نگاهي به رفتار ورزشكاراني كه مردم دوستشان دارند
چگونه از قهرمانان خود، بازنده ميسازيم؟
سيدحسامالدين زعفراني- بوخوم / وجود تفاوتهاي بسيار در زندگي اجتماعي و رفاهي مردم، ورزش را نيز تحت تاثير خود قرار داده است. هر چند مشكلات و سختيها در روند روزمره زندگي در اين كشور رسوخ كرده، اما ورزش، فرهنگ و هنر جايگاه خود را دارد و جهتگيريهاي پرورشي در اين ميدانها آشكار است. مسابقات ورزشي با هزينه و تلاش شركتكنندگان برگزار ميشود. در پايان كار هم به دليل مشاركت، كسي معترض و ناراحت نيست. با سهيم ساختن تكتك افراد در اجراي برنامهها، موجبات پرورش روحيه خودباوري و استقلالطلبي كودكان را بهطور خاص فراهم ميكنند. جداي از كساني كه براي تماشاي مسابقه آمدهاند، والدين ورزشكاران نيز براي حضور در سالن و تماشاي مبارزه فرزندشان بايد پول بپردازند و اين كار با ميل و رغبت انجام ميشود. در اين كارزار كسي هم در پي سهم خواهي نيست. اگر چه همه آنها براي پيروزي تلاش كردهاند، در پي شكست يكديگر را متهم نميكنند و شكايتي هم در ميان نيست. همه در كنار هم هستند؛ ورزشكاران، خانوادهها، مربيان و مسوولان. در گذشته روياي كار و تلاش جهادي مربيان، داوران و دوستان دستاندركار را با هدف خودكفايي در اداره مسابقات و كشف استعدادهاي نهفته و جديد وجود داشت و در اين سرزمين، تحقق آرزو را به چشمانمان ديديم. وقتي نوجوان 16 سالهاي ميشود مسوول مسابقات و آب هم از آب تكان نميخورد، وقتي جوان 18 سالهاي به داوري ميايستد و هيچ مربي يا ورزشكاري او را تحقير نميكند و بازنده در پي شكست، حق داشته يا نداشتهاش را مطالبه نميكند و زماني كه پدران و مادران هم در آمادهسازي و نظافت محل مسابقه سهيم ميشوند به نظر ميرسد بايد طرحي نو درانداخت. در آلمان پس از جنگ اما حاكمان با كار فراوان، فرهنگسازي و تدوين قانون براي تمام امور جاري زندگي مردم، به سختي تلاش كردهاند تا بتوانند خرابيها را پشت سر گذاشته و زخمهاي روحي و رواني حاصل را بهبود بخشند. مردم نيز در كنار دولتمردان با عمل و احترام به قانون و كار و تلاش مضاعف، توانستهاند جايگاه كشورشان را امروز در اين سطح از دانش، فناوري و رفاه اجتماعي برسانند. ما در كشورمان قهرماناني داريم كه آنها را آهسته و ندانسته به پذيرش شكست پيش از مبارزه سوق ميدهيم و آنها ورزشكاراني دارند كه با شيوهاي ديگر آهسته و دانسته به سوي قهرماني رهنمونشان ميسازند. وقتي ورزش هدف نباشد، قهرمان پرورش مييابد، اما اگر ورزش هدف نهايي باشد قهرمان ما با شكست در هم خواهد شكست. در كشور ما تنها هدف بيشتر مربيان پيروزي ورزشكار است و هيچ انگيزه پرورشي ديگر وجود ندارد. با وجود اينكه در فرهنگ و كشور ما حفظ احترام به مربي و پيشكسوت ارزش است و قهرمانان خود را ملزم به رعايت تعاليم مولاي متقيان(ع) دانسته و از حضرتش مدد ميجويند و به پيروي از پهلوانان سرزمين كهن مان داعيه بهرهمندي از روحيه جوانمردي را پيش روي دارند، در پارهاي موارد براي پيروزي و كسب مقام حاضر به انجام هر كار غير اخلاقي ميشوند. تلخي ماجرا وقتي از حد زياده ميشود كه مربيان نيز در اين ميدان از قهرمان خود پيشي ميگيرند. شوربختانه بايد گفت هنوز در كشور ما حتي در رقابتهاي رسمي و سطح بالاي كشور قانونگريزي و در برخي موارد تقلب وجود دارد. وقتي مربي در مواجهه با باخت قهرمان خود، داور را مقصر ميداند و حاضر به پذيرش شكست نميشود، در آينده نيز هرگز شاهد قهرماني ورزشكارش نخواهد بود. حال در نظر آوريد يك مدير ورزشي يا مسوول با چنين روحيه و رفتار ندانسته چه بر سر روحيه پهلواني و قهرمانان آن رشته ورزشي خواهد آورد.
در فرهنگ اين سرزمين احترام به يكديگر به معناي خاصي كه در كشور ما وجود دارد، نيست. شايد كمي خندهدار به نظر آيد كه يك كودك در مواجهه با فردي مسن، او را به نام كوچك صدا بزند و هيچ توهين و بياحترامي هم محسوب نشود؛ اما چنين است. اگر چه اين حد از تسامح در رفتار با ديگران در فرهنگ ما مورد پذيرش نيست، وقتي مشاهده ميكنيم حتي خطاب قرار دادن مربي به نام كوچك نيز در امر آموزش و پرورش آنها بيتاثير نيست، پس شايد كمي بيشتر بايد تامل كنيم. از كودكيام سالها گذشته و گذر روزگار مرا به اين سرزمين كشانيده است. روزي در يك مسابقه ساده تيمي، رفتار يك مربي توجهم را جلب كرد. او به سادگي حاضر به شكست تيم خود شد اما يك تقلب كوچك را از ورزشكار كوچك خود نپذيرفت و كودك را مجبور به انجام درست و كامل حركت مربوطه كرد. در همان حين مسابقه با يك برخورد ساده به او فهماند كه بايد هميشه كارش را درست انجام دهد حتي به بهاي شكست. وقتي از او دليل اين كارش را جويا شدم مرا به نام كوچكم خطاب كرد و گفت هدف ما برد و باخت نيست؛ ما در فضاي ورزش و مسابقه در تلاش براي آموزش و پرورش كودكانمان هستيم. حال معناي ورزش هدف نيست را بيشتر دريافتهام؛ در سرزميني كه مردمش هيچ آرمان اخلاقي آسماني ندارند و به ماديگرايي و چه و چه بيشتر شهرهاند تا به خداباوري و ديانت.