مثلهاي قرآن
سيد محمد علي ايازي٭
مثل در ادبيات و زبان هر قوم و ملتي جايگاهي بس مهم دارد. ما در هيچ علمي از آوردن نمونه و مثل بينياز نيستيم. معارف بلند و تذكرات ارشادي و اخلاقي هم با مثلها جا ميافتد و دلنشين ميشود و از آنجا كه قرآن كريم كتابي براي هدايت و راهنمايي مردم است و معارف بس بلندي را در قالب الفاظ متداول مطرح ميسازد، در مواردي بسيار براي تفهيم و تثبيت معاني از مثل استفاده ميكند. بدون شك اين مثلها نقش مهمي در اثبات حقايق و جا انداختن مطالب و روشن ساختن وقايع و نزديك كردن معاني بلند به ذهن دارد و با اينكه روش قرآن در بيان آنها بسيار موجز و فشرده است، اما دريايي از مطالب را به همراه خود دارد. پژوهش در زمينه مثلهاي قرآن جنبههاي گوناگون ادبي، علمي، فرهنگي و اجتماعي و جنبه روانشناسانه دارد. قرآنپژوهان از ديرباز مثلهاي قرآن را مورد توجه قرار داده و در علوم قرآن فصلي را به اين موضوع اختصاص دادهاند. به عنوان نمونه، قرآن نسبت به انفاق مال به افراد ضعيف و بيچاره و مستمند بسيار اهميت قايل شده و در جاي جاي قرآن مومنان را به انفاق تشويق كرده ولي نكتهاي حسابگرانه در دادن مال براي افراد وجود دارد كه گمان ميكنند با پرداخت قسمتي از اموال خود در راه خدا، چيزي از آنها كاسته ميشود، كه اين خود به مانع بزرگي در راه انفاق كردن بدل ميشود. قرآن كريم اين نكته ظريف را با آوردن مثالي روشن ميكند كه در حقيقت و واقعيت چنين نيست و انفاق كردن همانند برداشتن گندم از انبار براي كاشتن است. درست است كه گندمي از انبار برداشته ميشود و به مزرعه برده ميشود، اما اين گندمها از سرمايه نميكاهد چون در زمين افشانده شده و از هر بذري هفت خوشه ميرويد، كه در هر خوشه آن ممكن است صد دانه گندم برويد. پس چگونه كم ميشود!مثل كساني كه اموال خود را در راه خدا انفاق ميكنند، همانند دانهاي است كه هفت خوشه بروياند، كه در هر خوشهاي صد دانه باشد و خداوند براي هر كس كه بخواهد، آن را چند برابر ميكند و خداوند گشايشگري داناست.
اين تمثيل يكي از دهها مثالي است كه قرآن براي ترسيم واقعيات و تشويق مومنان به كار گرفته است. البته شيوه قرآن در بيان مثلها يكسان نيست. گاهي با تاكيد بر واژه مثل آمده (حدود 30 بار). نكته جالب در اين نوع از مثلها اين است كه با تعبير به زدنِ مثل (ضرب) آمده و گاهي بدون اينكه لفظ مثل را بياورد، معارفي را مطرح ميكند و سپس با ذكر مثلي آن حقيقت را روشن ميكند و دسته سوم، مواردي است كه گرچه بهطور صريح به مثالي اشاره ندارد، اما در واقع معاني مثلهاي مردم را تداعي ميكند كه در اصطلاح «امثال كامنه» ناميده ميشود. دسته چهارم «امثال مرسله» يعني آنهايي است كه با لفظي تشبيه نشده و اشاره به مثلي از امثال مردم هم ندارد، اما جملههايي مثل گونه آمده كه در عرف آن را مانند مثل ميدانند. اما ويژگيهاي مثلهاي قرآن عبارتند از: 1- قرآن كريم اين مثلها را به خداوند نسبت داده است، در حالي كه در كتابهايي چون اناجيل بيشتر مثلها به عيسي نسبت داده شده است و 31 تعاليم مسيح با امثال است. 2- مثلهاي قرآن واضح و به صورت فشرده است. برخلاف مثلهاي عهدين كه بهطور عموم حالت رمزي دارد و گاه آن چنان پيچيده است كه مخاطبان مجبور شدهاند از معناي آن پرس و جو كنند. 3- مثلهاي قرآن حكمت و براي تعالي روح و تبيين عالم ملكوت و ترسيم و تقريب ذهن ناسوتيان است و خالي از خرافات است، در حالي كه مثلهاي مردم به ويژه در مثلهاي عرب جاهلي مملو از خرافات و امور باطل بوده است. 4- مثلهاي قرآن با نزاكت و همراه با بيان نكات اخلاقي و تربيتي است، در حالي كه در كتاب عهدين، اين مثالها گاه همراه با تعبيرهاي سبك و خارج از نزاكت و كلمات مربوط به مسائل جنسي است.