عارف؛ واضع سند چشمانداز، خالق عسلويه
علي آهنگر
چه مبارك سحري بود و چه فرخنده شبي؛ آن شب قدر كه اين تاره براتم دادند. محمدرضا عارف زبان خامه ندارد كه بگويد كه بوده است و چهها كرده است. اما تاريخنگاران نفت ديدهاند و ميدانند چه كساني چه خدمتهايي به صنعت نفت ايران كردهاند. عضويت در گروه تاليف كتاب تاريخ صنعت نفت ايران براي اين جانب - كه با استادي و رياست مورخ گرانمایه جناب آقاي دكتر مسعود فروزنده سمت تحرير يافت - اين خاصيت يكتا را داشت كه درازاي دامنه نفت ايران را از قله صنعت و توسعه، از روي اسناد و منابع ناپيدا و دست اول نگريستم. در اين نگرش از قله، ناگهان و در ناباوري تمام به دشت داغ و بيابان پر از مار و عقرب عسلويه رسيديم كه البته جنگل حراهايش جان ديگري داشت. محمدرضا عارف در اين زمان نخست در سالهاي ۷۹ به بعد در رياست سازمان برنامه و بودجه تدارك زمينههاي بودجهاي توسعه صنعت را ميديد و سپس از سال ۱۳۸۰ به بعد در قامت معاون اولي رييسجمهور به ويژه پرچمدار توسعه عسلويه و پارس جنوبي شد. بياباني كه تا چندي پيش جز جنگل زيباي حرا چيزي براي ديدن نداشت، حالا در مدت 8 سال سر به فخر آسمان ميساييد. كوههايي باور نكردني از لوله و فلز و كورههاي حيرتناك سر به فلك كشيدند. اتوبانها در بيابان راه گشودند، خانههاي سازماني، مسجد، مدرسه و سينما سربرآوردند. ديري نپاييد غرش هواپيما آسمان قرنها خفته و آسوده عسلويه را شكافت و در باند فرودگاه تازه تاسيس شده به زمين نشست. محمدرضا عارف در پس پشت و در ميانه اين بيهمتايي آفرينش صنعت گاز در تاريخ انرژي كشور بود. او توانست پس از 10 سال تاخير از كشور رقيب در حوزه گازي، ايران را به صنعت گاز مفتخر کند. در هر خانه و كوي و برزن لولههاي گاز، آرامش و امنيت، سرافرازي و رفاه را به ارمغان برد. ايران صادركننده گاز به كشورهاي همسايه شد. اينها نصهاي بيبديل تاريخ صنعت نفت ايران است. اين تاريخ به فرزندانش ميسرايد دور چون با عاشقان افتد تسلسل بايدش. دور توسعه نيز وقتي كه به صنعت نفت و گاز ميرسد، تسلسل بايدش. چندي شد كه با هر دليلي حفظ دور توسعه در صنعت نفت و گاز ايران به باد فراموشي سپرده شد. صنعت از دور توسعه افتاد؛ كمرمق شد؛ به ناترازي گرفتار آمد؛ خاموشي به صنايع رسيد؛ گرما و سرما در خانهها را در فصلهاي گرم و سرد سال كوبيد. با نبودن محندرضا عارف، دور توسعه ايران از تسلسل افتاد.
اين دور توسعه، فقط در صنعت گاز نبود. ايران در عصر هدايت كابينه و نوشتن برنامه و بودجه در دوران معاون اولي محمدرضا عارف به صنعت پتروشيمي دست يافت. ميدانهاي دست نخورده و فراموش شده نفت بازيافت شدند. نخستين مناقصه بالادستي صنعت نفت ايران پس از سال ۱۳۵۳ كه عنوان مناقصه قرن را يافت در دوران معاون اولي او در لندن مطرح شد. دهها قرارداد توسعه و توليد در قالب قراردادهاي جديد بايبك يا بيع متقابل نوشته شد و ميلباردها دلار سرمايه خارجي از سوي دهها شركت چندمليتي جذب صنعت نفت ايران شد. در اين بهار توسعه صنعت نفت و گاز و پتروشيمي در ايران شركتها از هر سوي جهان در ايران يافت ميشدند؛ از شركتهاي امريكايي گرفته تا فرانسوي، انگليسي، چيني، روسي، ژاپني، اسپانيايي و از هر جا كه دانش و تكنولوژي در آن ريشه داشت و شناخته شده بود، نشانههايي از حضور در ايران پرشكوه يافت ميشد. در دو سال پاياني دولتي كه سكانداري هدايت كابينهاش بر عهده محمدرضا عارف بود، برنامه كمنظير چهارم توسعه تدوين يافت. اما اعجاز كابينه تحت اداره او زماني پديدار شد كه سند چشمانداز 20 ساله را در مبادي ذيربط و بالادستي نظام مطرح ساخت. سندي كه قرار بود بر اساس آن ايران از سال ۱۳۸۴ تا ۱۴۰۴ در بسياري از شاخصهاي توسعه در منطقه جايگاه اول را به خود اختصاص بدهد اما چنين نشد. سرنوشت و قضا و قدر بر اين بود كه در سال پاياني سند چشمانداز و در يك ناكامي 20 ساله، بار ديگر توسعه ايران در بازگشتي عجيب به همان مبدا و مبدع بازگردد. سند چشمانداز 20 ساله از سوي رييسجمهور پزشكيان كه او خود نيز در تدوين آن دستاندركار بود، به عنوان يك ميثاق معهود بين او و محمدرضا عارف، اين بار هم به عنوان معاون اول، چشمانداز دوباره توسعه ناكام مانده ايران در 20 سال آينده شود. حالا با 20 سال تجربه همه دريافتهاند كه همراهي، همدلي و شكيبايي كيمياي اصلي سند چشمانداز توسعه و رفاه ايران است. حالا همه از راه طي شده باور يافتهايم كه حسنت به اتفاق ملاحت جهان گرفت/ آري به اتفاق جهان ميتوان گرفت...