عبرت از نُه سقوط! (۲)
سيد عطاءالله مهاجراني
حكومت بايد با چشمان باز مردم را ببيند و صداي آنها را بشنود. اگر نديد و نشنيد مردم روزي با زباني توفاني و تلخ و پرطنين با او سخن خواهند گفت. به تعبير لامارتين: «كسي كه با صداي امواج دريا به خواب ميرود با نهيب توفان بيدار ميشود!» بيداري كه در واقع ديرهنگام است و بسيار پرهزينه و آغاز فلاكت و بيخانماني و رنج و حسرت و نابودي است. بشار اسد صداي مردم سوريه را بهنگام نشنيد! در قياس با پادشاه مراكش كه تقريبا همسن هستند. محمد ششم متولد ۱۹۶۳ و بشار اسد متولد ۱۹۶۵ است. اين دو رهبر دو رويكرد متمايز و بسيار متفاوت در برابر خيزش اجتماعي مردم مراكش و سوريه از خود نشان دادند. البته بديهي است امريكا و اسراييل و ... همگي نگران بر افتادن محمد ششم بودند. در حالي كه همگي در براندازي بشار اسد همپيمان بودند، اما نميتوان انكار كرد كه محمد سادس با هوشمندي بر موج اعتراضات در مراكش نشست. قانون اساسي جديد تنظيم شد. انتخابات آزاد برگزار شد. محمد سادس از برخي اختياراتش صرفنظر كرد، گفت: سه چيز برايش كافي است: ارتش نيروهاي امنيتي و البته دين مردم! چون خود را اميرمومنين ميداند و در نماز جماعت در مراكش امام جماعت هميشه «مالك يوم الدين» را «ملِك يوم الدين» ميخواند! (قرائت وَرش) تا خداوند در آسمان پادشاهي كند و ملك بر زمين و شاه سايه خداست! اسلامگرايان پيروز شدند و دولت تشكيل دادند. به مرور زمان هم مردم فهميدند كه اين حاكمان جديد نميتوانند معجزه كنند.
كشور به تعادل خود بازگشت و سرنوشت بن علي تونس يا حسني مبارك مصر يا قذافي ليبي نصيب محمد سادس نشد. هنوز هم بهرغم بيماري فرساينده و عصا زنان كه دشوار روي پايش ميايستد، حكمران مراكش است.
بشار اسد به دليل حلقه امنيتي- نظامي كه او را در بر گرفته بود از سياست مشت آهنين و سركوب بدون هيچگونه انعطافي استفاده كرد. اين سياست ممكن است در كوتاهمدت كارآمد باشد؛ اما مردم را از صحنه دفاع از حكومت ميراند و حذف ميكند. مردم با تشويش و ترس به خانههايشان ميروند يا جمعيت ميليوني از كشور ميگريزند يا در كشور خانه و زندگي خود را رها ميكنند و «در وطن خويش غريب» زندگي كه نه، با هراس و اضطراب روزگار را ميگذرانند.
اگر نيروهاي امنيتي و نظامي بر سرنوشت كشور حاكم شوند، آنان براي حل هر مسالهاي به اقتضاي طبيعت و سرشت خود از منع و محدوديت و سركوب بهره ميبرند. شاهد ريزش بدنه اجتماعي و فاصلهگيري مردم از حكومت خواهيم شد. نتيجه هم بارها آزموده شده است. سرنوشت دولتها در هفتاد ساله اخير را در هند و پاكستان با هم مقايسه كنيم. در پاكستان نيروي نظامي و اطلاعات ارتش حاكم است. نخست وزيران كه اكثريت آرا را در مجلس پيدا ميكنند توسط كودتاي حاكمان نظامي بركنار شدند. به زندان افتادند يا اعدام شدند. سرنوشت ذوالفقار علي بوتو و نواز شريف و البته عمران خان پيش چشم ماست. در هند زمينه كودتا از بنياد برافتاده است. ارتش در كشمكشهاي سياسي دخالت نميكند. انتخابات آزاد با هر نتيجهاي به كشور و ملت تعادل و طمانينه ميبخشد. احزاب ميآيند و ميروند. در همين رفت و آمدها جامعه نفس تازه ميكند. مردم با گرايشهاي مختلفي كه دارند، احساس ميكنند صدايشان شنيده ميشود. حكومت آنها را ميبيند. مردم به تعبير امام علي عليهالسلام «سواد اعظم» يعني اكثريت جامعه كه قاعده و تكيهگاه حكومتند. «الْزمُوا السّواد الْأعْظم فإِنّ يدالله علي [مع] الْجماعهِ » (نهج البلاغه، خطبه ۱۲۷)
«با اكثريت مردم همداستان شويد كه دست خدا همراه جماعت است.»
ادامه دارد...