ايدهاي را دنبال ميكنيم و آن ايده اين است كه همانقدر وحدت اصلاحطلبان را دنبال ميكنيم علاقهمند به وحدت اصولگرايان هم هستيم. نه وحدت بين اصلاحطلبان و اصولگريان بلكه وحدت درون اصولگرايان.
ما به دنبال رقابت براي حداكثر شدن منافع كشور و ملت هستيم. ما اعتقاد داريم من زماني قوي خواهم بود كه رقيب قوي داشته باشم. حزب و جناح من با رقيب قوي قدرتمند خواهد شد.
ما از حضور آقاي ناطق استقبال ميكنيم. نه اينكه بخواهيم ناطق را به ليست اصلاحطلبان بياوريم چون در اين صورت او از پايگاه خودش جدا شده و اين به نفع ايشان و كشور نيست. آقاي ناطق رقيب نيرومندي براي ما ميتواند باشد.
توصيه ما اين است كه اصولگراها با محوريت شخصيتهايي مثل ناطق و لاريجاني و بقيه بزرگاني كه در ميانشان وجود دارد متحد شوند و با ليست واحدي به صحنه بيايند. اگر اصلاحطلبان و اصولگرايان اصيل با هم رقابت كنند منافع كشور تضمين ميشود و مجلس بزرگان شكل ميگيرد.
من اصلا جريان آقاي احمدينژاد را جرياني جدي تلقي نميكنم. بالاخره كسي كه رييس دولت بوده در شرايطي كه رهبري سخاوتمندانه از او حمايت كرده است، قيمت نفت تا 130 دلار بالا رفته، 100 ميليارد دلار از شركتهاي دولتي در قالب اصل 44 در اختيارش بوده و فروخته، هشت سال دولت در اختيارش بوده، نتوانسته كوچكترين اثري در تعيين جانشين خودش بگذارد؛ معلوم است چه وضعي دارد. حرفهايي كه الان احمدينژاد بيان ميكند در زماني كه دولت در اختيارش بوده نتوانسته عملي كند، الان كه ديگر تكليفش روشن است.
اگر قرار است آقاي احمدينژاد برگردد پس اجازه دهند ما هم در صدا و سيما حرف بزنيم. بگذارند پروندههاي تخلف چند هزار برگي كه ديوان محاسبات كشور وابسته به مجلس اصولگرا تهيه كرده گزارش شود. اينها از هيچ چيزي نگذشتند. كف اين فسادها در صندوق قرض الحسنه شهيد رجايي در نهاد رياستجمهوري بود. نظام همه اينها را ميداند ممكن است كه مصلحت نداند اينها را مطرح كند اما هرگز اجازه نميدهد اينها دوباره تكان بخورند و بعد از اين همه مفاسد بيايند و در كشور جولان بدهند. يك كرسي هم حتي در مجلس آينده به ياران احمدينژاد نخواهد رسيد.
نظام با كسي شوخي ندارد. نظام سه اصل دارد؛ اول اينكه ميزان حال فعلي افراد است و حال فعلي را هم خودش تشخيص ميدهد. دوم اينكه نظام با كسي عقد اخوت نبسته و سوم اينكه حفظ نظام از اوجب واجبات است. بنابراين نظام به امثال احمدى نژاد ديگر چنين فرصتى نخواهد داد.
رقباي مخالف روحاني كه در بعضي از نهادهاي قدرت نقش دارند اشتباه استراتژيك ميكنند. اشتباهشان اين است كه عجله ميكنند. بگذاريد انتخابات رياستجمهوري بيايد انتقاداتتان را مطرح كنيد. بگذاريد روحاني كشور را خوب اداره كند حالا شما هم شانس راي نداشته باشيد اتفاقي نميافتد. دورهاش تمام ميشود نوبت شما هم ميرسد. اگر به ما اصلاحطلبان فرصت داده بودند تا كي ميتوانستيم اكثريت مردم را داشته باشيم. به هرحال جايي كم ميآورديم. بايد بگذاريم كشور با اين تحركها پيش برود.
براي ما شخص روحاني يا رييس دولت اصلاحات يا جريان اصلاحات اصالت ندارد. براي ما خدمت بيشتر به مردم اصالت دارد.
مذاكرات مساله جناحي نيست. مذاكرات يك مذاكره ملي است و دليلي ندارد ما اصلاحطلبان بخواهيم از نتيجه مذاكرات استفاده جناحي كنيم. مذاكرات در سطح عالي انجام ميشود و رهبري نقش تعيين كنندهاي در آن دارد. مجلس و دولت نقش برجسته دارند. من پيروزي ايران در پايان دادن به بحران هستهاي را پيروزي خرد ميدانم تا پيروزي جناح. اين خرد ملي است كه پيروز ميشود. آقاي روحاني هم مظهر خرد ملي است. ما اصلاحطلبان اين را حتما به مردم خواهيم گفت كه اين حاكميت خرد است كه ما را از بحران بينالمللي نجات داده است. بنابراين برويد به دنبال خردمندان هر جناح. ديگر فرقي نميكند كدام جناح.