سد گتوند نماد چيست؟
پس از آبگيري سد گتوند و اتفاقاتي كه به دنبال آن رخ داد مطالب بسيار گوناگوني درباره اين سد و مشكلاتي كه بر اثر آبگيري آن به وجود آمد در فضاي عمومي و رسانهها به ويژه فضاي مجازي طرح شد و قضيه همراه با دادههايي عنوان ميشد كه اين ذهنيت را ايجاد ميكرد كه يك فاجعه زيستمحيطي بر اثر احداث اين سد در خوزستان به وجود آمده است. نكته اصلي نيز مربوط به وجود يك معدن در كنارههاي رودخانه كارون و در مخزن سد گتوند بود كه نمكي است و با آبگيري سد اين بخش در مخزن سد قرار گرفته و آب كارون را شور ميكند. تصاويري هم از اين بخش سد منتشر شده بود كه تعجب بيننده را برميانگيزد. از سوي ديگر با ديدن و خواندن اين مطالب و نيز هنگامي كه متوجه ميشويم اين سد يكي از بزرگترين طرحهاي عمراني كشور بوده، به كلي نااميد ميشويم كه چگونه منابع و امكانات كشور را اتلاف ميكنيم، بدون آنكه دستاوردي داشته باشد و از آن بدتر اينكه نتايج منفي نيز به بار آورده است. اثرات اين احساس و نااميدكنندگي آن بدتر از اثرات زيانبار طرح بود. ولي اين يك وجه ماجراست. وقتي كه گفتوگوي آقاي شيبانييكتا، مجري اين طرح را درباره نقدهايي كه به اين سد ميشود ميخوانيم با واقعيت دردناك ديگري مواجه ميشويم؛ واقعيتي كه ساختار سياسي بايد درباره آن انديشه كند. اين گفتوگو بخش بزرگي از ادعاهاي منتقدين را رد ميكند و نشان ميدهد كه مشكل نمك مذكور از ابتداي ساخت سد كاملا مورد توجه بوده و براي آن نيز تمهيداتي انديشيده شده بود و اكنون نيز مشكلات موجود در پاييندست آب كارون و خوزستان ناشي از سد گتوند نيست و اين سد در رساندن آب به مناطق و اراضي موردنياز موفق عمل كرده است. نكته بسيار مهم اين است كه اين گفتوگو بازتاب جدي در رسانهها نداشت و كسي به آن توجهي نكرد. اين يادداشت در مقام آن نيست كه بگويد ادعاي منتقدين درست است يا ادعاهاي مجري طرح، هرچند به لحاظ ظاهري كه دو طرف ماجرا را سبك و سنگين ميكنيم، كفه ادعاهاي مجري طرح سنگينتر و مستندتر به نظر ميرسد، ولي در هر حال قضاوت در اين مورد نيازمند گفتوگو و انجام كار كارشناسي بيشتر است. در اين باره دو مساله بسيار مهم و اساسي ديگر وجود دارد؛ اول اينكه فضاي رسانهاي و افكار عمومي در پي بدتر ديدن اوضاع است و اگر به هر دليل ادعايي ولو منطقي در دفاع از طرح يا اقدامي بيان شود. .
هيچ علاقهاي به شنيدن آن ندارد ولي كافي است يك شايعه يا يك داده غلط كه غلط بودن آن مثل خورشيد روشن است، پخش شود، به سرعت تكثير و به يكديگر منتقل ميشود. چند روز پيش خبري منتشر شد كه وقتي حساب ميكرديد متوجه ميشديم كه براساس آن خبر، مردم ايران سالانه 50 ميليارد دلار از طريق كميته امداد و بقاع متبركه به نيازمندان كمك ميكنند!! و منتشركننده خبر پرسيده بود كه اين پولها كجا ميرود؟ بنابراين يك وجه قضيه اين است كه فضا براي شنيدن اخبار بد و منفي و حتي شايعات غيرمعقول بسيار مستعد است در حالي كه اصلا حوصله شنيدن پاسخ مستدل را ندارد. چنين فضايي براي فعاليت دولت و حكومت از هر اقدام براندازانهاي بدتر است. بيان اخباري از ارقام رو به رشد مربوط به فسادهاي مالي نمادي از اين وضع است. راه آن نيز شفافيت است و نبايد اجازه داد مسائل در پشت پرده بماند، چون در اين صورت اخبار سر از فضاي مجازي درخواهد آورد ولي نه به صورت كاملا درست، بلكه در قالبهاي شايعه و غيرواقعي همراه با اخبار واقعي. ساختار سياسي ايران بايد فكري به حال اين مشكل كند. اين ساختار چون حاضر به پذيرش بحث و انتشار رسمي ايرادهاي واقعي خود نيست، در نهايت مجبور ميشود تن به اتهامات خيلي گستردهتري كه بعضا واقعي هم نيستند دهد.
مشكل ديگر اين است كه دولت نيز از تمام توان كارشناسي خود براي طرح شفاف و درست امور استفاده نميكند. هرچند شنيدهايم كه براي مورد خاص سد گتوند، گروهي دانشگاهي را مامور بررسي ادعاها عليه آن كرده و اين جاي اميدواري است، ولي مشكل مورد نظر با اين اقدامات حل نميشود، هرچند اين اقدامات لازم و مناسب است. به نظرمي رسد خطري كه از سوي اين فضا ثبات اجتماعي و سياسي را تهديد ميكند، كمتر از خطر تحريمها نيست، اگر بيشتر نباشد. دولت ميتواند بخشي از توجه خود را به اين مساله اختصاص دهد كه چرا گوشهاي جامعه براي شنيدن هرچه بيشتر اخبار منفي و حتي شايعات آمادگي دارند، ولي براي شنيدن پاسخ دولت و نيز قضاوت و بررسي منصفانه، نه؟ اين مشكل مردم نيست، مشكل دولت و حكومت است و بايد آن را حل كنند. سد گتوند نماد اين مشكل است.