هشدار نسبت به پيامدهاي اجتماعي و اقتصادي توزيع نابرابر جمعيت
هجوم مهاجران از شهرهاي كوچك به كلانشهرها
نتايج يك تحقيق نشان ميدهد در صورت ادامه روند مهاجرت داخلي، طي چند دهه، توزيع نابرابر جمعيت شدت ميگيرد و توزيع فضايي جمعيت و فعاليت به شدت نامتعادلتر شده و پيامدهاي اجتماعي و اقتصادي بسياري را به دنبال خواهد داشت. اين گزارش كه توسط بازوي پژوهشي قوه مقننه تهيه شده، ميگويد تداوم روند فعلي مهاجرت در داخل كشور موجب ميشود تا منابع پايه توسعه در معرض تخريب و نابودي قرار گرفته و نسل آينده از منابع ملي محروم شود. به گفته نويسندگان اين پژوهش، حل مساله بيتعادلي در نظام توزيع جمعيتي در سطح ملي و منطقهاي كه در واقع منشا بسياري از مشكلات اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي است، به يك برنامه جامع نظام اسكان جمعيت نياز دارد و عنصر و عامل كليدي در اجراي اين برنامه نيز ايجاد تعادل و توازن بين قابليتها و پتانسيلهاي طبيعي و اقتصادي منطقهاي و ظرفيتهاي جمعيتي است.
تغييرات عجيب در شكل مهاجرت
مركز پژوهشهاي مجلس در گزارش خود عنوان كرده كه طي 30سال اخير تغييرات قابل تاملي در مهاجرت كشور رخ داده است. چنانكه الگوهاي مهاجرت از سمت مهاجرتهاي «روستا به شهر» به مهاجرتهاي «شهر به شهر» تغيير يافته و سهم زيادي از جابهجاييها به حركات جمعيتي بين دو نقطه شهري افزايش يافته است.
به گفته اين پژوهش، در شرايط فعلي، مهاجرت از سمت روستا به شهر نيست، بلكه از مناطق شهري به ساير نقاط شهري است، مهاجرتي كه عمدتا از سمت مناطق شهري كوچكتر به سمت شهرهاي بزرگ و كلانشهرها در حال رخ دادن است. اين در حالي است كه چنين روندي پيامدهاي منفي بسياري دارد. افزايش جمعيت كلانشهرها، افزايش ميزان آلودگيهاي اين مناطق، گسترش حاشيهنشيني، افزايش قيمت مسكن و زمين از مهمترين پيامدهايي اين الگوي مهاجرتي در كشور است.
افزايش مهاجرت بين استاني
به گفته كارشناسان مركز پژوهشها، الگوهاي مهاجرتي برحسب تقسيمبنديهاي كشوري نيز تغييراتي داشته است. چنانكه مهاجرتهاي بين استاني افزايش زيادي يافته و از سهم مهاجرتهاي درون استاني كاسته شده است. اين موضوع بيش از هر چيز نشانگر جابهجايي جمعيت در فواصل بيشتر و درواقع كمرنگ شدن نقش «فاصله» در مهاجرت است. همچنين با توجه به توزيع فضايي جابهجايي و مهاجرت بين استاني، مهاجرتهاي داخلي از سمت مناطق كمتر توسعه يافته به سمت توسعه يافته در جريان است. استانهاي داراي سطح توسعه بالاتر، مهاجرپذيرتر و بالعكس استانهاي در حال توسعه، تراز مهاجرتي منفي دارند.
تاثير عوامل اقتصادي در الگوي جديد مهاجرتي
اين جريان و الگوي مهاجرتي در مطالعات بسياري نشان داده شده است. مطالعات انجام شده از تاثير توسعه يافتگي بر ميزان مهاجرت در سطح استاني و شهرستاني ميگويند و اينكه با توجه به تاثير اين عامل در مهاجرت، ميتوان علت مهاجرت را در عوامل اقتصادي جستوجو كرد. با اين الگو، تداوم مهاجرت به مناطق توسعه يافته ديده ميشود و سطح نابرابريهاي منطقهاي تشديد شده و چرخه مهاجرت همچنان تداوم پيدا ميكند.
تغيير الگوي سني و جنسي
يكي ديگر از مواردي كه در سه دهه اخير ديده شده، تغيير الگوي سني و جنسي مهاجرت است. در واقع نتايج پژوهش نشان ميدهد مهاجرين گروه تصادفي از جامعه نيستند، بلكه افرادي هستند با ويژگيهايي متفاوت از جمعيتي كه مهاجرت نميكنند. همين ويژگيها ميتواند زمينه را براي تغييرات ساختاري جمعيت هم در مبدا و هم مقصد فراهم كند.
اوج مهاجرت در 20 تا 34 سالگي
ضمن اينكه بررسي سني مهاجران نشان ميدهد الگوي سني خاصي در ميان مهاجران وجود دارد. مهاجرت در گروههاي سني زير 5 ساله در سطح پاييني قرار دارد، اما با افزايش سن، رو به فزوني ميرود. در سنين 20 تا 34 سالگي مهاجرت به اوج رسيده و بيشترين سطح خود را تجربه ميكند و با افزايش سن از شدت و گستردگي آن كاسته شده و در سنين سالمندي به پايينترين سطح ميرسد.
با توجه به غلبه گروههاي سني جوان در مهاجرت بايد توجه داشت كه جمعيت گروههاي سني بيان شده افراد فعال اقتصادي هستند كه به صورت بالقوه در آستانه تشكيل خانواده و ازدواج و باروري هستند. لذا مهاجرت اين افراد ميتواند علاوه بر تاثير مستقيم بر حجم جمعيت هر يك از دو منطقه، با تحت تاثير قرار دادن الگوي سني و در نتيجه ميزان ازدواج و باروري، جمعيت آتي را نيز متاثر سازد.
مهاجراني كه بچهدار نميشوند
نكته قابل توجه در اين ساختار سني و نيز جنسي اين است كه با توجه به اينكه از يكسو عمده مهاجرتهاي داخلي از سمت استانهاي كمتر توسعه يافته به سمت استانهاي توسعه يافته انجام ميشود و ازسوي ديگر، ميزان باروري در استانهاي توسعه يافته كمتر است، بنابراين بر اساس تئوري انطباق، مهاجران وارد شده به مناطق توسعه يافته در جهت همنوايي با ساكنان مقصد، ميزان باروري خود را كاهش ميدهند كه اين امر در بلندمدت موجب كاهش ميزان مواليد كل كشور نيز ميشود.
مهاجرت «زنانه» شده است؟
از ديگر الگوهاي تغيير يافته مهاجرت ايران، افزايش مهاجرت زنان است. اين تغيير به ويژه در دو دوره اخير در سنين مياني بيشتر قابل مشاهده است، افزايش تعداد زنان در ميان مهاجران به حدي است كه بحث زنانه شدن مهاجرت مطرح شده است. افزايش سطح تحصيلات و اشتغال زنان، فراهم بودن شرايط شغلي و كار بهتر و همچنين وجود آزاديهاي اجتماعي و فرهنگي بيشتر براي زنان به ويژه به صورت مهاجرت به شهر تهران مشاهده ميشود. در طول سالهاي 90 تا 95 مهاجرت زنان به سطح 48.4 درصد رسيده كه در مقايسه با يك دوره 5ساله قبل، (85 تا 90) تقريبا يك درصد بالا رفته است. در گروههاي سني 20 تا 24 سال و 25 تا 29 سال اوج مهاجرت زنان رخ داده است.
تاثير مخرب مهاجرت مردان
مهاجرت به دليل گزينشي بودن در سن و جنس تغييرات زيادي را ايجاد ميكند. مهاجرت مردان به ويژه مردان جوان ضمن كاهش نيروي كار در مبدا، تراكمي از نيروي كار در مقصد را ايجاد ميكند كه ماحصل آن چيزي جز افزايش نرخ بيكاري در مقصد، گسترش مشاغل غيررسمي و مسائلي از اين دست نيست. با مهاجرت افراد جوان، روند سالمندي و نيز مضيقه ازدواج براي دختران (با توجه به برتري كمي مردان در مهاجرت) در مبدا افزايش پيدا ميكند.